پرچم باهماد آزادگان

340 ـ حقایق چراغ راه ماست

خوانندگان میدانند که ما بیشترین پروامان به حقایق (آمیغها) است. برای مثال در آغاز کار این پایگاه و نیز در صفحه‌ی سخنان بیاد سپاردنی سخنی از کسروی بدینسان آوردیم :
«در بسیاری از رشته‌های زندگانی حقیقت از میان رفته. ما برآنیم که باید در ایران نخست یک تکانی در اندیشه‌ها پدید آید و سپس یک تکانی در طرز زندگانی پیدا شود و برای همانست که این کوششها را بکار می‌بریم. باید از هر باره بنیاد زندگانی حقایق باشد».
به علت اهمیت و تأثیری که حقایق در زندگی دارند ، ما از یکسو درپی شناخت آنهاییم و از سوی دیگر شاهراه پاکدینی را از آن رو که بروی حقایق بنیاد گزارده شده می‌پذیریم و به این کوششها برخاسته می‌خواهیم آواز خود را بگوش جهانیان برسانیم.

پاکدینی بما می‌آموزد که همیشه درپی حقایق باشیم و بپیروی از خرد هر گفته ، کار یا جُستاری (مبحث) را با معیار حقایق سنجیم و نیک و بدش را دریابیم.
اینست ما از روی سخنان ، کتابها ، فیلمها ، پیشامدهای تاریخی ، یا یک پدیده‌ای همچون سینما یا اینترنت بیپروا نمی‌گذریم. می‌کوشیم از پایه و ریشه‌‌ی هریک از آنها آگاه گردیم و از دیدگاه سود و زیانِ توده به آن بنگریم. روشنتر بگوییم : اینکه چیزی هست و میلیونها تن در جهان آن را راست دانسته‌اند یا مثلاً هزار سال است به آن رفتار میکنند معیار نیست ، معیار در پاکدینی خرد و سود و زیان توده و جهانیان است.
پاکدینی جستارهایی را بازمی‌نماید که ما را توانا میگرداند بجهان پیرامون خود با دیده‌ی بیناتری نگریم. از دین ، زندگانی ، دانش ، قانون ، فرهنگ ، تربیت ، تمدن ، ادبیات ،‌ رمان ، شعر ، «بزرگی» ، خرد ، روان ، نیک و بد ،‌ پاکخویی ، دمکراسی ، سیاست ، تاریخ ،‌ کشورداری ، دستگاه داوری (نظام قضایی) ، سرمایه ،‌ بازرگانی ، کار ، پول ، ماشین ، جانوران و جستارهای دیگر سخن میراند و حقایق هر زمینه‌ای را بازمی‌نماید.
کسانی خواهند پرسید : «مگر ما اینها را نمیدانیم؟!.». راستی آنست که بیشتر مردم « گمان میکنند» اینها را میدانند ، حال آنکه تنها چیزهایی در آن باره‌ها « شنیده‌اند». شنیدن یک چیز و «دانستن» چیز دیگریست (یکی از جستارهایی که در گفتارهای ما نیک شرح داده می‌شود همینست که شنیدن را بسیاری با دانستن یکی میگیرند و معنی دانستن را براستی نمیدانند).
گرانمایگی پاکدینی در همینست که به چنین جستارهایی که هر کس گمان دارد چیزهای پیش پا افتاده‌ای است درمی‌آید و آنها را نیک می‌شکافد و معنیهاشان را روشن میگرداند و آنگاه راه خود را روی بنیاد استواری می‌گزارد.
کسروی پس از آنکه در مدت نُه سال (هفت دوره‌ی یکساله) نوشتن ماهنامه‌ی پیمان و سپس یکسال روزنامه‌ی پرچم ، زمینه‌هایی را آماده گردانیده بود ، برای هر کدام یا هر دسته از آن جستارها دفتری جداگانه نوشت تا آن زمینه‌ها هرچه روشنتر گردد.
از اینروست که یک دسته از کتابهای پاکدینی تنها درباره‌ی یک جستارست. برای مثال ، دفترهایی که مانند دفتر« در پیرامون خرد» یا «‌ در پیرامون روان» عنوان «در پیرامون ... » دارد. در اینجا یکمی درباره‌ی خرد (یا عقل) و دومی درباره‌ی روان است. آنکه درباره‌ی خرد است بیست و اند صفحه (در نشر اینترنتی ، کاغذ A4) بیشتر نمی‌باشد. لیکن اگر آن را بخوانید خواهید دانست « خرد» در این دفتر معنی روشنی دارد و تازه در آنجاست که ارج و گرانمایگیش روشن میگردد. در آنجاست که دانسته میگردد ما از عقل جز یک معنی تاریکی در مغز خود نداشته و گرانمایگیش را نمیدانسته‌ایم. برای مثال ، در آن دفتر این نشان داده می‌شود که اگر مردمان در زندگانی بداوری خرد گردن گزارند ، نه تنها کشورمان بلکه جهان از گرفتاریهایی که امروز از چاره‌جویی به آنها نومید گردیده‌اند ، مانند جنگها ، رها گردیده زندگانی براه آدمیگر‌ی می‌افتد.
در کتاب در پیرامون روان ، خواننده چه بسا به گمان اینکه با همان جستار روح و احضار روح مردگان روبرو خواهد بود به خواندن آغاز کند ولی در پایان ، با جستاری روبرو میگردد که یک نتیجه‌ی آن اینست که بی‌آن روانشناسی نوین را بویژه در زمینه‌های تربیتی ناقص می‌یابد. از روی آن پی به سرچشمه‌ی نیکیها و بدیها می‌برد. جهان درون آدمی برایش روشنتر خواهد گردید. می‌فهمد چگونه می‌توان نیکیها را رواج داد و از بدیها کاست و به قانونهای بنیادی تربیت دست می‌یابد.
مثال دیگر درباره‌ی دین است. پاکدینی سخنان بسیاری از هر گوشه‌ی این جستار رانده تا آن را از تاریکی بیرون آورَد و روشن گردانَد که دین در بنیاد به چه معنی است. دین چیست و کیش چیست؟ چه جدایی میان این دو است؟ همبستگی میان دین و قانون چیست؟ آیا قانون جای دین را تواند گرفت؟ آیا دین ما را از قانون بینیاز تواند گردانید؟ همبستگی میان دین و دانش چیست؟ آیا دانش ما را از دین بینیاز تواند گردانید؟ چه جدایی میان دینها بوده و این جدایی از چیست؟ چه شد که مردمان از دینها بیزار گردیدند؟ آنها که از دینها بیزاری می‌جویند چه می‌گویند؟ و دهها پرسش دیگر در این جستار که به آنها پاسخ گفته. خوانندگان در این زمینه ‌توانند کتاب «ورجاوندْ بنیاد» (یا بکوتاهی : بنیاد) را بخوانند.
درباره‌ی فرهنگ ، نخست معنی فرهنگ روشن گردیده. سپس به کارهای وزارت فرهنگ آن زمان (که سپس رفته رفته به سه چهار وزارتخانه بخشیده شده همچون وزارت ارشاد ، وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم ، تحقیقات و فن‌آوری کنونی) پرداخته شده و بایاهای (وظیفه‌) «دستگاه فرهنگ» (نظام آموزشی کشور) برای پرورش نوجوانان و جوانان شرح داده شده و یک برنامه‌ی فراگیر شاذّی برای این خواست در آنجا پیشنهاد شده. همچنین ایرادهای برنامه‌ی آن زمان وزارت فرهنگ نشان داده شده ـ ایراد‌هایی که با گذشت هفتاد سال کمابیش هنوز هم هست و این کشور و مردم گزندهای جبران‌ناپذیری از آن یافته‌اند. گذشته از آنکه در دو دفتر « فرهنگ است یا نیرنگ» و « فرهنگ چیست؟» که هر دو کم‌برگ‌اند ، با آوردن دلیلهایی خیانت بنیادگزاران و دست اندرکاران وزارت فرهنگ را نیز به آشکار آورده است.
همینست جستارهای تمدن و ادبیات که درباره‌ی یکمی به یکی دو گفتار بسنده شده ولی درباره‌ی دومی چندین گفتار و دفتر و کتاب نوشته‌ گردید تا معنی درست ادبیات روشن گردد.
درباره‌ی شعر نیز نخست معنی آن روشن گردیده. همین معنی شعر را کسی نمی‌دانست و چون دانسته گردید از هایهوی هواداران شعر و تندروان ایشان بسیار کاسته شد و جوانان پرشماری از آن دام نیرنگ جَسته با پاکدینان که اینهمه پرداختن به آن را زیانمند میدانستند ، همراه گردیدند. بیشتر آنان پی بردند که شعر هرچه هست « وحی» یا « نغمه‌ی فرشتگان» نیست و هَنایِش(تأثیر) آن را ـ بدانسان که در ایران به دیوانگی رسیده بود ـ در جلوگیری از پیشرفتهای دانشی و صنعتی کشور و از آن مهمتر بدخوییهای مردم دریافتند.
در کتاب ورجاوند بنیاد و نیز «کار و پیشه و پول» خواننده درمی‌یابد که بسیاری از گرفتاریهایی که زندگانی ایرانیان در زمینه‌ی اقتصادی و اخلاقی دچارش شده و هزاران بدبختی همچون بیکاری ، بیچیزی ، کوچ برجستگان کشور که بنام «فرار مغزها» شناخته شده ، کاهش زناشویی ، فزونی طلاق ، اعتیاد ، فحشا ، خودکشی ، افسردگی ، فساد ادارات ، زندانهای آکنده ، رفتن آبروها و پاشیدگی خانواده‌ها ، کلاه‌برداریها و فزونی گرفتن همه گونه بزهکاریها و گرفتاریهای بسیار دیگر که ما تنها رویه‌ی آشکار آنها را می‌بینیم ، میتوانست با بدیده گرفتن فورمولهای ساده‌ای که در این زمینه‌ها شرح داده شده هرگز پیش نیاید و زندگانی ما هفتاد سال پیش براه راست و درست خود بیفتد.
آنهایی که از گرفتاریهای شهرهای پرجمعیت و روستاهای ویران کشور ، مانند راه‌بندان خیابانها ـ «ترافیک سنگین» و آلودگی کُشنده‌ی هوا در شهر و نبود کار و رفاه در روستاها و کوچ روستاییان به شهرها آگاهند یا خود دولت که بیش از همه گرفتارِ پریشانی وضع آنهاست و نیز همه‌ی کسانی که بکشاورزی و بازرگانی و کارخانه‌داری یا هرگونه تولیدی مشغولند و به بیدادگری اقتصادی یا بگفته‌ی خودشان به « اقتصاد بیمار» کشور اعتراضها دارند ، با خواندن آنها چه بسا انگشت افسوس بدندان فشارند و بر پشت دستشان کوبند ، چون دریابند که دهها سال است شاهراهی برویشان گشاده بوده ولی بدخواهان کشور زبانها و قلمها را بسته و به کسی راه نمیدادند تا آنها را بگوش مردم برسانند.
چنانکه گفتیم ظاهر اینها سخنان ساده‌ای می‌نماید. از اینرو دور نیست کسانی آنها را نخوانده چنین پندارند که اینها چیزهایی نیست که جنبشی بنامش برپا گردد و کتابها نوشته شده و کانالها برایش بنیاد گزاشته شود. گمان کنند که اینها را میدانند. اینها نه چیزهایی است که یک درسخوانده نداند. لیکن باید دانست که این ظاهر کار است. همینکه از ایشان مثلاً پرسیده شود : «بزرگی» چیست؟ چه کسی را می‌توان بزرگ دانست؟ یا تمدن و ادبیات که اینهمه در نوشته‌ها و سخنرانیها می‌آید به چه معنیست ، درمی‌مانند و سخنی نتوانند گفت.
برای مثال ، همان « بزرگ» و « بزرگی» که در بیرون ساده و پیش پا افتاده می‌نماید ، هنگامی که نیک روشن گردد دانسته‌ میگردد که این توده صد سالست از شناخته نبودن معنی آن ، فریب نابودکننده‌ای خورده و ما امروز باید بهای بسیار گزافی برایش بپردازیم. این تازه جز آنست که ما را با چنان فریبی یک سده از پیشرفت بازداشته‌اند. ..
اکنون به آغاز سخن بازگردیم. آنچه باعث است که پاکدینی یک شاهراه زندگانی بشمار آید و در پیرامونش جنبشی برخیزد و کوششها رود تا این آواز به گوش مردمان رسد ، اینست که در هر کدام از زمینه‌هایی که شمردیم و نیز در دهها زمینه‌ی دیگری که یاد نکردیم و از روی عنوان کتابها و گفتارها دانسته میگردد ، حقایقی را یاد میدهد که یک پاکدین به دستیاری آنها به یک بینشی در زمینه‌های مهم زندگی و اجتماع میرسد. چندانکه در زمینه‌های اجتماعی و سیاسی دارای معیار‌هایی میگردد که در شناخت پیشامدها و علتهای آنها او را یاری میدهد.
مانند آنست که شاگردی که بدرس فیزیک می‌پردازد و برخی حقایق را از قانون اهرمها ، ارشمیدس ، پاسکال ، برنولی ، کشش ، برق ، مغناتیس ،‌ ترمودینامیک ، نور ، ریاضیِ بُردارها ، قانونهای سه گانه‌ی نیوتن و مانندهای آن یاد میگیرد ، این باعث آنست که بسیار چیزها که همه روزه جلو چشمش رخ میداده و علت آنها را نمیدانسته ، اکنون یکایک درمی‌یابد و دیگر برایش ناآشنا و شگفت نمی‌نماید. بلکه بسیار چیزها را که با آنها هیچگاه روبرو نشده ، همینکه بیند می‌تواند علتش را دریابد (به شرط آنکه آن جستار را خوانده قانونهایش را نیک یاد گرفته باشد).
همینکه خوانندگان گفتارها یا کتابهای بیشتری از ما خوانند ، یکایک سخنان ما هرچه روشنتر خواهد ‌گردید.