پرچم باهماد آزادگان

سخنان بیاد سپردنی ـ1


دور از آزادگيست ، همه از درد ناليدن و درپي چاره نبودن.

*****

پراكندگي براي يك توده مرگست.

(پيمان سال ششم شماره‌ی هشتم گفتار در پاسخ به بهانه جويان)

*****

« اجتماع» يا « باهمي» يا « گرد هم آمدن» جز در سايه‌ی يكي بودن باورها و انديشه ها نتواند بود. اينست نخست بايد بيكي گردانيدن انديشه ها كوشيد.

(پرچم نيمه ماهه شماره‌ی8)

*****

يك كار درستي كه صد تن دست بهم داده بنتيجه رسانيد بهتر از صد كار ناانجاميست كه هر كدام بيكي برخيزيد.

(پيمان سال پنجم شماره‌ی دوم)

*****

چشم پوشي از بدان ، تلخ ترين ميوه ها را خواهد داد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 20)

*****

حس نفرت از بديها و قدرداني از نيكيها سست گرديده. ما نوشتيم كه نيك و بد از ميان رفته. كنون بايد بگوييم : حس دريافت نيك و بد نيز از ميان رفته.

ما مي بينيم كساني صد پستي ميكنند و باز در ميان مردم با سرفرازي زندگي مينمايند و از كسي بي احترامي نمي بينند.

(پرچم روزانه شماره‌ی 20)

*****

براي آزاد زيستن و سرفراز بودن شرطهايي هست و يكي از مهمترين آنها اينست كه جدايي ميانه‌ی نيك و بد گزاريد و از بدان نفرت كنيد. رفيق بازي كردن و عاطفه هاي بيهوده بخرج دادن با زندگاني شرافتمندانه نخواهد ساخت.

(پرچم روزانه شماره‌ی 20)

*****

مردميكه جدايي ميان نيكان و بدان نگزارند و از بدان و خيانتكاران نفرت و بيزاري ننمايند روي رستگاري نخواهند ديد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 20)

*****

يك توده‌ی زنده بايد جدایي ميانه‌ی نيكان و بدان گزارد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 31)

*****

در كشور مشروطه يك تن (يا يك فرد) در حكم هيچست. زيرا در كشور مشروطه همه با هم يكسانند ، و اگر چنين باشد كه هر يكتني اظهارنظر كند ميليونها اظهار نظر درميان خواهد بود ، و چنانكه گفتيم نتيجه‌ی اين جز درهمي كارها و آشفتگي زندگي نخواهد بود.

پس راه آنست كه خردمندان و نيكخواهان باهم يكي گردند و دسته اي باشند ، و آنگاه بنام آن دسته هر پيشنهاد دارند بكنند ، هر ايرادي دارند بگيرند.

(پرچم روزانه شماره‌ی 27)

*****

... تو گويي در ميان اين مردم كمترين رابطه اي باز نمانده و هر كسي جز دربند خود نيست. تو گويي اين كشور مال اين مردم نميباشد و هيچگونه دلبستگي بآن ندارند. تو گويي يك گروه پراكنده‌ی ويلگرديند كه از راه باين سرزمين رسيده اند و هيچ رابطه اي درميان نميباشد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 30)

*****

هر كسي برآنست كه جز در انديشه‌ی خود نباشد. اين بدترين درديست كه در يك توده پيدا ميشود.

(پرچم روزانه شماره‌ی 31)

*****

اتحاد يا يگانگي بسته بآنست كه انديشه ها يكي باشد ، و يكي بودن انديشه ها بسته بآنست كه حقايق بميان آيد و اين انديشه هاي پراكنده كه مغزها را پر كرده از ميان برخيزد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 40)

*****

توده ها چه با تمدن و چه بي تمدن بايد تا ميتوانند از هر باره يكي باشند ، وگرنه زيان خواهند ديد. ... اگر بلژيك يا سويس گرفتار يكدردي هستند نبايد ما نيز خود را گرفتار گردانيم.

(پرچم روزانه شماره‌ی 6)

*****

درد بزرگ ايرانيان ندانستن حقايق زندگانيست.

(پرچم روزانه شماره‌ی50)

*****

در جهان هر مردمي از زندگاني آن بهره اي را مي برند كه شاينده‌ی آنند.

(پيمان سال هفتم شماره‌ی 8 ، گفتار "چرا بدآموزيهاي مغول را رواج مي دهند؟")

*****

راه چه يك فرسنگ ، چه صد فرسنگ جز با رفتن به پايان نرسد.

*****

هر كاري كه ميكنيد سود توده را بديده گيريد.

*****

يك توده‌ی خردمند بايد از گذشته پند آموزد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 4)

*****

يك مردمي تا خود نيك نباشند از جهان نيكي نبينند.

(پرچم روزانه شماره‌ی 4)

*****

اين يكي از ناتوانيهاي شماست كه هميشه مي خواهيد گناه را بگردن ديگران اندازيد. شما كسي را دوست ميداريد كه در داد و فرياد با شما هم آواز گردد و هرچه بيشتر تندي نمايد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 4)

*****

شما از چه مي ناليد؟!.. از دست كه گله مي كنيد؟! سرچشمه‌ی همه‌ی گرفتاريهاي شما در ميان خودتانست. شما خود بديد كه دچار بدي گرديده ايد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 4)

*****

اينكه ميخواهيد خود را نيك نگردانيد و با آن همه آزاد و سرفراز زندگي كنيد ، آرزوي بسيار خاميست بلكه بايد گفت : با طبيعت جنگيدن است.

(پرچم روزانه شماره‌ی 4)

*****

در زندگاني دو راه هست : يكي راه هوس و ديگري راه خرد. راه هوس آنست كه بچگان دارند ، زنان دارند ، جوانان ناآزموده دارند. هرچه دلشان خواست ميكنند. انديشه بكار نمي برند ، جز درپي خوشيهاي خود نباشند ، و چون در نتيجه‌ی كارهاي ناستوده‌ی خود گرفتار گردند آن زمان هم به گريه و ناله بس كنند و دل سرد گردانند ، راه خرد آن است كه مردان آزموده و خردمند دارند ، و در هرچيز جستجوي ريشه و سرچشمه‌ی آن كنند و بهيچ كاري جز از روي انديشه در نيايند ، و از هر كوششي دربند نتيجه باشند ، و بهر دردي از راهش چاره جويند.

امروز بسياري از ايرانيان راه هوس را پيش گرفته اند و از انديشه و خرد كمتر بهره ور ميگردند.

(پرچم روزانه شماره‌ی 4)

*****

بايد هركسي نخست بخود پردازد و خود را از بديها بپيرايد ... همه بايد نيك باشيم تا از جهان نيكي بينيم.

(پرچم روزانه شماره‌ی 5)

*****

هركسي خود را در آن حالي كه هست آراسته و پيراسته مي‌شمارد و گمان عيب يا بدي بخود نمي برد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 5)

*****

راه ما اينست كه هركسي نخست بخود پردازد و آن نيكيهايي را كه از ديگران ميخواهد نخست در خود پديد آورد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 5)

*****

راه نيكي يك توده آنست كه هر كسي نخست بخود پردازد و خود را از بديها پيراسته گرداند.

(پرچم روزانه شماره‌ی 5)

*****

اين يكي از نادانيهاي ايرانيانست كه هركسي نيكي را از ديگران ميخواهد. هركسي خود پاك و نيكست و آن ديگرانند كه بدند و بايد نيك گردند.

(پرچم نيمه ماهه ص145)

*****

امروز يك عيب بزرگ زندگاني همين است كه بكشاورزي كه سرچشمه‌ی زندگانيست ارج نميگزارند و بكشاورزان احترام نميكنند. ولي بكارهاي بيهوده اي قيمت ميگزارند :

اين فلان اديب است ، اين فلان نويسنده است ، آن فلان روضه خوانست ، آن فلان واعظست ، آن فلان شاعرست ، آن فلان رمان نويس است ، آن فلان منجم است ، آن فلان سينماچيست ... اينها كه همه بيهوده كار و مفتخوارند درميان مردم ارج بيشتر دارند تا كشاورزان و رنجبران. تا پايه‌ی انديشه ها اينست زندگاني همين خواهد بود.

(پرچم روزانه شماره‌ی 55)

*****

تا انديشه هاي آشفته و مغزفرسا و اين بدآموزيهاي اراده كش درميانست شما از هيچ كوششي نتيجه نخواهيد برد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 85)

*****

چه داستان مشروطه و چه داستان شهريور ماه هر دو بهترين دليل براستي گفتار ما ميباشد. زيرا در هر دو داستان طبقه‌ی عوام و درس ناخوانده آزمايش خوبي دادند و با روي سفيد و پيشاني باز از كشاكش بيرون آمدند برعكس طبقه‌ی درس خوانده كه بيشترشان جز مايه‌ی رو سياهي و رسوايي نبودند.

(پرچم روزانه شماره‌ی 85)

*****

اين از چيست كه [در پیشامد شهریور20] افراد آنگونه و افسران اينگونه درآمدند؟!.. آيا اين دليل نيست كه علت درماندگي هاي ايران اين انديشه هاي پراكنده ميباشد كه بنام فلسفه يا ادبيات يا هر نام ديگري در كتابها و روزنامه ها نوشته ميشود و كسان باسواد آنها را خوانده بياد خود ميسپارند و بدينسان عزم و اراده شان از كار مي افتد؟!.. آيا دليل آن نيست كه ما تا باين درد چاره نكنيم از هيچ كوششي نتيجه نخواهيم برداشت؟!..

(پرچم روزانه شماره‌ی 85)

*****

يكي از لغزشها در ايرانيان آنست كه مي پندارند در جهان حقايقي نيست و هر كس از روي گمان يا پندار يك چيزهايي ميفهمد و آن نظريست كه او دارد. مثلاً ما اين سخناني را كه درباره‌ی درماندگي ايرانيان و علت آنرا مي نويسيم كساني خوانده چنين مي گويند : « اين هم يك نظريست». ...

همين خود نشان نافهمي و بيچارگي ايرانيان است. چنين مي پندارند در جهان حقايقي نيست. ولي بايد بدانند جهان پر از حقايق ميباشد. هر موضوعي را كه شما بگيريد يك حقيقتي دارد كه بايد جست و بدست آورد و پيروي از آن كرد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 86)

*****

شما مگر چشم نداريد و نمي بينيد كه مردمان جهان چگونه ميكوشند؟! چشده كه ميخواهيد شما نكوشيد و نتيجه برداريد؟!.. شما چه امتيازي در دستگاه خدا داريد؟!.. مگر خدا تنها ازآن شماست؟!.. مگر انگليسي و آلماني را شيطان آفريده؟..

(پرچم روزانه شماره‌ی 87)

*****

انديشه هاي متضاد مغزها را از كار انداخته.

(پرچم روزانه شماره‌ی 89)

*****

تا اين انديشه هاي پست و پراكنده درميانست اين توده روي رستگاري نخواهد ديد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 91)

*****

راه رهايي براي اين كشور جز مبارزه با پندارهاي پراكنده و نشر حقايق نيست. آن جانفشاني كه ديگران در جنگها بكار ميبرند ما بايد در راه اينها بكار بريم. دشمن بزرگ ما اين گمراهيهاست. بايد با همه‌ی توانایي خود با آنها بجنگيم.

(پرچم روزانه شماره‌ی 91)

*****

اينكه ميگوييم ايرانيان عقيده بجبريگري دارند و تنبلي و بيپروايي نشان ميدهند در پول اندوزي و سودجويي براي خودشان نيست. در آن مرحله هرگز جبريگري يا بهانه‌ی ديگري بيادشان نمي افتد بلكه در آن مرحله اگر شما ايرادي بگيريد عقيده بضد جبريگري آشكار گردانيده « ليس للانسان الا ماسعي» خواهند خواند. اين در كوشش بسود توده و نگهداري كشور و در اين مرحله هاست كه چون موافق ميل و دلخواهشان نيست جبريگري يا مانند آنرا بهانه مي آورند.

(پرچم روزانه شماره‌ی 94)

*****

بيسوادان در ايران رويهمرفته بهتر از باسوادان و درس خواندگان ميباشند و در هر پيشامدي آنان بهتر از اينان آزمايش ميدهند.

(پرچم روزانه شماره‌ی 94)

*****

در آن شورش و جنبش كه چند سال ايران در تلاطم و تكان بود [مشروطه] همچنان طبقه‌ی درسخوانده (يا بهتر گويم ادبا و فضلا و دانشمندان) بيشترشان دورويي نمودند و بد از آزمايش درآمدند. ... از آنسوي توده‌ی انبوه كه بيشترشان بيسواد يا كم سواد بودند و بهرحال سروكاري با اين كتابهاي پراكنده نداشتند ، آزمايش بسيار خوبي دادند و هميشه در سختيها ايستادگي نموده و راستي آنست كه مشروطه را آنان پيش بردند.

(پرچم روزانه شماره‌ی 94)

*****

ستارخانها و يفرمخانها در زندگي يكراه بيشتر نداشتند و آنراه غيرت و مردانگي بود ولي آن ادبا و فضلا راه ديگر بسيار ميشناختند. آنان گذشته از راه غيرت و مردانگي راههاي خراباتيگري ، قلندري ، جبريگري ، صوفيگري نيز بروي خود باز ميداشتند. اين بود چون در راه غيرت و مردانگي كه پيش گرفته بودند بيم و ترسي در جلو ديدند بآساني براههاي ديگري باز گشتند.

(پرچم روزانه شماره‌ی 94)

*****

شما امروز بر سر يك دو راهي ايستاده ايد كه اختيار داريد هركدام را بپذيريد.

يكي آنكه بهمين حال كه هستيد باشيد : اين انديشه هاي پراكنده همچنان در مغزها باشد. از شعر و شاعري دست برنداريد ، كتابهاي سراپا زيان زمان مغول را پياپي چاپ كرده بيرون ريزند ، چهارده مذهب همچنانكه هست باشد ، اخلاق پست بحال خود بماند ، از هركسي زور ديديد گردن گزاريد و همه بخاموشي گراييد ، و اگر او رفت بيكبار زبان بزشتگويي باز كنيد ، آدمكشان آسوري و كرد در جاي خود بمانند ، تاراجگران بوئراحمدي و لر و بلوچ در كار خود باشند ، پياپي حزبها سازيد ، و دسته ها ببنديد ، ‌و در راه خودنمايي و هوسبازي از گراييدن به بيگانگان هم خودداري ننماييد. يك جمله بگويم : تغييري در انديشه و رفتار و كردار خود ندهيد.

اين يك راه است و ميتوانيد آنرا پيش گيريد. ولي در اين صورت حالتان همين خواهد بود كه هست. گرفتار صد بدبختي خواهيد بود ، لگدمال بيگانگان خواهيد گرديد. اختيار زندگاني را در دست خود نخواهيد داشد. يك جمله بگويم : اين درماندگي و زبوني پايدار خواهد ماند و بلكه روز بروز سخت تر گرديده كم كم نوبت نابودي خواهد رسيد.

يكراه ديگر آنست كه اين حقايق را كه ما ياد مي كنيم و يكايك روشن مي گردانيم بپذيريم و هركسي در سهم خود بكار بندد و زشتيها را از خود دور گرداند و يك تبديلي در انديشه ها و خويها و رفتارها پديد آيد و زندگاني رنگ نويني گيرد. يكراه هم اينست.

اختيار با شماست كه كدام يكي از اينها را بپذيريد و پيش گيريد. اگر بخواهيد با همين حال باز مانيد چنانكه گفتم گرفتاريهاتان همين خواهد بود كه هست ، و شما بايد باينها رضايت دهيد و بيهوده بگله و ناله نپردازيد زيرا اين گرفتاريها يك حادثه‌ی تصادفي ، يا نتيجه‌ی قضا و قدر نيست بلكه نتيجه‌ی قطعي همان حال و رفتاريست كه داريد ، و ميخواهيد دست برنداريد.

يك بيچارگي كه من در شما مي بينم آنست كه نميخواهيد نيك بشويد ولي ميخواهيد از روزگار نيكي بينيد ميخواهيد در اين آلودگي ها بمانيد و هيچ كم نكنيد. ولي نتيجه‌ی آنها را كه در زبوني و زيردستيست درنيابيد. در اينجاست كه بايد گفت معني زندگي را نمي دانيد. در اينجاست كه بايد گفت : يكدسته كودكان چهل ساله و پنجاه ساله ايد.

اين كار كودكانست كه دست بآتش دراز ميكنند و چون سوزانيد بگريه مي افتند در جلو كندوي عسل ببازي پردازند و چون زنبورها بيرون ريختند و سرو روي ايشان را خستند بناله و فرياد برخيزند.

شما بخودتان بسيار مغروريد. من چون مي آزمايم مي بينم اين غرور و ناداني شما از اندازه گذشته زيرا امروز در حال آنكه از هر باره خوار و زبون مي باشيد و در توي بدبختي و درماندگي فرو رفته ايد باز حال خود را درك نمي كنيد. شما هر يكي خود را دانشمند مي شماريد هر سخني بميان آيد مي گوييد : « مگر ما اين را نميدانستيم» ولي من چون مي آزمايم مي بينم ، شما چيزهاي بسيار روشني را نمي دانيد.

شما از داستان « علت و معلول» ناآگاهيد و اين نميدانيد كه در اين جهان هرچيزي از يك علتي برميخيزد و تا آن علت از ميان نرود بحال خود خواهيد ماند. اين نميدانيد كه هر گرفتاري يا بيماري كه براي كسي يا توده اي رخ ميدهد از يك علتي برخاسته كه بايد آنرا جست و شناخت و بچاره پرداخت. اين چراغ برق بالاي سر ما اگر اكنون خاموش گردد شايد كساني آنرا تصادفي شمارند و بسخنان گله آميزي پردازند ولي يك اهل فن آنرا جز نتيجه‌ی يك علتي نخواهد شمرد و اينست جستجوي آن علت را كرده و بدست آورده و چاره خواهد كرد.

اين يك قاعده‌ی بزرگ همگانيست و بهمه چيز جاريست. ولي شما آنرا نميدانيد و اعتنا نداريد. بجاي آنكه آلودگيها را از خود دور گردانيد و بگرفتاريها از راهش چاره كنيد تنها بگله و ناله بس ميكنيد و يا بيخردانه اميدواريد كه ايران يك طلسمي دارد و كسي آنرا از دست شما نتواند گرفت.

شما از ناداني و بيچارگي هم زبوني و هم بدبختي را ميكشيد و هم بيهوده ناله و فرياد ميكنيد كه اين خود زيان ديگري ميباشد. شما بهر چيزي از آلودگيهاي خود نام فريبنده‌ی ديگري ميگزاريد. شعرهاي بيهوده سرودن ، و افسانه هاي بيخردانه بافتن را « ادبيات» مي ناميد كهنه بافندگيهاي يونان و روم را « فلسفه» مي خوانيد ، ببدآموزيهاي خانه برانداز صوفيگري « عرفان» نام مي دهيد ، آشفتن مغزهاي جوانان را « آموزش و پرورش» ياد ميكنيد ، گمراهيهاي پراكنده و كشاكشهاي بيهوده‌ی قرنهاي گذشته را « مذهب» مي شماريد ... بدينسان بهر يكي از آلودگيهاي خود عنوان ديگري ميدهيد و ما هريكي را كه دنبال مي كنيم بهايهوي و ايستادگي مي پردازيد و با اينحال نيكي از جهان ميخواهيد. دوباره ميگويم : اين خود نشان درماندگي شماست.

دوباره ميگويم : شما يا چنانكه هستيد باشيد و تن باين خواري و زبوني دهيد و يا اگر رهايي ميخواهيد اين حقايق را از ما بپذيريد و هركسي تكاني بخود دهيد و هركسي اين آلودگي ها را از خود دور گردانيد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 102)

*****

امروز ما بايد دو كار را در يكجا بكنيم. باينمعني از يكسو با اين گمراهيها نبرد كنيم و كتابهاييكه سرچشمة آنهاست بآتش كشيم و نابود گردانيم و از يكسو حقايق زندگي را درميان توده منتشر سازيم. اينست يگانه راهيكه شرقيان را از اين گرفتاري و بدبختي رها تواند گردانيد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 104)

*****

يك راهي هرچه دور باشد با رفتن نزديك گردد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 109)

*****

آنچه يك توده را زيردست ديگران گرداند جز ناشايستي خودشان نتواند بود. حوادث بسيار مي آيد و ميرود ولي هيچيكي مردمي را از پا نيندازد. آنچه مردمان را از پا اندازد جز آلودگيهاي خودشان نتواند بود.

(پرچم روزانه شماره‌ی 114)

*****

نيكي ای كه از راهش نباشد بديست. ...

دربارة روزنامه ها همين را توان گفت : گرفتم كه هر يك از نويسندگان آنها بتوده و كشور دلسوز و علاقه مندند و مقصودشان پند و راهنمايي بمردم ميباشد ، ولي راهي را كه مي پيمايند جز زيان نتيجه نتواند داد. زيرا هر يك از آنها بضد سخنان آن ديگري مي نويسد. بلكه بسياري آنچه امروز نوشته فردا متناقض آنرا بچاپ ميرساند و پيداست كه در نتيجة اين تناقض نويسيها مردم نه تنها سودي نميتوانند برداشت بلكه با زيانها مصادف ميباشند. زيرا آن پراكندگي انديشه ها و درماندگي مغزها كه گفتيم سرچشمة همه دردهاست ، با اين رفتار روزنامه ها فزوني مي يابد و پريشاني و درماندگي بيشتر ميگردد.

بسياري از روزنامه نويسها و نويسندگان از اين نتيجه ناآگاهند و چنين سخني را تاكنون نشنيده و ندانسته اند. من بارها مي بينم كسي گفتاري نوشته مي آورد كه ما در روزنامه بچاپ رسانيم. و چون ميگويم : ما خودمان ضد اين را نوشته ايم ميگويد : " چه عيب دارد ، بگزاريد مطالب متنوع باشد" يا ميگويد : « آن نظر شما بود اينهم نظرية منست». ولي اينها همه نادرست است و اين روزنامه نويسان و نويسندگان بي آنكه خود بدانند و بخواهند بديها با تودة خود ميكنند و در اين روز درماندگي بار دوش آنان را هرچه سنگينتر ميگردانند. در جاييكه ميتوانند بسيار سودمند باشند و نيكيها نموده نامي از خود بيادگار گزارند بدينسان زيانمند درمي آيند.

(پرچم روزانه شماره‌ی 115)

*****

ايرانيان نه تنها معني زندگاني را نميدانند دانستن آنرا نيز نميخواهند ، و بسياري از حقايق هست كه اگر گفته شود بهياهو برخيزند.

(پرچم روزانه شماره‌ی 120)

*****

در بسياري از رشته هاي زندگاني حقيقت از ميان رفته. ما برآنيم كه بايد در ايران نخست يك تكاني در انديشه ها پديد آيد و سپس يك تكاني در طرز زندگاني پيدا شود و براي همانست كه اين كوششها را بكار ميبريم. بايد از هر باره بنياد زندگاني حقايق باشد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 120)

*****

ماية بدبختي ايرانيان انديشه هاي پراكنده ايست كه در مغزها جا دارد. اين انديشه هاي پريشان و گمراهست كه اراده ها را سست و خردها را بيكاره ميگرداند و مردم را بدينسان درمانده و بدبخت ميسازد. سپس دليل آورده گفته ايم : سرچشمة كارهاي آدمي مغز اوست. مغز است كه بديگر عضوها فرمان ميدهد و آنها را بكار مي اندازد. از آنسوي مغز تابع انديشه هاييست كه در آن جا ميگيرد. اين انديشه هاست كه مغز را اداره ميكند.

پس از اين مقدمه گفته ايم باعث اينكه ايرانيها بدينسان سست اراده و بيچاره اند سخنان پراكندة ضد هم ميباشد و مثل آورده گفته ايم : در اين توده از يكسو سروده ميشود : « بجز از كشته ندروي» و از يكسو گفته ميشود : « كه بر من و تو در اختيار نگشاده» يا گفته ميشود : « گر زمين را به آسمان دوزي ندهندت زياده از روزي». امروز از يكسو ما ميخواهيم مردم را بكوشش واداريم و از يكسو كتابها پراست از تعليمات جبريگري. از يكسو ما ميگوئيم : بايد كوشيد و كشور خود را نگه داشت و از يكسو كتابها پراست از اينكه با كوشش بجائي نتوان رسيد : « بخت و دولت بكارداني نيست جز بتأييد آسماني نيست». از يكسو ما ميگوييم : بايد در انديشة نگهداري خاندانهاي خود باشيم و بايد خطرهاي احتمالي آينده را بديده گرفته درپي وسايل دفاع باشيم از سوي ديگر گوشها پراست با اين شعر و مانند آن : « اگر تيغ عالم بجنبد زجاي نبّرد رگي تا نخواهد خداي».

ميگوييم : آيا باور كردنيست كه اين همه سخنان كه بنام جبريگري و اختيار نداري گفته شده بي اثر بماند؟!.. آيا باور كردنيست كه سخناني كه ما بنام ميهن پرستي و كوشش مي نويسيم اثر خود را بكند ولي اينها نكند؟!..

(پرچم روزانه شماره‌ی 124)

*****

بزرگي آنست كه كسي يك كار سودمند و بزرگي را براي توده انجام دهد. مثلاً اگر دشمنان بكشور رو آورده اند يك كسي از جان بگذرد و جلو بيفتد و مردم را بتكان آورد و بجلو دشمن شتابد و آنها را برگرداند ، يا اگر خشكسالي و كميابي روي داده و فقرا دچار گرسنگي گرديده اند يك كسي خود از داراييش بگذرد و ديگران را نيز بپول دادن وادارد و بينوايان را از مرگ و نابودي نجات دهد ، و يا اگر گمراهي و ناداني بتوده چيره گرديده ، كسي بنبرد و كوشش برخيزد و رنج و آسيب بخود هموار گرداند و توده را از گمراهي و ناداني ، برهايي رساند.

(پرچم روزانه شماره‌ی 126)

*****

شرقشناسان ميخواهند شما را اغفال كنند و نگزارند از آلودگيهاي زمان مغول بيرون آييد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 126)

*****

اين خود نكته ايست كه ستمگر هميشه يكتن است. پس چگونه ميتواند يك تودة بيست ميليوني را زبون و زيردست خود گرداند؟. پاسخ آنست كه ستمگر يكتن است ولي ستمگرپرستان هزارها و ده هزارهايند ، و اين پستنهادانند كه گرد او را ميگيرند و به بيست ميليون مردم چيره اش ميگردانند.

(پرچم روزانه شماره‌ی 131)

*****

رنج زندگاني بيشترش از رهگذر كشاكشيست كه آدميان باهم ميكنند.

(پرچم روزانه شماره‌ی 136)

*****

در ايران بسياري از كلمه هاست كه در زبانها ميگردد ولي اگر شما بپرسيد كمتر كسي معني آنها را ميداند. مثلاً كلمه هاي اخلاق ، دين ، تربيت ، ادبيات ، تمدن ، عرفان هميشه بر سر زبانهاست و پياپي در روزنامه ها درميان گفتارها تكرار ميشود. ولي شما اگر هر يكي را بگيريد ، و از هر كسيكه ميخواهيد بپرسيد خواهيد ديد معني درستي از آنها نفهميده و بشما شرح نميتواند داد

(پرچم روزانه شماره‌ی 138)

*****

چون معني درست اخلاق يا خويها دانسته نشده و نيك و بد آنها از هم جدا نگرديده و قاعده اي براي شناختن درميان نيست اينست هركسي هر چه خود دارد « خوش اخلاقي» مي شمارد و از هر كسي بدش آمد « بد اخلاق» مينامد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 138)

*****

اين شيوة هر بيغيرت و بيدردست كه پرواي گذشته و آينده نميكند ، تنها در انديشة خوشي آن دم ميباشد ، ولي خردمند باغيرت چنين رفتاري را بخود نتواند پسنديد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 147)

*****

بدانيد اي ايرانيان! شما را پراكندگي بيچاره و درمانده گردانيده.

(پرچم روزانه شماره‌ی 157)

*****

بدانيد اي ايرانيان! از كوششهاي تنها به تنها نتيجه بدست نيايد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 157)

*****

انبوهي از ايرانيان اين را عادت خود قرار داده كه از حال و پيشامد گله كنند و بنالند ولي هيچگاه در انديشه‌ی كوشش و چاره نباشند.

(پرچم روزانه شماره‌ی 158)

*****

اين راز درون ايشان است كه بهيچ كوششي در راه زندگاني توده اي و براي نگه داري كشور نياز نمي بينند و هميشه ميخواهند تماشاگر حوادث باشند و سودهايي براي خود از كوششهاي ديگران توقع دارند ، و خود جاي افسوس است كه اينگونه كسان درميان ايرانيان ـ نه كم ، بلكه بسيار مي باشند.

(پرچم روزانه شماره‌ی 162)

*****

همين عقيده كه در زندگاني نكوشيد و چشم براه حوادث باشيد ماية نابودي خواهد بود و همين نادانيهاست كه ما بشما ايراد مي گيريم و شما نميخواهيد بفهميد و خودتان را بنافهمي و ناشنوايي مي زنيد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 162)

*****

يكمرد خردمندي كه معني آدميگري را ميداند و دربند نيك و بد مي باشد سخن براي او مايه لازم دارد. باين معني كه تا دليلي درميان نباشد و اطمينان پيدا نكند تنها از روي گمان زبان بگفتن نگشايد و چه بسا كه زيانهايي كشد و گفتن يك سخني را بخود جايز نشمارد. از سوي ديگر خردمند هميشه پرواي نتيجة سخن را مي نمايد ، باين معني پيش از زبان گشادن اين مي انديشد كه نتيجة گفتارش چه خواهد بود. اگر مرد خداشناسيست اين ميداند كه هر كاري از نيك و بد كيفر يا پاداشي خواهد داشت و خود را بهر گفتاري آزاد نمي شناسد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 172)

*****

اين سخنان كه ما ميگوييم و مردمان را بزيستن از راه خرد دعوت ميكنيم جهان تشنة آنهاست.

(پرچم روزانه شماره‌ی 177)

*****

كار يك مردم يا يك توده تنها با گفتن و نوشتن و اظهار عقيده نمودن بجائي نميرسد. اين يكي از گمراهيهاي ايرانيانست كه تنها بگفتن و اظهار عقيده كردن بس ميكنند و اين نمي انديشند كه يك رشته انديشه هر چه نيك و سودمند باشد تا باجرا گزارده نشود نتيجه اي از آن در دست نخواهد بود و راه اجرا آنستكه يكدسته از مردان بافهم از پير و جوان دست بهم دهند و يك جمعيتي گردند و اراده ها را يكي سازند ، و آن وقت رشتة كارها را بدست گرفته آن انديشه هاي بلند و سودمند را با دست خود اجرا گردانند.

(پرچم روزانه شماره‌ی 183)

*****

ما يك چيزي در ايرانيان مي بينيم كه همان دليلست كه بسيار نادانند. اينان از يكسو هميشه از حال بدبختي خود گله مي كنند ، و از يكسو مي خواهند بهيچ چيزي از آنچه امروز هست دست زده نشود : كيشها همچنان بماند ، ديوانهاي شاعران در رواج خود باشد ، صوفيگري بماند ، خراباتيگري بماند ، ماديگري بماند ـ همه چيز بماند و نيك هم گردند. در اينجاست كه بايد گفت : اينان چشم دارند و نمي بينند ، گوش دارند و نمي شنوند ، و مغز دارند و نمي فهمند.

(پرچم نيمه ماهه شماره‌ی 8)

*****

ايرانيها شيوه‌ی خود را قرار داده اند كه چون آسوده اند بيباك و بي پروا روز گذرانند و گمانِ كمي و آلودگي بخود نبرند و اگر كسي كميهاي آنانرا يادآوري كرد بي پروايي نمايند. بلكه بآزارش كوشند ، با صد درماندگي دم از « غرور ملي» زنند و خود را يكي از توده هاي بنام جهان شمارند ، و همينكه روزِ گرفتاري رسيد به ناله و فرياد پردازند و بزاري و فغان كوشند.

(پرچم روزانه شماره‌ی 237)

*****

نيرو در جهان تنها توپ و تفنگ و تانك و بمب و خمپاره نيست. يك نيروي ديگري بالاتر از آنها هست ، و آن نيروي راستيهاست.

(پرچم روزانه شماره‌ی 7)

*****

در ايران يك نافهمي هست و اينكه « نيرو» را تنها نيروهاي مادّي شناسند و پيشرفت هر كاري را جز در نتيجه‌ی زور ندانند. شما امروز هر اصلاحي را گفتگو كنيد خواهند گفت : " قوه لازمست" ، و از همين جاست كه همه‌ی كارها را از دولت كه قوه در دست دارد توقع مي كنند ...

(پرچم روزانه شماره‌ی 177)

*****

اينكه يكدسته تنها خود آگاه باشند و توده را در پشت سرخود نادان و ناآگاه گزارند يك چيز غلطيست كه هيچ باخردي آنرا نتواند پذيرفت از چنين كاري جز درماندگي نتيجه اي نتوانيد برداشت.

(پرچم روزانه شماره‌ی 8)

*****

پيدا كردن قدرت بسته بآنست كه شما حقايقي را دنبال كنيد و همانها را در توده رواج داده همدستان تهيه نماييد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 8)

*****

از چنين توده اي قاضي ، و وكيل ، و سرشهرباني و زندانبان و پاسبان بهتر از اين درنيايد. اينست بايد به نيكي توده كوشيد

(پرچم روزانه شماره‌ی 13)

*****

براي نيكي يك توده گذشته از آنكه بايد نيك و بد دانسته شود و آنگاه هركسي بخود پردازد ، يك شرط بزرگ ديگر اينست كه بنياد زندگي بروي نيكي باشد كه اگر كسي نيكو بود قدرش دانند و پاسش دارند ، و اگر بد بود خوارش گيرند و پستش شمارند. اين خود عامل بزرگي در نيكي توده است.

(پرچم روزانه شماره‌ی 14)

*****

بايد يكدسته آزادگاني جدا گردند و دست بهم داده نخست خود نيك گردند و سپس بنيكي ديگران كوشند و بنيك و بد تقيد نمايند و بي پروا نباشند ـ يكراهي را پيش گيرند و يك مقصدي را دنبال كنند. اينست چاره و بس. هم اينست آنچه ما ميخواهيم و در راهش ميكوشيم.

اينكه مي گويم « يكدسته» براي آنست كه همگي نيكي پذير نمي‌باشند. ما اين را آزموده ايم و ميدانيم دسته هاي انبوهي از اين توده درخورِ نيك بودن نيستند. از آنسو بنيكي همگي نيازي هم نمي‌باشد و ما نبايد معطل آن باشيم.

(پرچم روزانه شماره‌ی 14)

*****

اگر كساني براستي علاقه بكشور دارند و آرزومند كوشش در راه آن مي باشند يك راه بيشتر بروي آنان باز نيست ، و آن اينكه خود دست بهم دهند و آلودگيهاي توده را بديده گيرند و بچاره‌ی آنها كوشند. اينست راه و جز اين نيست.

(پرچم روزانه شماره‌ی 17)

*****

كساني چون خود كاري نمي توانند مي خواهند هيچكس ديگري بكار برنخيزد.

(پيمان سال پنجم شماره‌ی 2)

*****

گردن نهادن بزور ، فروتني نمودن در برابر زورمند ، و همچنين گردن كشيدن بناتوان ، و پاگزاردن بروي افتاده ، در بسياري از ايرانيان طبيعت دوم گرديده.

(پرچم روزانه شماره‌ی 131)

*****

از سختترين كارها براي ايرانيان همينست كه يك موضوعي را بانديشه سپارند و زماني در پيرامونِ آن بينديشند.

(پرچم روزانه شماره‌ی 212)

*****

شما اگر در انجمني باشيد و بحال مردم دقت كنيد خواهيد ديد همينكه يكي بسخني مي پردازد ، ديگران بي آنكه نيك بفهمند و بينديشند بيدرنگ بپاسخ مي پردازند و هر يكي به پاسخ ديگري بر ميخيزد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 212)

*****

شنيدن جز از دانستن است. (پرچم روزانه) « دانستن» آنست كه كسي در يك زمينه راست از كج بازشناسد ، با دليل راست را باور كند و بدل سپارد و كج را بيكبار بيرون گرداند. يك انديشه تا يكرويه نگردد و بيگمان نشود آنرا «دانستن» نتوان شمرد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 6)

*****

من مي بينم شما معني دانستن را هم نمي شناسيد. چنين مي دانيد چيزي را كه شنيديد و سرسري ياد گرفتيد آن دانستنست. مي بايد بگويم : اين دانستن نيست. دانستن باور كردن و بكار بستنست.

(پيمان سال هفتم شماره‌ی سوم گفتار در پيرامون پيشآمدهاي آخر)

*****

اين خود نمونه‌ی نادانيست كه سخني را نافهميده و ناانديشه بپاسخ برخيزيد.

(پيمان سال پنجم شماره‌ی 2)

*****

هلا اي مردم ايران ! گوش باز كنيد و بشنويد : چنين توده اي شاياي زندگي نيست. گوش باز كنيد و بشنويد : بدانسان كه زهر آدمي را كشد ، گلوله مغز را درهم شكند ، بمب سراها را از بيخ كند ، اين پراكندگي و چند تيرگي ، و اين بيراهي و بي آرماني نيز يكتوده را خوار و زبون گرداند. گوش باز كنيد و بشنويد : مايه‌ی بدبختي شما اين پراكندگي و بيراهيست. شما خودتان خود را بدبخت گردانيده ايد.

(پيمان سال هفتم شماره‌ی سوم گفتار در پيرامون پيشامدهاي آخر)

*****

شما نيك باشيد و از پيشامدها نترسيد. يك توده‌ی غيرتمند و آراسته لگدمال پيشامدها نگردد و از ميان نرود.

(ما چه ميخواهيم؟ ـ ص239)

*****

بدنهادي را بپيشانيِ آدمي ننويسند. كسي كه گردن براستي نمي گزارد ، و اندوهِ توده را نمي خورد ، و دست از خودخواهي برنمي دارد ، همين نشانِ بدنهادي اوست.

(ما چه ميخواهيم؟ ـ ص239)

*****

اين نتيجه‌ی سست گيري مردمست كه يك مشت هوسمندانِ خيانتكار ، گستاخ گرديده اند.

(پرچم روزانه شماره‌ی52)

*****

فرق مشروطه با خودكامگي (استبداد) تنها در بودن و نبودن قانون نيست. يك فرق بزرگ ديگر در آمادگي توده براي سررشته داري و در شايستگي آنست. در مشروطه ، توده سررشته‌ی حكومت را خود بدست مي گيرد و بايد براي چنان كاري آماده و شايسته باشد.

(پرچم روزانه شماره‌ی6)

*****

با يك توده اي كه با شما هم انديشه نيستند و علاقه بشما ندارند چه فيروزي ای توانيد يافت؟!..

(پرچم روزانه شماره‌ی8)

*****

اگر مردم لايق مشروطه نيستند ، بايد كوشيد لايقشان گردانيد ، نه آنكه از مشروطه يا سررشته داريِ توده كه بهترين راهِ فرمانرواييست چشم پوشيد.

(پرچم روزانه شماره‌ی8)

*****

يك توده‌ی درمانده و آلوده را با هيچ زوري پيش نتوان راند.

(انكيزيسيون در ايران ، بخش دوم ، گفتار هشتم)

*****

براي آزاد زيستن و سرفراز بودن شرطهايي هست و يكي از مهمترين آنها اينستكه جدايي ميانه‌ی نيك و بد گزاريد و از بدان نفرت كنيد.

اين خود بيماري بزرگِ ديگري در اين توده است. بيماري بزرگي كه بتنهايي مايه‌ی نابودي يك توده تواند بود. يكمردمي كه بَدان را خوار نداشته بآنان با ديده‌ی توهين ننگرند و نيكان را بزرگ نداشته بآنان ارج نگزارند در جهان روي رستگاري نخواهند ديد.

(پرچم نيمه ماهه ص62)

*****

امروز يك درد بزرگي در توده‌ی ايران همينست. همينست كه حس نفرت از بديها و قدرداني از نيكيها سست گرديده. ما نوشتيم كه نيك و بد از ميان رفته. كنون بايد بگوييم : حس دريافت نيك و بد نيز از ميان رفته.

(پرچم روزانه شماره‌ی 20)

*****

در كشور مشروطه يك تن (يا يك فرد) در حُكمِ هيچست. ... راه ، آنست كه خردمندان و نيكخواهان با هم يكي گردند و دسته اي باشند. ... اين هم پيداست كه آن دسته ، بايد راهشان يكي باشد و همگي دست بهم دهند و يكدل و يكزبان بكار پردازند.

(پرچم روزانه شماره‌ی 27)

*****

در ميان توده هيچكس در هوسبازي آزاد نتواند بود.

(فرهنگ چيست؟)

*****

ما همه چيز را براي پيشرفت كارِ توده مي خواهيم و هيچگاه در پي بازيهاي كودكانه و هوسهاي بيخردانه نتوانيم بود.

(ما چه ميخواهيم‌؟ ، ص62)

*****

در يك توده ، هر كسي بايد نه تنها پرواي خود ، پرواي ديگران نيز دارد و در هر كاريكه مي كند سود توده را بديده گيرد. سود خود او نيز در اينست. چه آرمان زندگي خرسنديست و خرسندي هر كسي جز در خرسندي همگان نتواند بود.

(ورجاوند بنياد ص41)

*****

آدميان همگي از يك ريشه اند. اين تيره ها كه در ميانند همگي يكسانند ، و يكي را بديگري برتري نيست. برتري يك مرد و يا يك توده جز از راهِ درستيِ روان و خرد ، و پاكيِ دين و زندگي نتواند بود.

تيره هايي كه در دانش و هنر پيش افتاده اند ، اين يك فيروزيِ بزرگيست كه بهره‌ی آنان گرديده ، ليكن بايد بديگران ياوري كنند ، و از دانش و هنر خود بآنان سود رسانند ، و در پيشرفت ، آنان را نيز همراه گردانند. اين رفتار را بنام آدميگري كنند ، به پيروي از خِرَد كنند ، بَهرِ آسايشِ خودشان و ديگران كنند.

بسيار نادانيست كه با دانش و هنر ، ديگران را زيردست گردانند. بسيار نادانيست كه با نيرنگ و فريب ، تيره هايي را از پيشرفت بازدارند. اين يك بدنامي بزرگي بآنان خواهد بود.

(ورجاوند بنياد ص52 )

*****

كساني كه بكار توده بر مي خيزند از كوچكترين گناه ايشان نبايد چشم پوشيد.

(پيمان شماره‌ی آبان 1316ـ در پيرامون تاريخ مشروطه)

از هزار سال پيش ، هر زمان سيلِ گمراهيِ ديگري برخاسته و از سر شرقيان گذشته ولي چركاب همه‌ی آنها در كتابها ته نشين گرديده. ... اينها اگر بماند شما را نابود مي گرداند و شما پيش افتيد و آنها را نابود گردانيد.

(ما چه ميخواهيم؟ صص77 و 78)

*****

ما خود بديم كه از جهان بدي مي بينيم. قضا و قدر را با ما هيچكاري نيست. خدا ما را خوار و زبون نمي خواهد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 79)

*****

اين توده افتاده‌ی بديهاي خود است و بايد چاره اش را هم از آن راه كرد.

(در راه سياست ص36)

*****

يك توده‌ی آلوده اگر هم از پيشامدها سودي برند ، جز چندگاهه [موقتي] نتواند بود و سرانجام هوده اي [نتيجه اي] از آن در دست نتوانند داشت.

(پرچم نيمه ماهه ص313)

*****

يك توده كه براي خود در زندگاني خواستي يا آرماني ندارد از پيشرفت بي بهره گردد و خود بايد گفت پيشرفت براي او معنايي ندارد.

(نيك و بد ص20)

*****

اين توده راهِ زندگاني را گم كرده. يك توده براي آنكه در زندگاني آسوده باشد بچيزهاي بسياري نيازمندست : بايد همگي يك آرماني را دنبال كنند ، بايد همگي در يك راه باشند ، ‌بايد همگي نيكي ها را بخواهند. با اين شرطهاست كه زندگاني توده اي با خوشي و خرسندي توأم تواند بود ، وگرنه از آن جز گرفتاري پديد نتواند آمد ، بدانسان كه در ايران پديد مي آيد و بيشتر مردم از آزار و زيانِ ديگران لذت مي برند و بجاي همدستي از پاي يكديگر مي كشند.

(پرچم نيمه ماهه ص266)

*****

گذشته ديگران را بوده و اكنون و آينده ما راست. گذشتگان هرچه كرده اند گذشته و رفته و ما پاسخده آن نمي باشيم. ولي اكنون و آينده را ما پاسخده مي باشيم و مي بايد كاري كنيم كه زمان خود را فيروز و درخشان گردانيم.

(پيمان سال پنجم شماره‌ی دوم ـ گفتار گذشته و آينده)

*****

زندگاني راه را ماند. در راه هميشه بايد زير پا را پاييد و چشم بسوي پيش داشت. كسانيكه رو بسوي پس دارند از راه باز مانند و لگدمال ديگران گردند.

(پيمان سال پنجم شماره‌ی دوم ـ گفتار گذشته و آينده)

*****

يك مردمي را با انديشه هاي پراكنده توده نتوان ناميد.

(نيك و بد ص 22)

*****

بهترين دانشها آنست كه معني جهان و زندگي را باز نمايد و راهِ رستگاري و فيروزي را نشان دهد.

(نيك و بد ص 23)

*****

جوانان بايد درپي يادگرفتن باشند نه در پي ياد دادن.

(نيك و بد ص 25)

*****

جوانان بايد بدانند كه بسياري از دانستنيهاست كه در دبيرستان و دانشكده نتوان آموخت. دانشمندان جهان همه نيازمندند كه چيزهاي ديگري نيز ياد گيرند.

(نيك و بد ص68)

*****

تو هر چه مي خواهي بگوي. تا نيكي نكني نيك نخواهي بودن.

(پيمان سال چهارم ص 95)

*****

اين رسم در ايران بسيار زشتست كه هر كسي زبانش تُندست و انديشه و دستش كُند.

(پيمان سال دوم شماره‌ی يكم ص 72)

*****

آن « تربيت» كه نامش بزبانها افتاده ، معناي درست آن اينست كه هر كس خود را از بديها بپيرايد و كمي هاييكه دارد از خود دور گرداند ، و نادانسته ها را بداند و بحقايق آشنا گردد ، و معني جهان و زندگي را بفهمد. ولي امروز « تربيت» آن شده كه هر كس بديگران برتري فروشد و زبان به پند و اندرز گشايد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 5)

*****

نان خوردن و يا درپي نام آوري و سروري بودن چيز ديگريست و نيكي مردم خواستن و خشنودي خدا را جستن چيز ديگر و اين دو هيچگاه با هم نسازد.

(نيك و بد ص25 )

*****

درخت آرزو بار ندارد و در جهان هيچ چيز جز از راهِ كوشش بدست نيايد.

(نيك و بد ص23)

*****

آدميان بايد بجاي نبرد ، با همدستي زيند و هر يكي از آنان در بندِ آسايش و خرسندي ديگران باشد.

(نيك و بد ص20)

*****

كسي كه بكار توده مي پردازد ، نبايد از جان خود بترسد. نبايد بنام نگهداري از جان ، از وظيفه گردن بپيچد.

(پرچم روزانه شماره‌ی 20)

*****