پرچم باهماد آزادگان

277 ـ‌ بهمنماه 1323 (2)

امروز مي‌خواهم برخي دشمنان نهان خودمان را بشما نشان دهم. اينست دو داستان خواهم گفت.
نخست ، اين گدايان كه بدم در مي‌آيند و يا شما در بيخ ديوارها با حال شكسته و گردن كج مي‌بينيد ، باشد چنين پنداريد كه آنان فروتنند و از خودخواهي و گردنكشي و همچشمي[=رقابت] و رشک و خشم بركنار مي‌باشند. ولي نچنانست. بلكه آنان همه‌ي اين خيمها را مي‌دارند ، بلكه فزونتر هم مي‌دارند ، ليكن در ميان خودشان.
آنان خود را از شما پايينتر گرفته‌اند و با شما همسري نمي‌دارند و همچشمي نمي‌كنند. بهتر گويم : آنان براي خود پايگاه پستي برگزيده‌اند. ولي در آن پايگاه پست در ميان خود همه‌ي خيمهاي خودخواهي و گردنكشي و رشک و خودفروشي[= خودنمایی فزون] را بكار برند.

276 ـ‌ روزبه کتابسوزان

امروز یکم دیماه و روزبه کتابسوزان است. خوانندگان میدانند در راهی که ما هستیم جز بازنمودن یک رشته حقایق که زندگانی آدمیانه بسته به آنهاست ما بایای دیگری نیز داریم و آن نبردیدن با گمراهیهایی است که جلوگیر دانستن و بکار بستن آن حقایق می باشد. به سخن دیگر ما تنها بر آن نیستیم که حقایقی را گفته پی کار خود گیریم بلکه برای پیشرفت آنها سنگهای راهشان را نیز از میان برمیداریم.

275 ـ‌ بهمنماه 1323 (1)


بنام پاكْ آفرنده‌ي جهان
چنانكه از پيش آگاهي داده شده بود روز سه‌شنبه بيست و چهارم بهمن 1323 نشست ويژه در خانه‌ي آقاي كسروي برپا گرديد. بيشتر ياران و كساني از ديگران مي‌بودند. در ساعت شش آقاي كسروي بپا برخاسته گفتار پايين را آغاز كرد :
گفتار آقاي كسروي
امروز اين نشست را برپا گردانيده‌ايم براي يادآوري از پیشامد اندوه‌انگيز پارسال آذربايجان. پارسال در بهمن ماه در آذربايجان ملايان مفتخور و صوفيان و بهاييان و حاجيان انباردار بهمدستي چند تن از كانديدهاي وكالت دست بهم دادند و در تبريز و مراغه و مياندوآب مردم نافهم عامي را بر ما برآغالانيدند كه چند رشته وحشيگريهاي رسوا رخداد ، و چنانكه سپس دانسته شد بسياري از كاركنان دولت ، بويژه كاركنان شهرباني تبريز ، خود از برانگيزندگان مي‌بوده‌اند. همچنان دانسته شد كه در تهران وزارت كشور و شهرباني آگاه مي‌بوده و خوشش مي‌آمده كه چنان داستاني رخ دهد.

274 ـ روزبه پیمان یا یکم آذر خجسته باد!


هشتاد و یک سال پیش در چنین روزی ماهنامه‌ی پیمان نخستین شماره‌اش را بیرون داد. این ماهنامه که در هفت دوره‌ی یکساله اش شاهراه رستگاری را بروی جهانیان باز نمود از هر دیده‌ که بنگریم شایسته‌ است روزی را بیادش گرامی داریم و آن را روزبه [=عید] گیریم. ما در این پایگاه بیشتر از روزنامه‌ی پرچم گفتار آورده ایم ولی این پیمان بود که نخست آغازید و راه و آیین زندگانی را به ایرانیان ، شرقیان و نیز به جهانیان یاد داد.
ما هفت دوره‌ی پیمان را در میان کتابهامان در این پایگاه گزارده‌ایم و نیز برخی از کتابها از آن ماهنامه‌ی پرارج گرد آوری شده مانند در پاسخ حقیقتگو ، در پیرامون مادیگری ، یک درفش یک دین ،‌ دین و دانش ، دردها و درمانها ، ما چه میخواهیم؟ ...
بتازگی چهار دفتر دیگر از آن ماهنامه گرد آورده و بزودی در دسترس خواهیم گزارد. نامهاشان اینهاست :

273 ـ‌ کج فهمیهایی درباره‌ی پاکدینی ـ2


این خود پرسش ارجداریست که چرا در آن زمان « بزرگان توده» زبان در کام کشیده بودند. پاسخ این را باید در تاریخچه‌ی گفتارنویسیها و بررسیهای دانشی کسروی که از 1301 آغاز می شود جست. کوتاهِ داستان اینست که از همان آغازِ گفتارنویسیهای او در روزنامه ها ، نویسندگان ایران دانستند که ستاره‌ی پرفروغ و بیمانندی در آسمان نویسندگی ایران درخشیدن گرفته. سپس برخی از روی رشک و برخی از روی دانشفروشی پیچیدگیهایی به او آغاز کردند ولی پاسخهای استواری که ازو شنیدند ایشان را به این باور رساند که با شخصیتی برجسته ، دانشی گسترده ، قلمی توانا و زبانی برا روبرویند. اینبود پا در گلیم خود کشیدند و حد خود دانستند. برای آنکه سخنمان بی‌دلیل نماند ، از میان نمونه ها یکی را در اینجا یاد می کنیم

272 ـ‌ کج فهمیهایی درباره‌ی پاکدینی ـ1


آقای مناف زاده که ما پیشتر نوشتاری از ایشان در پیرامون زبان و شناسانیدن احمد کسروی (نوروز 92) خوانده و چون آنها را روشنگرانه میدانستیم در پایگاهمان نیز گزاردیم اینبار همان نوشتار را کوتاه گردانیده از آن یک گفتار کوتاهی ساخته و در پایگاه رادیو جهانی فرانسه گزارده اند. با این جدایی که اینبار برخی چیزها را به آخشیج(ضد) نوشته‌ی پیش خود آورده اند که ما دلیل آن را ندانستیم.
از آنسو در آن نوشتار خود تکه هایی از کتاب دین و جهان نوشته‌ی کسروی آورده بودند که به ارج و روشنگری نوشته می افزود ولی اینبار آنها را نیز انداخته‌اند و این ارج آن نوشتار را بیکبار از میان می برد.
رویهمرفته اینبار نوشتار کوتاه ایشان را باید خسن و خسین دختران معاویه دانست. برای نمونه در نوشتار پیش ایشان این جمله ها آمده :

271 ـ‌ چیزی که یک شبه بیاید یک شبه هم می رود!


چند روز پیش برای رفتن به جایی از آژانس تاکسی خواستم. راننده‌ی جوانی آمد. پس از سلام و گفتن خسته نباشید ، با چند جمله‌ی دیگر گفتگومان به اینجا رسید که با اندک تغییری مینویسم. او را با الف و خودم را هم با ب نشان داده ام.
الف ـ من کار دولتی داشتم. سال 88 جوری شد که ناچار شدم درآمدم بیرون و شروع کردم به دلالی و اینجور کارها. ...
ما مردم فرهیخته ای هستیم. دیروز مریم میرزاخانی را دیدید جایزه‌‌ی نوبل ریاضیات برده؟. یک دانشجوی دانشگاه شریف بود که در بازگشت از یک مسابقه‌ی دانشگاهی اتوبوسشان رفت ته دره همه مردند جز چند تا که این خانم هم از آنها بوده. بعد رفته خارج کشور و تحصیلش را ادامه داده و به این مقام رسیده. حالا بعضیها می گویند : چرا همینجا نماند رفت برای بیگانه کار کند؟. در حالی که با این جوّی که در کشور هست یا نمی گذاشتند استاد دانشگاه شود یا یک روز که می آمد تو خیابان اعتراضی کند با باتون فرق سرش را می شکافتند.

270 ـ پاسخ به آقای سلامتیان ـ 5


به سخن خود بازگردیم. خوانندگانی که می خواهند آگاهیهای بیشتر بدست آورند بجز دفتر فرهنگ چیست؟ ، نوشته هایی در این زمینه در پرچم هست که نشان میدهد سرچشمه‌ی این تفاوت میان باسوادان و بیسوادان در چیست و سرچشمه‌ی آن در خواندن کتابهایی است که خواننده را به بی‌غیرتی و پستی و چاپلوسی و سد بدکاری دیگر برمی انگیزد. پس راستی را نتیجه ، جدا کردن کتاب به دو بخش کتابهای سودمند یا بیزیان و زیانمند است و سرانجام نابود گردانیدن زیانمندها می باشد.
اکنون دانسته شد که کسروی می گوید بیسوادان یا کمسوادان از اینرو « شایسته‌ی زندگانیند» که گذرشان به این کتابهای زیانمند نیفتاده. ولی باسوادان بیشترشان با اینها همدم بوده نوشته های آنها را همچون پندهایی گرانبها به مغزهاشان سپرده اند.
ولی آقای سلامتیان این جستار را چگونه فهمیده؟! بار دیگر سخنش را می آوریم ، می گوید :

269ـ پاسخ به آقای سلامتیان ـ 4

یک نمونه از زشتگوییهایی که کسروی برای نشان دادن خیانت راهبران وزارت فرهنگ در آن کتاب آورده از محمدعلی فروغی نخست وزیر دو شاه پهلویست. کسروی میگوید :
« نمي دانم گلستاني را كه وزارت فرهنگ با كاغذ و خط بسيار خوب بچاپ رسانيده و بدست شاگردان دبيرستانها ميدهند ديده ايد؟..  نمي دانم ديباچه‌ای را كه فروغي بآن نوشته است خوانده ايد؟. آن گلستان اكنون در دست منست و اينك مي خواهم براي گواهِ سخنِ خود جمله هايي را از همان ديباچه برايتان بخوانم. در اين ديباچه ستايشهاي گزافه آميز بسياري از سعدي رفته كه من بآنها نمي پردازم. گواه سخن من از اين جمله هاست :

268ـ پاسخ به آقای سلامتیان ـ 3


آقای سلامتیان میگوید : دعوای کسروی با دین‌فروشانه که اصطلاح فارسی هم داره. خیلی خب برای اون کم‌کم رسیده به بحث اینکه جامعه مدنی برای اینکه بتوانه با مسئله‌ی دین مسئله‌شو حل کنه باید برای دین باوران احساسی بوجود بیاره که در جامعه‌ی مدرن برای باورشون مورد تهدید قرار نمیگیرند.
[کسروی آنها را دین نمیداند بلکه به صراحت می گوید آنها بیدینی است. پس کوششهای او یک نبرد راستین است برای زدودن آنها از روی زمین. از اینرو تفسیری که شما می کنید بی ربط است. این شما هستید که می خواهید با آنها مماشات شود.]

267 ـ پاسخ به آقای سلامتیان ـ 2

او کسروی را اهل « ایجاد بحث» نمیداند. البته ما میدانیم که کسروی با آنکه در زمینه‌ی دین گفتارها نوشت و به کیشها ایرادها گرفته پرسشها را بی‌پاسخ نگزارد ، ولی در سالهای آخر به لق چانگیهای ملایان و بحثهای آخوندی تن نمیداده و به آنان می گفته ایرادتان را بنویسید تا پاسخ دهم. ولی این بدان معنی نبوده که اگر ایشان پاسخی میدادند (اگر میتوانستند) او پاسخ دیگری نمیداد. چنانکه در پایان کتاب داوری یک نمونه‌ی آن درباره‌ی خالصی زاده دیده می شود. از سوی دیگر تا آخرین سال زندگیش دیده می شود همه را به بازنمودن ایرادهاشان و آنچه نمی پذیرند می خوانَد و به دهها ایراد ایشان پاسخ میدهد و جای سخنی باز نمی گزارد ، حتا در پیمان «دری» بنام پرسش و پاسخ باز می کند که اگر کسی بیرون از گفتارها نیز پرسشی دارد بپرسد.

266ـ پاسخ به آقای سلامتیان ـ 1

بنام خدا
در بخش نخست پاسخ به برنامه‌ی پرگار بی‌بی‌سی (پست شماره‌ی 255) گفتیم که پیش افتادگان یا جنبندگان ما عیبهای چندی دارند. در آن بخش به اروپاییگری ، چشم بدهان فیلسوفان داشتن ، ایرانی را به چیزی نگرفتن ، سرسری خواندن نوشته های هممیهنانشان و بیدانش و ناآگاه از زمینه‌ای سخنراندن را گفتیم. در این بخش گفته های آقای سلامتیان را می خواهیم بترازو گزاریم. نخست یک گواه آشکار به سخنان پیشین خود از گفته‌های او می آوریم. در یکجا می گوید :

265ـ جشن مشروطه‌ی سال 1324 ـ 6

وقتي نادرشاه افشار پس از آن خدمات بزرگي كه انجام داد كشته شد گرچه جهانگشاييهاي او با مرگش پايان يافت ولي تا چندي پس از او هم ايران يكي از كشورهاي بنام آسيا شمرده مي‌شد. زيرا شاهان بعد از او و كريم خان زند اگر چيزي بايران نيفزودند چيزي هم نكاستند.
چون سلطنت بخاندان قاجاريه رسيد در نتيجه‌ي شكستهاي پي در پي كه فتحعليشاه از روسيه ، و محمدشاه و ناصرالدينشاه از انگلستان خوردند كشور ايران شهرت جهاني خود را از دست داد.
شُوند اين پس افتادن ايرانيان و پيشرفت ديگران نخست جنبشهاي آزاديخواهي[ای] بود كه در فرانسه و ساير كشورهاي اروپايي پديد آمده و ديگر پيشرفت دانشها و اختراعات نوين مي‌بود كه در صد سال اخير پيش آمده و ايرانيان بيكبار از آنها ناآگاه مانده بودند.

264ـ جشن مشروطه‌ی سال 1324 ـ 5

دادگاه باغشاه
درباره‌ي قاضي ارداقي و ديگر گرفتاران بازمانده‌ی‌ داستانشان را از گفته‌ي ميرزا علي اكبرخان مي‌آوريم. مي‌گويد :
همان روز كه ملك و ميرزا جهانگيرخان را كشتند در يكي از اتاقها دادگاهي براي بازپرس و رسيدگي برپا گردانيدند كه باشندگانش اينان مي‌بودند :
1ـ مؤيدالدوله حكمران تهران 2ـ شاهزاده مؤيدالسلطنه 3ـ سيد محسن صدرالاشراف[1] 4ـ ارشدالدوله 5ـ يك تن ميرپنج قزاقخانه؟ 6ـ ميرزا عبدالمطلب يزدي (مدير روزنامه‌ي آدميت) 7ـ محقق شهرباني 8ـ ميرزا احمدخان اشتري (اين يكي را از عدليه برده بودند و او بگرفتاران دلسوزي مي‌نمود).
از همان روز كساني را كه در پيرامون آقاي طباطبايي و ديگران گرفتار گردانيدند و از آنان كاري سرنزده بود يكايك بآن اتاق برده پرسشهايي نموده رها مي‌كردند. آقا محمدعلي پسر ملك را هم پس از حادثه‌ي پدرش رها كرده بودند. بدينسان از شماره‌ي ما بسيار كاست. در اين ميان يحيي ميرزا را كه گرفتار كرده بودند نزد ما آوردند و اين هنگام بود كه همه را كه بيست و دو تن مي‌بوديم در زنجير و آن حال آسيب ديدگي به رده نهاده پيكره‌ها از ما برداشتند.

263ـ جشن مشروطه‌ی سال 1324 ـ 4


سرگذشت ميرزا جهانگيرخان و ديگران
اين سرگذشت يك دسته بود. دسته‌ي ديگري كه ميرزا جهانگيرخان و ملك المتكلمين و قاضي ارداقي و برخي ديگر مي‌بودند ، و تا پارك امين الدوله با دو سيد همراهي نمودند سرگذشت اندوه‌آور ديگري مي‌دارند كه از زبان ميرزا علي اكبرخان ارداقي چنانكه در تاريخ مشروطه آمده است ، در اينجا بكوتاهي مي‌آوريم. مي‌گويد :
در پارك امين الدوله ما را كه ملك المتكلمين و ميرزا جهانگيرخان و برادرم قاضي و آقاي محمدعلي پسر ملك و من مي‌بوديم بيك بالاخانه برده در آنجا نشيمن دادند. امين الدوله نزد ما آمد و مهرباني كرد. ليكن بهبهاني او را نزد خود خواست و چون رفت و بازگشت چنين گفت : آقا مي‌فرمايد چون شاه اين چند كس را سخت دنبال مي‌كند و مردم ديده‌اند اينان باين خانه درآمدند باشد كه خبر دهند و براي دستگيريشان بيايند بهتر است ايشان را جاي ديگري فرستيد. امين الدوله اين را گفت و ما را بنوكري سپرد كه جاي ديگر رساند. نوكر ما را تا دم در آورد و از آنجا خانه‌ي نيمه سازي نشان داد كه جاي امني مي‌باشد. چون نزديك خانه شديم ديديم همه جاي آن باز است و رهگذريان ما را مي‌بينند اين بود كسي بخانه‌ي سيدحسن مدير حبل‌المتين تهران كه در آن نزديكي بود فرستاديم. او آمد و ما را با غمخواري بخانه‌ي خود برد. در اينجا اندكي ايمني پيدا كرديم و در كار چاره‌جويي بوديم ليكن ديري نكشيد كه هياهويي برخاست و قزاقان گرد خانه را فراگرفتند. برادرم و ملك و ميرزا جهانگير هر سه گفتند قزاقان براي گرفتن ما آمده‌اند روا نيست بخانه بريزند و زنان و بچگان را بترسانند. اين را گفته همگي بپا خاسته و از خانه بيرون رفته و خود را بقزاقان سپردند.

262ـ جشن مشروطه‌ی سال 1324 ـ 3


سيزدهم مرداد
سيزدهم مرداد يكي از روزبه‌هاي ماست. ما از ميان همه‌ي روزبه‌هايي كه در اين كشور است يكي نوروز و ديگري اين روز را روزبه دانسته و گرفته‌ايم.
ما هر سال در اين روز جشن مي‌گرفتيم و امسال چون ديديم بدخواهان كشور آشكاره بي‌پروايي با آن مي‌نمايند بلكه از نافهمي و درماندگي دشمني نشان مي‌دهند ما پروا بيشتر گردانيديم و هواداري بيشتر نشان داديم.
در شهرستانها در همه جا ياران ما اين روز را جشن گرفته‌اند ـ اكنون كه اين را مي‌نويسم گزارشهاي بسياري از شهرستانها رسيده كه بروي ميز است. در برخي جاها از جمله در مشهد گذشته از جشن باشكوه ، گفتارهاي مغزدار رانده شده (كه برخي را در كتابهاي خود بچاپ خواهيم رسانيد).
در تهران نيز در خانه‌ي آقاي كسروي جشن بزرگي برپا گرديد. از چند روز پيش كارتها بچاپ رسيده براي كساني فرستاده شده بود. باشندگان چندان بودند كه بسياري در حياط سرپا ماندند. از ساعت هفت جشن آغاز شد تا ساعت ده برپا بود.
نخست موسيقي سرود ايران را نواخت كه همه بسر پا ايستادند. سپس آقاي كسروي گفتاري راند (كه در همين دفتر بچاپ رسيده). سپس موسيقي نواخته شده شيريني و شربت و چاي بميان آمد. سپس بانو چهره نگار گفتاري را با زبان پاك نوشته بودند با شيوايي بسيار و با شيوه‌ي هناينده خواندند. باز موسيقي نواخته شد.

261ـ جشن مشروطه‌ی سال 1324 ـ 2

گفتار بانو چهره نگار شيرازي(روز سيزدهم مرداد)

راهنماي ارجمند!
بسيار خرسندم كه خود و خواهرانم در اين روزبه بزرگ كه يادبود فداكاريهاي جوانمردان چهل سال پيش است با برادران خود شركت كرده و مي‌توانيم بشما خجسته باد گوييم.
از آنجايي كه پيشرفت زندگي خود از آيين سپهر است و آدميان هميشه رو بسوي پيشرفت داشته مشروطه كه خود پيشرفت بزرگي مي‌بوده و از غرب آغازيده و توده‌هاي پيشرفته آن را پذيرفته بودند با دست روشنفكران غيرتمند بايران كشانيده شد. رادمردان غيرتمندي كه از درماندگي اين توده ، افسرده بوده و هميشه بانديشه‌ي آزادي و سرفرازي توده و كشور خود مي‌بوده با پادكارهاي[= عکس‌العمل] سختي كه از سوي دستگاه خودكامگي و بدخواهان روبرو مي‌بودند جوانمردانه جان بر كف نهاده كوشيدند و با خون آن را روان گردانيدند.

260ـ جشن مشروطه‌ی سال 1324 ـ 1

پایگاه : چند روز پیش ما بخش یکم از گفتار درازی در پاسخ به آقای سلامتیان را در اینجا نهادیم که با فاصله هایی که میان گفتارها بدیده می گیریم بیش از یکماه بدرازا خواستی کشید. از آنسو چون روزبه [= عید] مشروطه نزدیک است و گفتارهای امسال ما بسیارند دیدیم میان بخش یکم گفتار پاسخ به آقای سلامتیان و دنباله‌ی آن جدایی بسیاری خواهد افتاد. اینست بجای آن به گفتارهای مشروطه می پردازیم و پس از انجامش به آن گفتار بازگشته همه را پشت هم خواهیم آورد. خوانندگانی که بیوسان[= منتظر] دنباله‌ی آن بودند توانند pdf آن گفتار را از همین پایگاه دانلود کنند.
گفتار آقاي كسروي
ما امروز جشن مشروطه گرفته‌ايم. نخست جاي پرسش است كه چرا امروز را كه روز سيزدهم مرداد است جشن مي‌گيريم در حالي كه ديگران فردا را كه چهاردهم است خواهند گرفت. در اين باره در سالهاي گذشته پاسخ داده‌ايم.

259ـ بي‌بي‌سي آخوند شد؟ (4)

4
سلامتيان : «دين‌ستيز هم نيست دين ترازه يعني هنوز با وجود اينکه خرافات دين رو ميسنجه به پايان عصر ايمان نرسيده است اهل شک نيست اهل يقينه.............»
آقاي سلامتيان  از زبان کسروي بشما پاسخ ميدهيم : «يک گفته‌ي ديگر آنان اينست که مي‌گويند « در قرن بيستم هم دين مي‌شود؟!..» [ يا بگفته و تعبيير شما  پايان عصر ايمان ] اين يکي از ريشخندهاي ايشانست. نخست بايد پرسيد : شما از قرن بيستم چه مي‌داريد که چنين به آن مي‌نازيد؟!.[در این قرن بوده که آدمیان (متمدن!؟) بیش از هر قرن دیگر آدم کشته‌اند و بیش از هر قرن دیگر برای کشتارهای آینده اختراع و کشف کرده اند] شما از صده‌ي بيستم جز بدبختي و توسري خوردن چه بهره‌اي برده‌ايد؟!. داستان شما داستان کسيست که به دارايي همسايه بنازد. گذشت زمان آميغ‌ها را ديگر نگرداند. دين اگر چيز سودمنديست بايد در صده‌ي بيستم هم باشد و در صده‌ي سي‌ام نيز باشد. اگر سودمند نيست و زيانمند است ، بايستي هيچ‌گاه نباشد. شما اگر دين را چيز بد مي‌دانيد و ايراد مي‌داريد ، چه کار با قرن بيستم يا سي‌ام داريد؟!.

258ـ بي‌بي‌سي آخوند شد؟ (3)

سلامتيان : « يکجايي اين آقاي کسروي ميگه بيسوادان و بازاريان کم‌خطرترند چون کتاب نمي‌خونند اهل کتاب خيلي خطرناکترند طرفدار يک نوع بهداشت خواندن و نوشتنه».
 آقاي سلامتيان ميکوشد از کسروي يک چهره‌ي وحشتناک درست کند؟ تو گويي کسروي دشمن سواد و دانش بوده؟! آقاي سلامتيان براي آگاهيتان ميآوريم کسروی در گفتاری مینویسد : 
«ما خود خواهان سواديم : نكوهشهايي كه در گفتارهاي گذشته از درسخواندگان و سستي عزم و ناستودگي خوي آنها نوشتيم ديده ميشود در برخي از روزنامه‌ها آن گفتارها را عنوان ميكنند و چنين ميفهمانند كه ما ميخواهيم مردم باسواد نباشند ، و چنين نسبتي بما داده آنگاه از پيش خود بپاسخ ميپردازند. اينست مي‌نويسيم ما چنان چيزي را نگفته‌ايم و شما هم بيهوده زحمت نكشيد.
اساساً خواهشمنديم سخن بميان نياوريد و بگزاريد ما مطلب را روشن گردانيم.

257ـ بي‌بي‌سي آخوند شد؟ (2)

زردشت نخست کسيست که در تاريخ بنام برانگيختگي شناخته شده. در زمان اين پاک‌مرد ايراني جهانيان گرفتار بت‌پرستي ميبودند. بت‌پرستي چيست؟ بت‌پرستي تنها آن نميبوده که تنديسه‌هايي را از چوب يا از سنگ يا از فلز بسازند و در برابر آن به نيانش پردازند. بت‌پرستي همچون ماديگري يک گمراهي ريشه‌دار و شاخه‌داري ميبوده و زيان آن در همه‌ي بخش‌هاي زندگاني نمايان ميشده. بت‌پرستي از اينجا برميخاست که مردمان کارهاي سپهر را با يکديگر ناسازگار ميديدند ـ زيرا باران را ميديدند که ميبارد و کشتها را ميپروراند و از آنسوي تگرگ آن را کوبيده از ميان ميبرد. بچه را ميديدند که بهستي مي‌آيد و روز بروز بزرگتر ميشود ، و از آنسوي يک بيماري او را از پا انداخته بنيستي ميرساند ، و بادي را ميديدند که  در دريا کشتيها را راه ميبرد و بکشتيبانان ياوري ميکند ، و از آنسوي باد ديگري آن را پيچانيده بزير آب ميفرستد ـ اينها را چون آخشيج هم ميديدند باور نميکردند که جهان يکدستگاه باشد. بلکه آنرا چند دستگاه دانسته چند دستي را در آن کارگر ميشماردند. از اينرو خدايان بسياري از پندار خود پديد آورده به هريکي تنديسه‌هايي ميتراشيدند يا ميساختند ، و در بتخانه‌ها گزارده در جلوش بنيايش ميفهليدند[ = مشغول میشدند]. از آنسوي اينان خدايان را همچون آدميان داراي سهشها و خيمهاي جانورانه ـ از رشگ و خشم و کينه و آز و کامجويي و مانند اينها ـ ميشماردند ، و از اينرو هميشه از آنان در ترس ميبودند و براي جلوگيري از گزند و آسيب آنها قربانيها ـ از گوسفند و گندم و جو و ميوه و ديگر چيزها ـ ببتخانه‌ها ميبردند. بگمان ايشان اگر کسي توانگر بودي خدايان به او رشگ بردندي و ميبايست بهر جلوگيري اندي از داراک خود را بنام خدايان جدا گرداند ، يک سرداري که در جنگ فيروز درآمدي ميبايست رسدي از تاراج بخدايان دهد ، کسي که چند دختر يا پسر ميداشت ميبايست يکي از آنان را بهر پرستش در بتخانه فرستد. گاهي نادانيشان تا بآنجا ميکشيد که سر پسر يا دختر خود را در زير پاي بت ميبريدند ، يا دو تيره که خدايانشان جدا ميبوده با يکديگر بجنگ برخاسته خونها از همديگر ميريختند. ناداني مردمان در آنزمان تا بجايي رسيده بود که ميبينيم در يونان با همه‌ي پيشرفت در راه شهريگري ، با خدايان پنداري خود آن رفتارها را ميکرده‌اند و آنهمه گرفتار آنها ميبوده‌اند.

256ـ بي‌بي‌سي آخوند شد؟ (1)

بي‌بي‌سي بتازگي برنامه‌اي پيرامون احمد‌کسروي داشت که فرج‌سرکوهي و احمد‌سلامتيان و طوبي‌ذکي‌پور و حميد‌رضا‌ظريفي‌نيا در آن همباز بودند.
اين برنامه براي بررسي انديشه‌هاي يک انديشمند بزرگ ايراني بود اما آنچه که ديده شد سخنان بيمايه و سطحي‌نگرانه بود. اگر کسي اين برنامه را ميديد گمان ميکرد که چند آخوند در بي‌بي‌سي نشسته‌اند و دارند به کسروي ميتازند. آري راستی را بي‌بي‌سي شیوه‌ی آخوندی پیشه کرده بود.
 پيش از رسيدگي به اين برنامه بايد انديشيد و از خود پرسيد نقش اين تلويزيونها چيست؟ اينها چه هدفي را دنبال ميکنند؟ آيا راستي را در راستاي آگاهانيدن مردم ايران و ايجاد پيشرفت در ايران و نهادينه کردن دموکراسي ميکوشند؟ اگر نه پس پشت‌سر اين برنامه‌ها چه چيز ميتواند باشد؟ آيا ميتوان باور کرد اين تلويزيون که با بودجه‌ي دولت انگلستان گردانده ميشود در پي پيشبرد دموکراسي و حقوق‌بشر و بويژه آگاهي دادن و بيدار کردن مردم ايران است؟

255ـ درباره‌ی خرد (پاسخ به یاوه گوییهای بی بی سی)

پایگاه : چندی پیش بی بی سی در برنامه‌ی پرگار خود گفتگویی (میز گردی) درباره‌ی احمد کسروی داشت که در آن آقایان فرج سرکوهی و سلامتیان نیز مهمانان برنامه بودند. نشانی فیلم برنامه اینست :
یاران ما پاسخهایی به این برنامه داده اند که در این پست یکی از آنها خواهد آمد. ما در پاسخ به بی بی سی بیش از همه خوانندگان و بینندگان حقیقت پرست را بدیده داریم و روی سخن ما با ایشانست.
ما مانده‌ایم به این جماعت «نواندیش» و جنبنده‌ی ایرانی چه بگوییم؟!. اینان عیبهاشان یکی نیست دوتا نیست. نخست بیشترشان به درد اروپاییگری گرفتارند. می بینید دهها کتاب از فیلسوفان و مردان بنام اروپا می خوانند و کمتر می بینید به سخنان ایشان نکوهش کنند. ولی در همان حال این نیز برنمی‌تابند که یک ایرانی حقایقی را بگوید که اروپاییان از دریافت آن باز مانده‌اند. این را که باید به آن ببالند و مایه‌ی دلگرمی همه‌ی ایرانیان گیرند انگیزه‌ی بدگوییها می گردانند.
در اینجا خواستم ایرادهاییست که به کسرویِ یگانه می گیرند. بیشتر سوزش دلمان از اینست که اینان هیچ پروایی به این ندارند که کسروی کوششش به بیرون آوردن مردم ایران از درماندگی و براه پیشرفت انداختن ایشان بوده. چنان رفتار می کنند تو گویی او این کارها را برای شناخته شدن خود کرده و ایشان اکنون در برابرش ایستاده می خواهند جلو بلندپروازیهای او را بگیرند.

254ـ دروغ پراکنی بی‌بی‌سی درباره شادروان احمد کسروی ـ2


3ـ یکدین، یکدرفش، یکزبان:
شادروان کسروی پراکندگی میان توده را مایه بدبختی ایران و سراسر شرق میشناسد و برآنست که سرفرازی و نیرومندی ایران، بسته به یگانگی آرمان‌ها و همدستی توده میباشد و آشکار است که چنین یگانگی و همدستی با بودن این کیش‌های پراکنده و زبان‌ها و نیمزبان‌های گوناگون بدست نیاید.
وی برای زیانمندی پراکندگیهای کیشی سه دلیل یاد میکند: نخست، این کیشهایی که در ایران رواج میدارد، هریک در‌بر‌دارنده بدآموزیها و گمراهیهایی میباشد که اندیشه مردم را پست گردانده و از زندگی و سرفرازی باز‌میدارد. دوم، این کیشها میان مردم پراکندگی و دشمنی و چند‌تیرگی پدید آورده که ناچار از نیروی کشور کاهد و همیشه بیم آن هست که بیگانگان بسودجویی از آن پردازند. سوم، چند‌رشته بدآموزیها چون بهم درآمیختند، مغز را آشفته گردانده و خرد را از کار اندازد.

253ـ دروغ پراکنی بی‌بی‌سی درباره شادروان احمد کسروی ـ1

پایگاه : چندی پیش بی بی سی در برنامه‌ی پرگار خود گفتگویی (میز گردی) درباره‌ی احمد کسروی داشت که در آن آقایان فرج سرکوهی و سلامتیان نیز مهمانان برنامه بودند. نشانی فیلم برنامه اینست :
یاران ما پاسخهایی به این برنامه داده اند که در این پست یک بخش از یکی از آنها و در پست دیگر بخش پایانی آن خواهد آمد. ما در پاسخ به بی بی سی بیش از همه خوانندگان و بینندگان حقیقت پرست را بدیده داریم و روی سخن ما با ایشانست.
دیباچه
بتازگی گفتگویی از تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی، درباره شادروان احمد کسروی و اندیشه‌های وی نمایش داده شد. بدینسان که فرج سرکوهی و احمد سلامتیان و کارمند بی‌بی‌سی و دو تن دیگر درباره احمد کسروی بگفتگو پرداختند. شیوه بی‌بی‌سی در این رشته گفتگوها اینست که در هر زمینه‌ای با دو تن که دارای اندیشه‌های آخشیج یکدیگر در آن زمینه هستند، بگفتگو پردازد. ولی این بار، هیچیک از باشندگان هوادار اندیشه‌های شادروان کسروی نبود و هرکدام از راهی بخرده گیری یا تحریف اندیشه‌های وی پرداختند.

252ـ بجوانان چه حمايتي بايد كرد؟..

از پست ديروز از تبريز گفتاري رسيده زير عنوان : « از توده‌ی جوانان حمايت كنيد». نويسنده‌ی گفتار از جوانان ستايشهايي نوشته اظهار افسوس ميكند از اينكه قدرداني از آنان نميشود.
مي گويم : امروز چه از جوانان و چه از پيران ، جاي هيچ ستايشي نيست. امروز اين توده سخت آلوده است : انديشه‌هاي گمراه و پراكنده ، خويهاي پست و دور از هم ـ و خود نتيجه‌ی اين آلودگيهاست كه چنين خوار و زبون مي باشيم.
آفريدگار جهان ستمگر نيست. يك توده را براي زبوني و زيردستي و ديگري را براي سرفرازي و فرمانروايي نيافريده. در اين جهان هر مردمي چه نيك و بد سزاي خود را يابد.
ما نيز از بدي چنين خوار و زبونيم. از بدي زيردست و لگدمال شده ايم. همين خواري و زبوني دليل است كه خود آلوده ايم. بايد بجاي ستايش كه دروغ است و سودي هم ندارد ، بديها را بدانيم و بشناسيم و بچاره‌ی آنها كوشيم ، بايد بجاي لاف زدن از نيكي ، براستي نيك باشيم و اين آلودگيها را از خود دور گردانيم.

251ـ كيفر بدكرداران را بايد خود توده دهد


كساني مي گويند : افسراني كه از جنگ گريخته بودند و شما نكوهشها نوشتيد چه نتيجه داد؟!.. دولت چه ترتيب اثري كرد؟!.. ميگويم شگفت از شماست كه همه چيز را از دولت ميخواهيد؟!.. يك دولتي كه با صد گرفتاري بروي كار مي‌آيد شما ميخواهيد خشم يا خشنودي توده را نيز او اظهار كند.
همين خود اشتباهي از شماست. دولت گرفتاريها و سرگرميهاي بسيار دارد و شما مي بينيد كه داستان شهريورماه همچنان سربسته مانده و تاكنون در پيرامون آن پرسشي يا بازخواستي از كسي نشده.

250ـ چشم پوشي از بدان تلخترين ميوه‌ها را خواهد داد


در شماره‌ی پريروز نوشتيم : « از بدان چشم نبايد پوشيد». اين زمينه بسيار مهم است و اينك دنباله‌ی آن را مينويسيم :
اگر از بدان چشم پوشيده شود چند نتيجه‌ی زشتي را درپي خواهد داشت ، زيرا از يكسو همان بدان جري گرديده ترك آن بديها نخواهند گفت ، و از اين گذشته صدها كسان ديگري پيروي از آنان خواهند نمود. از يكسو هم نيكان نوميد گرديده بنيكي كمتر خواهند گراييد.
مثلاً در همان داستان شهريور ماه چنانكه نوشتيم يك دسته از افسران نه تنها خود را فراموش كرده و از گام نخست جز در انديشه‌ی گريز نبوده‌اند ، بيباكانه در چنان هنگام گرفتاري بسودجويي پرداخته بنادرستيهايي دست زده‌اند.

249 ـ بايد جدايي ميانه‌ی نيك و بد گزاشت (2)


از اسپارتيان يك داستان ديگري بنويسم : در يونان هر شهري استقلال داشت و حكومت باين معني كه ما امروز مي گوييم و در سراسر كشور يك حكومتي برپاست نزد يونانيان شناخته نبوده. در ميان آن شهرها آتن و اسپارت از ديگران بزرگتر بود و هر كدام بيك رشته شهرها نفوذ داشت و چنانكه گفتيم اين دو شهر شايستگي بسياري از خود نشان داده و با دولتي همچون دولت هخامنشي جنگ كردند و ايستادگي نمودند.
تا سالياني اين دو شهر رشته‌ی اختيار همه‌ی يونان را در دست داشتند. ولي چون با يكديگر بجنگ و دشمني برخاستند و سي سال كمابيش كشاكش و خونريزي در ميان آنان ميرفت در نتيجه هردو ناتوان افتادند. و در اين ميان يك شهر ديگري بنام ثبيس سر برافراشت كه با اسپارت بدشمني سختي برخاست.

248 ـ بايد جدايي ميانه‌ی نيك و بد گزاشت (1)

يك مرده با يك زنده فرقهايي دارد و يكي از آن فرقها اينست كه زنده نيك و بد فهمد و جدايي ميانه‌ی خوشي و ناخوشي گزارد. مثلاً اگر كسي باو احترام كرد يا نوازش نمود يا در روز درماندگي دستگيري دريغ نگفت ازو خشنود ميگردد و مهر او را بدل سپارد. برعكس اگر كسي باو بي احترامي نمود و يا زباندرازي كرد و يا خيانتي نشان داد او را دشمن دارد و كينه اش را در سينه جا دهد.
اينها خاصيت يك زنده است. ولي مرده هيچ جدايي ميانه‌ی نيكي و بدي نتواند گزاشت. كسي اگر دلش باو سوخت و بالا سرش ايستاده گريست ، و ديگري بي احترامانه او را لگد مال ساخت ، هر دو يكي باشد و از مرده خشنودي و ناخشنودي پديدار نگردد.
در توده‌ها نيز چنين است. در توده‌ها برخي زنده‌اند و خواص زندگاني توده اي را دارا ميباشند و برخي مرده‌اند و خواص چنان زندگي از ميانشان برخاسته.

247 ـ بايد نيكان جدا گردند


براي نيكي يك توده گذشته از آنكه بايد نيك و بد دانسته شود و آنگاه هركسي بخود پردازد ، يك شرط بزرگ ديگر اينست كه بنیاد زندگي بروي نيكي باشد كه اگر كسي نيكو بود قدرش دانند و پاسش دارند ، و اگر بد بود خوارش گيرند و پستش شمارند. اين خود عامل بزرگي در نيكي توده است.
كنون من ميپرسم : آيا توده‌ی شما اين شرط را داراست؟.. اگر بگوييد داراست راست نگفته ايد. ما خود ميدانيم كه در اين توده چنان حالي نيست. در اين توده نيكان قدري ندارند و از بدان هم تنها كساني شكايت ميكنند كه از بدي آنها صدمه كشيده اند وگرنه ديگران معنايي ببدي آنان نميدهند و خوارشان نميدارند.

246 ـ در پيرامون روزبه نوروز


خواهشمندم جواب سئوال زيرين را در روزنامه‌ی پرچم بنويسيد.
روزبه نوروز روزبه ملي است يا مذهبي؟. اگر ملي است علت اينكه ارامنه و يهوديان و دارندگان ساير مذاهب تبعه‌ی ايران اين روزبه را جشن نميگيرند چيست؟. 
 مهندس زنوزي
پرچم : بهتر است در پاسخ اين پرسش نخست روزبه را معني كنيم. روزبه يا عيد از چيزهاييست كه در اين كشور معني خود را از دست داده.
روزبه يا عيد آنست كه در پيشرفتهاي جهان يا در زندگاني يك توده پيشامد بزرگي رخ دهد و مرداني جانفشانيهايي نمايند و مردم جهان يا آن توده بنام ارج گزاردن بآن پيشامد و بزرگ گردانيدن آن جانفشانان ، روز آن پيشامد را برگزيده همه ساله در همچنان روزي بجشن و شادي پردازند.
اين معني راست روزبه است. از اينجاست كه مي‌گوييم در ايران معني روزبه را نميدانند. روزبه‌هايي كه در اين كشور است بيشتر آنها بيمعني است.
اما نوروز ، اين يك روزبه ويژه ايست. اين روزبه آغاز سالست. ايرانيان سال خود را از نوروز كه آغاز بهار ـ يا بهتر گويم : آغاز سال سپهري ـ است مي‌گيرند و اينست آن روز را نيز بجشن و شادي مي‌پردازند.

245ـ بياد كسروي بزرگ (3)


 «بايد دانست آدميان در زندگاني دو گونه كوشش دارند : يكي در برابر سپهر براي بدست آوردن دربايستهاي زندگاني (كه ما آن را « نبرد با سپهر» مي‌ناميم) ، و ديگري كوشش در برابر همجنسان  براي پيش افتادن از ايشان و بهره‌ي بيشتر بردن ، و يا براي جلوگيري از پيش افتادن ديگران و بهره‌ي بيشتر بردن ايشان (كه ما اين را هم « نبرد آدميان» مي‌خوانيم).
روشنتر گويم : آدمي يك بار تخم مي‌كارد ، يا درخت مي‌نشاند ، يا پارچه مي‌بافد ، يا خانه مي‌سازد ، يا به چاره‌ي بيماري مي‌كوشد ، يا به كارهايي از اينگونه مي‌پردازد ، اينها نبرد با سپهر است. يك بار هم مردي را فريفته پولش را مي‌گيرد ، يا نيرنگي به كار برده كالاي خود را به بهاي گرانتر مي‌فروشد ، و يا به ناتواني چيرگي نشان مي‌دهد ، يا با زور خانه‌ي كسي را از دستش درمي‌آورد ، يا در برابر اينگونه چيرگيها و بديها ايستاده به نگهداري خود مي‌كوشد ، اينها نيز نبرد با همجنسان مي‌باشد.

244ـ بياد كسروي بزرگ (2)

همگی با اصطلاح « پیش‌نیاز» آشناییم. یادگیری درسها به گذشتن از آنها بستگی دارد. از آنسو هر یادگیری‌ای پیشنیازی برای یادگیریهای دیگر است. اینست پیشنیازها همچون پله‌هایند.
گاهی برای یادگیری ما به دو یا چند پیشنیاز نیازمندیم. برای مثال برای حل مسائل حساب ما باید خواندن را بدانیم که معمولاً با نوشتن توأم است. همچنین عددنویسی و چهار عمل اصلی را بدانیم. آموزش و « آگاهی» نیز چنانست که پیشنیازهایی دارد. چون استخوانبندی هر زمینه‌ای را یک دسته واژه یا اصطلاحات ویژه‌ای پدید آورده و دمادم بر دامنه‌اش افزوده میگردد باید « اصطلاحات» هر زمینه‌ای (دانش یا فن) را نیک یاد گرفت. برای کسانی که معنی ویژه‌ی آنها را ندانند آنها همچون واژه‌های زبان بیگانه اند. دور نیست متنی را بخوانند که همه‌ی واژه‌هایش فارسی است ولی هیچ جمله‌ای از آن را نفهمند.

243ـ بياد كسروي بزرگ (1)



                                                               راهنماي آزادگان

حدادپور آزاده‌ي غيرتمند



دو جانسپار راه پاکدینی که فدای نادانی و ددخویی گردیدند.
اینجا کاخ دادگستری ایران است. جایی که بزهکاران نیز باید امنیت جانی بدارند.
روانت شاد باد اي پاكمرد ارجمند ، اي راهنماي بزرگ !
روانت شاد باد اي نيكمردي كه پاك زيستي و دليرانه جان سپردي !
تو در زندگاني سراسر نبرد خود دمي از كوشش در راه آسايش جهانيان نياسودي و بجز رنج و گزند از بدخواهان نديدي !

242 ـ کتابهایی که بتازگی گرد‌ آورده ایم.

تاریخ و پندهایش 

بررسیهای ژرف تاریخی  ، کسروی را به نتیجه‌های بیمانندی رهنمون ساخت. او در گفتارهایی که ما در کتابی با نام تاریخ و پندهایش گرد آورده ایم خواستش «تاریخ‌نویسی» نیست. بلکه در این نوشته‌ها دو چیز را دنبال میکند : یکم ،  افزودن به آگاهیهای ما از تاریخ سرزمینمان. دوم ، پرورش اندیشه ها زیرا حقایق بیچون و چرای تاریخی که از لابلای داستانها دریافت می شود خود پرورنده‌ی اندیشه هاست و بهترین بهره‌ها از پندهایش گرفته می‌شود ـ پندهایی که گوش جان پذیرای آنهاست و « حقایق» زندگانی که زبان تاریخ از هر سخنی دلپذیرتر بازمی‌نماید.

241ـ همگي از اين توده‌اند


ما ميگوييم : شما اگر ميخواهيد يك توده‌ی سرفراز و نيكنامي باشيد و در جهان به آسايش و آزادي زندگي كنيد راهش آنست كه بكوشيد و نيك باشيد. مي گويم : از گله و ناله و فرياد نتيجه اي نتواند بود.
اين گفته‌هاي ما بكساني گران مي افتد و خوش نمي آيد. اينان ميخواهند كه هميشه گناه را بگردن ديگران اندازند و با ناله و زاري و بدگويي خشم خود را فرو نشانند و ديگر درپي چاره نباشند. ميخواهند ما نيز در پرچم موافق ميل ايشان تندي نويسيم و باين و آن تعرض كنيم.
ميگويم : چنين كاري آسانست ولي نتيجه نخواهد داشت بايد كاري كرد كه باين دردها چاره شود.

240ـ آنان كه از مشروطه دلسردي مي نمايند چه دليلي دارند؟.


كساني كه از مشروطه يا دمكراسي دلسردي ميكنند من تاكنون دليلي از آنان نشنيده ام. گاهي جمله‌هايي ميگويند كه ببهانه شبيه تر است تا بدليل خردمندانه.
مثلاً برخي مي گويند : مشروطه يا دمكراسي كهنه شده. ولي اين سخن بسيار بيپاست و « حقايق» هيچگاه كهنه نگردد.
اساساً در اين زمينه كه ماييم و سخن از آسايش زندگاني ميرانيم و به پيشرفت كار توده ميكوشيم جايي براي گفتگو از كهنگي و تازگي نيست. آن در تفنن و بازي و خود آرائيست كه دربند كهنگي يا تازگي باشند. آن بچگانند كه يك بازيچه را با خواهش و پافشاري خواهند و چون گرفتند و زماني بازي كردند ديگر نپسندند و دور اندازند ، آن زنانند كه رختي را با شوق و آرزوي بسيار بدست آورند ولي چون چند بار بتن كردند دلسرد گرديده بكنار گزارند.

239 ـ معني مشروطه چيست؟..

اگر آدميان همچون شيران و پلنگان ، در جنگل و كوهستان ، جدا از هم زيستندي بحكومت يا فرمانروايي نياز نيفتادي. زيرا نياز بفرمانروايي در نتيجه‌ی باهم بودن و باهم زيستن خاندانها پديد آمده.
چون هزار خانداني در يكجا گرد مي‌آيند و يك آبادي پديد مي‌آورند ، از همينجا يك رشته كارهايي پيدا ميشود.
زيرا اين خاندانها با يكديگر نزاعها خواهند داشت و يك كسي و يك دادگاهي ميخواهد كه درميان ايشان داوري كند ، برخي دزدان و راهزناني پيدا خواهند شد و پاسباني ميخواهد كه مواظب ايمني باشد ، همچشمي و دشمني با آباديهاي همسايه خواهند داشت و سپاهي ميخواهد كه از هجوم آنان جلو گيرد ، بيماري به خاندانها رو خواهد آورد و پزشكاني ميخواهد كه با آنها بنبرد كوشد

238 ـ بايد معني درست مشروطه [=دمكراسي] را فهميد و بديگران هم فهمانيد

كساني مي‌پرسند : اكنون چه بايد كرد؟.. آن نيكي‌ای كه ميگوييد از چه راه آن را آغازيد؟..
ميگويم : در اين راه كه ماييم نخست بايد معني زيست توده‌اي را فهميد و از آئين آن آگاه گرديد ، و معني درست مشروطه و سررشته‌داري توده را شناخت. بايد اينها را نيك فهميد و بديگران نيز فهمانيد. اينست آنچه درگام نخست بايد كرد.
خواهند گفت : مگر ما معني اينها را نميدانيم؟!. اينها چيزهاييست كه هر كسي بارها شنيده ، ديگر چه نياز كه دوباره بآنها پردازیم؟ چه نیاز که دوباره بشنويم يا بشنوانيم؟!...
می‌گویم : شنیده‌اید ، ولی بیشترتان ندانسته‌اید. شنیدن جز از دانستن می‌باشد ،‌ و بهتر است من معنی دانستن را روشن گردانم :