پرچم باهماد آزادگان

365 ـ سال 1396 ـ 4

یک کسی این را نیک بازنموده : « برای فروختن یک شامپو می‌بینید چه تبلیغها که نمی‌کنند ، چگونه میتوان انتظار داشت که برای فروش سلاح جنگ براه نیندازند؟!». یا روی پراکندگی کیشی و زبانی و قومی سرمایه‌گزاری نکنند؟!. کشورهای آزمند تنها درپی سودهای هنگفت خویشند ـ به هر بهایی که بدست آید. جان آدمی ‌برای فروشندگان سلاح چه ارزشی دارد؟!. کینه‌هایی که هر روز سختتر میگردد و بازماندگانی که بخون یکدیگر تشنه می‌مانند برای ایشان چه ارجی دارد؟!.
از آنسو باید دانست که کشور ما کانون چند دستگی و خود «کشتزار باردهی» برای رویانیدن کینه و دشمنی تیره‌هاست.
کشوری که کلکسیونی از ده دوازده مسلک و کیش و چندین زبان و نژاد می‌باشد و شما در گفتارهامان خوانده‌اید. از اینرو با اندک اندیشه‌ای می‌توان دریافت که اگر بخود نیاییم و هرچه زودتر از گرفتاریها رها نگردیم روزگار تیره و تلخی همچون آنچه در عراق و سوریه می‌گذرد در انتظار ما نیز خواهد بود.
روشنست که اینها به آن معنی نیست که گرفتاریهای ایرانیان تنها از بیرون است. بلکه خوانندگان می‌دانند که ما همیشه بر این نکته پافشارده‌ایم که گرفتاریهای ما از آلودگیهای خودمان است. از آنهاست که بیگانگان سود برده نقشه‌ها کشیده و به زیردست گردانیدن ما می‌کوشند.
« اين توده افتاده‌ی بديهاي خود است و بايد چاره‌اش را هم از آن راه كرد.»
اگر ما درپی سرفرازی و استقلالیم باید بکوشیم از این آلودگیها و چند دستگیها رها گردیم تا ایشان نتوانند رخنه‌ای در کارمان یابند.
« آنچه يك توده را زيردست ديگران گرداند جز ناشايستي خودشان نتواند بود. حوادث بسيار مي‌آيد و ميرود ولي هيچ يكي مردمی ‌‌را از پا نيندازد. آنچه مردمان را از پا اندازد جز آلودگيهاي خودشان نتواند بود».
این سخنان را در حالی پیش می‌کشیم که همگان می‌بینند هر روز در یکی از کشورهای همسایه و نزدیک ، تیره‌های گوناگون بجان یکدیگر افتاده بیدریغ خون همدیگر می‌ریزند. هر روز بمبی در این کشورها ناگهان میترکد و خیابان و بازار را با گَرد خون و گوشت و مغز بیگناهان می‌پوشاند ـ بمبی که تیره‌ای بدشمنی با تیره‌ی دیگر نامردانه در گوشه‌‌ای پنهان کرده بوده.
پس چگونه است که ایرانیان بی‌اعتنا و بی‌باک روز می‌گذرانند؟! چگونه است که چشم براه پیشامدها دوخته‌اند و از ایشان کوششی برای جلوگیری از آسیبها دیده نمی‌شود؟! آیا می‌پندارند که این سرگذشتها تنها برای دیگران خواهد بود و ما استثناییم؟!..
« همين عقيده كه در زندگاني نكوشيد و چشم براه حوادث باشيد مايه‌ی نابودي خواهد بود و همين نادانيهاست كه ما بشما ايراد ميگيريم و شما نميخواهيد بفهميد و خودتان را بنافهمی ‌‌و ناشنوايي ميزنيد».
مَثَل ما مثل کسی است که می‌بیند خانه‌اش آتش گرفته ولی چون آتش هنوز به اتاق او نرسیده خونسردی کرده می‌گوید : « اتاق من که آتش نگرفته»!..
یک دسته از ما کسانیند که چون این گونه سخنان را بشنوند ، سری به عقب کشند و گویند : «نگران نباش! هیچ نخواهد شد ، این کشور را امام زمان نگه می‌دارد» یا گویند : « این کشور بارها تا لبه‌ی پرتگاه هم رفته ولی خدا نگهش داشته». دیگران نیز بهانه‌های خود را دارند. بدتر از این کسانیند که از این سخنان خشم هم گیرند و چنان رفتار کنند که تو گویی سخن از اینها بمیان آوردن گناهی نابخشودنی است.
« ايرانيها شيوه‌ی خود را قرار داده‌اند كه چون آسوده‌اند ، بيباك و بيپروا روز گذرانند و گمانِ كمی ‌‌و آلودگي بخود نبرند و اگر كسي كميهاي آنان را يادآوري كرد بيپروايي نمايند ، بلكه بآزارش كوشند. با صد درماندگي دم از « غرور ملي» زنند و خود را يكي از توده‌هاي بنام جهان شمارند ، و همينكه روزِ گرفتاري رسيد به ناله و فرياد پردازند و بزاري و فغان كوشند».
حال مردم جهان پیش چشم ماست : آنهایی که کشورشان درچیده و کارهاشان بسامان و دولتهاشان استوارست و در دانشها نیز پیش رفته ، با بهره‌وری بالایی کار می‌کنند و زندگی آسوده‌ای برای خود آماده ساخته‌اند باز هم در زمینه‌ی استقلال ، دچار کشاکش با کشورهای زورمند جهان می‌گردند. پس ما که بهره‌وری پایینی داریم و کارها در کشورمان سست و قانون بی‌ارج و دولتهامان نااستوار و اقتصادمان بیمار و فساد اداریمان روز افزون است ، باید بدانیم که آنچه امروز بنام استقلال داریم همیشگی نتواند بود. بلکه بوارونه بسیار هم شکننده می‌باشد و تا مردم خود را از گرفتاریها رها نگردانیده ، باهم همدست نگردیده و کارهای کشور را خود بدست خود نگیرند استقلال پایداری نخواهیم داشت. هیچ کشوری به صرف داشتن نفت و گاز استقلال خود را نگاه نتواند داشت. فرجام لیبی را بیاد بیاوریم.
ما که نفت و گاز داریم ولی از یک تحریم ساده‌ که نفتمان را نخریدند بچنان روز تیره‌ای افتاده‌ایم باید چشم‌بندهای غفلت و نادانی را از چشمانمان برداریم و بحال خود نیک نگاه کنیم. بنگریم و دریابیم که چه بدبختیم و چه درمانده. چه ادعاهای بزرگی بزبان داریم ، راستیها چیست و توان ما چه اندازه.
باید بهوش آییم و از خواب برخیزیم و غرور از سر بیرون کنیم. خود را بیش از این فریب ندهیم و نگزاریم فریبمان دهند.
بزرگترین گرفتاری ما «پراکندگی» است که با پرتاب صدها موشک به فضا نیز از میان برنخیزد. فراموش نکنیم که دولت بزرگی همچون شوروی را پراکندگی نابود کرد ـ پراکندگی کیشها ، تیره‌ها و نژادهای گوناگون ، با آنکه در دانش و صنعت عقب مانده نبود.
(این گفتار دنباله دارد)