پرچم باهماد آزادگان

307ـ گذشته و آينده

پایگاه : این دنباله‌ی یک رشته گفتارهای پیوسته ایست که از گفتار شماره‌ی 296 آغاز کردیم (جز شماره های 299 ، 304 و 306 که از این رشته بیرون است).
1 ـ راهرو هميشه بايد چشمش بسوي جلو باز باشد و همواره بايد پرواي آن بخش راه را كه هنوز نپيموده كند و از پشت سر تنها بآزمايشهايي[تجربه] كه بدست آورده بسنده نموده و از آنها درباره‌ی بازمانده‌ي راه سود جويد.
در زندگاني نيز آدميان بايد همواره چشم بسوي آينده دارند و هوش و خرد خود را درباره‌ی‌ آن بكار بيندازند و از گذشته جز بآزمايشهايي كه بدست آورده‌اند نپردازند.

306ـ روزبه پیمان خجسته باد

امروز یکم آذر 1394 است. هشتاد و دو سال پیش در چنین روزی نخستین شماره‌ی مهنامه‌ی ارجمند پیمان بیرون آمد. وه چه مهنامه ای و چه گفتارهای بیمانندی! تو گویی از میان سده ها تاریکی و درماندگی فروغی تابناک بر زندگانی ایرانیان تابیده است. هر که آن را خواند بیگمان این دریافت که این از رده‌ی دیگر روزنامه ها و مهنامه ها نیست. هر که خواند ـ هرچند آن را مخالف اندیشه هایش یافت ـ سخت در شگفت شد که اینهمه جدایی میان این مهنامه و دیگر مهنامه ها از کجاست.

305 ـ دنباله‌ی سخن از شرقشناسان

پایگاه : گفتار شماره‌ی 304 رشته‌ی سخن ما را برید. لیکن اینک جستار خود را دنبال میکنیم :
... يك دسته شرقشناسانِ اروپايند كه در ستايش شعر كتابها مينويسند و ديوانهاي شاعران را بچاپ مي‌رسانند و ميتوان گفت زيان آنها بيش از ديگران بوده است.
درباره‌ی شرقشناسان بگفتگوي بسياري نياز هست و من در اينجا فرصت كم ميدارم. پيداست كه شرقشناسي نتيجه‌ی چشم دوختن دولتهاي اروپايي بكشورهاي شرقي بوده. چون خواسته‌اند شرقيان را زيردست گردانند ، خواسته‌اند كردار و رفتارشان از روي بينش باشد و نياز ديده‌اند كه كيشها و زبانهاي توده‌هاي شرقي را بشناسند ، از تاريخهاي ايشان آگاه باشند ، خويها و خيمهاشان بدانند. شرقشناسي از اينجا پديد آمده و خود دستگاهي گرديده كه هم سودها و هم زيانها (براي شرقيان) از آن برخاسته زيرا از يكسو از جستجوهايي كه درباره‌ی زبان و تاريخ و مانند اينها كرده‌اند دانستنيهاي بسيار ارجداري را بدست آورده‌اند كه شرقيان از آنها بهره ميجويند. از يكسو بسياري از آنان از آگاهي و دانش خود سود جسته بفريفتن شرقيان و گمراه گردانيدن آنان كوشيده‌اند.

304 ـ آزمندی ، دینهای کنونی و جنایات بزرگ


امروز شنبه چهاردهم نوامبر خبرگزاریها از پاریس خبرهای جانخراشی گزارش کرده اند. کشته شدگان بمب گزاریهای دیشب از مرز صد و بیست تن گذشت و حال هشتاد تن از زخمیها نیز وخیم گزارش شده است.
این یک خبر تکان دهنده ایست. یک رخداد دردآور در زمان « صلح». از زمان جنگ جهانی دوم شهر پاریس ، یکی از کانونهای ارجدار دانش چنین چیزی ندیده بود. این بیگفتگو جنایت است. ولی با گفتن جنایت همه‌ی ماجرا بازنموده نمی شود. آیا کسی بدرستی میداند که در جریان لشکرکشی فرانسه به مالی و جمهوری آفریقای مرکزی که در همین چند سال گذشته انجام گرفت چند تن کشته شده اند؟! آیا فرانسه چه کاره است که در هزارها کیلومتر آنسوی مرزهایش دست به کارهای دیگر کشورها می یازد؟! آیا ریشه‌ی این جنگها در آزمندی و ستمگری نیست؟!

303ـ تیشه های سیاست

پایگاه : رشته نوشتارهایی که از گفتار شماره‌ی 296 (بجز 299) آغاز کرده ایم از مهنامه‌ی پیمان گردآوری گردیده و یک جستار بسیار ارجدار و نوینی را دنبال میکند و برای ایران و آینده اش پرارج می باشد. این نخست بار است که آنها پی در پی و در قالب یک جستار به خوانندگان ارمغان میگردد و باشد که چند ماهی بدرازا کشد.
از اینرو از خوانندگان خواستاریم اینها را با پروای بیشتری بخوانند تا همبستگی میانشان را و خواستی که از نوشتن آنها در میان بوده نیک دریابند. همچنین خواستاریم خردشان را آزاد و دور از تعصب نگاه دارند تا بتوانند نیک داوری کنند و سود و زیان کشور را بازشناسند.
بسیاری گمان دارند دانش سیاسی ، تنها سیاستگران ایرانی و زندگانی و کارهاشان و دولتهای بزرگ و دسته بندیهای دوست و دشمن در جهان را دانستن است. سیاست ، پیش بینی اندیشه ها و کردار ایشان است. از اینجاست که این کسان دمادم در روزنامه ها و رادیو و تلویزیون در جستجوی چنین آگاهیهایی می باشند.
با آنکه یک بخش از سیاست همین چیزهاست ولی این کسان باید بدانند این همه‌ی دانش سیاسی نیست. کشور ما به دردهایی دچار است که چنین دانشی به تنهایی کاری از پیش نمی برد. دردهای ما ریشه دارست و ما نیازمند آنیم که کاوش و جستجو کرده آنها را یکایک بشناسیم. در زندگانی و در جهان حقایق دیگری هست که باید دانست تا از آن دانستنیهای سیاسی نتیجه ای بدست آید. این رشته نوشتارها خود یک نمونه از آن حقایق می باشد و در جای دیگری یافت نمی شود.

302ـ هميشه نگران آينده بايد بود

يكي از غفلتها كه دامنگير مردمان ميشود آنست كه سرگرم گذشته بوده پرواي آينده كمتر ميكنند. چنين غفلتي از هر توده‌ دليل ناداني و از سوي ديگر مايه‌ی تيره بختي است.
بدانسان كه راهرو اگر روي به پشت گردانيده بخواهد راه بقهقرا پيمايد ناگهان بگودال يا چاه درميغلتد يك توده نيز در زندگاني اگر هميشه سرگرم گذشته باشند و پياپي ياد گذشتگان را كرده بخود بالند و پرواي آينده كمتر نمايند بيگمان سزاي اين غفلت را دريافته بگودال گرفتاري درميغلتند.
فسوسا كه امروز شرقيان دچار اين غفلت مي‌باشند. هر توده‌اي را مي‌بيني خود را با گذشته دلشاد ساخته پرواي آن را ندارد كه آينده چه خواهد بود.