پرچم باهماد آزادگان

سخنان بیاد سپردنی ـ2


پراكندگي براي يك توده مرگست.

(پيمان سال ششم شماره‌ی هشتم ص486=608486)

*****

کسانی نیکی را تنها از بهر گفتن می خواهند.

تو هر چه مي خواهي بگوي. تا نيكي نكني نيك نخواهي بودن.

(402095)

*****

یک کار درست که صد تن دست بهم داده بانجام رسانند بهتر از صد کار ناانجامی است که هر کدام بیکی برخیزند.

(501032)

*****

شما هرچه نيك باشيد و بزرگ باشيد ، و هرچه دلسوزي بمردم داريد و نيكي آنان خواهيد ، تا هركدام جدا مي كوشيد و بهوس راه ديگري دنبال مي كنيد دشمن و بدخواه توده خود مي باشيد.

چه دشمني بالاتر از آن كه هركدام مردم را بسوي ديگر مي‌كشید و پراكنده و آواره مي‌گردانيد؟!.. چه بدخواهي بالاتر از اين كه با چيزهاي بيهوده آنان[را] سرگرم مي داريد و نمی‌گزاريد درپي كار و زندگي خود باشند و بدبختي خود را دريابند؟!..

(505185)

*****

فزونی سخن دلیل کمی خرد است. در هر كجا خرد كمتر سخن آنجا فراوانتر.

(116007)

از شگفتي‌هاي زمان ما فزوني بي اندازه‌ی سخن است ، هيچ زماني مردم باين اندازه پرگو نبوده اند.

*****

دين آزادگي و گردن‌فرازيست.

نتيجه‌ی خداشناسي اين بايد بود كه هركسي آزاده و گردنفراز زيست كرده و از كسي و چيزي نترسد و جز خدا پرواي هيچ چيزي را نداشته يك نيم عمر خود را در ستايش و نيايش خدايان نابوده و پنداري بسر نبرد.

(پیمان ، سال یکم)

*****

مردمی که خود را خوار می گیرند درهای فیروزی بروی آنان بسته است.

(114027)

*****

برای یک مردمی آسیبی بدتر از آن نیست که خودشان را خوار گیرند.

(114027)

*****

یکی از غفلتهایی که دامنگیر مردمان می شود آنست که سرگرم گذشته بوده پروای آینده کمتر می‌کنند. چنین غفلتی از هر توده دلیل نادانی و از سوی دیگر مایه‌ی تیره بختی است.

(210622)

*****

مرد بخرد سخنی که شنوندگان باور نکنند نگوید.

(406352)

*****

سخن راست به سوگند نیاز ندارد.

(505185)

*****

جهان آفرینش بسیار بزرگتر از آنست که بر سر یک تن و دو تن گردد.

(501010)

*****

نه هر که نام خدا را بر زبان میدارد خداشناس است.

(601046)

*****

این جهان از روی یک آیینی می‌گردد. آیینی که هیچگاه دیگر نگردد ،آیینی که هیچگاه از کار نیفتد.

(709569)

*****

سرگذشت هر مردمی و پیشرفت ایشان بیش از همه نتیجه‌ی حال و رفتار آنانست.

(709569)

*****

تنها « شعرا» نیست. هر گروهی تا نیک از بد جدا نسازند و همیشه به نیکی نکوشند جز راه تباهی نخواهند پیمود.

(118011)

*****

اين هميشه هست كه چون بدعتي پديد آمد و غيرتمنداني بجلوگيري از آن برنخاستند اگرچه آن بدعت را جز گروه اندكي نپذيرند ديگران نيز بي بهره از آن نمي مانند.

(206360)

*****

هر گروهي كه در يكجا گرد آيند توده شمرده نشوند. توده آنرا گويند كه در ميانه شان بهمبستگي باشد.

دوم ، بايد معني راست زندگي را بشناسند و يكراهي را همگي پيش گيرند. ...

بايد اين بدانند كه آسايش هر يكي از آنان جز در آسايش همگان نتواند بود ، و هر يكي هميشه دربند آسايش همگان باشد ، و اگر يكايك مردم اين فهم را نداشتند و اين پروا را نكردند قانونهايي در ميانشان روان باشد و هر كس را بمرز خود آشنا گرداند ، و خردمنداني از ميان ايشان مردم را به پيروي از آيين و قانون برانگيزد.

اگر يك مردمي اينها را نداشتند از گرد آمدن ايشان در يكجا جز رنج و آسيب پديد نخواهد آمد. زيرا هر يكي همچون مار و كژدم ديگران را خواهد گزيد و يا همچون گرگ و سگ همديگر را خواهند دريد.

( پرچم نيمه ماهه ص19)

*****

در نتيجه‌ی همين گمراهيها و نادانيهاست كه در اين كشور هر كس جز در انديشه‌ی خود نميباشد و جز بسود خود نميكوشد.

( پرچم نيمه ماهه ص20)

*****

ايرانيان مردم شگفتي هستند. اينان زندگي را شوخي مي‌شمارند و هيچگاه نميخواهند از راهش بزندگي پردازند. ما سالهاست مي‌نويسيم كه مايه‌ی بدبختي ايران بدآموزيها و پراكنده انديشي هاست. ولي مي‌بينيم جز بي پروايي و خونسردي نشان نميدهند. ليكن اكنون كه بيكي از صدها آسيب آن بدآموزيها گرفتار شده اند در اين هنگامست كه بدست و پا مي افتند و بگله و ناله مي‌پردازند.

( پرچم نيمه ماهه ص20)

*****

اين يكي از درماندگيهاي ايرانيانست كه سرچشمه‌ی بدبختيهاي خود را نمي‌فهمند.

( پرچم نيمه ماهه ص22)

*****

در اين توده نيك و بد را قاعده اي نيست. در يك توده بايد نيك و بد شناخته ، و قاعده براي آنها در ميان باشد ، ولي در اين توده نيست ، و هر كسي آنچه را كه با هوس و سود خود سازگار مي‌يابد «نيك» مي‌شمارد ، و آنچه را كه نچنانست « بد» ميخواند.

( پرچم نيمه ماهه ص57)

*****

در ايران همگي مردم داد و ستد و بازرگاني و ديگر پيشه ها و كارها را جز براي روزي درآوردن و دارائي اندوختن نمي شناسند ، و اينست به آن آزمندان نيز جاي ايراد باز نمي‌ماند. در جاييكه داد و ستد براي پول درآوردنست آنان نيز پول درمي‌آورند و كسي نمي‌تواند نكوهش بآنها نمايد.

ما مي‌گوييم : داد و ستد يا بازرگاني يا هر پيشه‌ی ديگري براي پول درآوردن نيست. بلكه براي گرديدن چرخ زندگاني توده ايست. ميگوييم : دست بدست گردانيدن كالا كه امروز در ميان بازرگانان رواج ميدارد يك كار نامشروعيست و پولي كه از آن راه بدست آيد حرامست. مي‌گوييم : يك كالايي را كه كسي يا كارخانه اي ساخته و پديد آورده بايد يكسره بخاندانها فروخته شود كه از آن بهره جويند ، و اگر بدست ميانجي نياز هست بيش از اندازه‌ی نياز نبايد بود.

( پرچم نيمه ماهه ص58)

*****

آن حسي كه نيكي را دوست ، و بدي را دشمن دارد در ايرانيان از كار افتاده. اين درد ديگري در اين توده‌ی بدبخت است. ...

اين حس خدادادي نيز در ميان اين توده بيكاره گرديده. اينان نه تنها براي شناختن نيك از بد يك قاعده اي ندارند آن چيزهايي را كه بد مي‌شمارند اگر از كسي سر زد دشمن نميدارند و از ارج آن كس نمي‌كاهند.

( پرچم نيمه ماهه ص61)

*****

يك مردمي كه بدان را خوار نداشته بآنان با ديده‌ی توهين ننگرند ، و نيكان را بزرگ نداشته بآنان ارج نگزارند در جهان روي رستگاري نخواهند ديد.

( پرچم نيمه ماهه ص62)

*****

اينمردم از بس گيج و درمانده اند شما هرچه دردها را بشماريد و راه چاره را نشان دهيد بي پروايي مي نمايند ، بلكه ريشخند و آزار بشما دريغ نمي گويند ، ولي چون هنگامي ميرسد كه ميوه‌ی تلخ آن دردها و گرفتاريها را مي‌چشند ، در آن زمان است كه بتكان مي‌آيند ، و اين هنگام نيز يگانه چاره‌اي كه مي‌شناسند گله و ناله و فرياد است و ميخواهند از اين راه بلاي رسيده را باز گردانند.

( پرچم نيمه ماهه ص62)

*****

يك نافهمي ـ يا بهتر گويم : يك بيچارگي ـ كه در ايرانيان هست آنست كه راست گردانيدن يا راهنمايي را يك كاري همچون كارهاي ديگر ، و آن را در دسترس هر كسي مي‌شمارند.

( پرچم نيمه ماهه ص26)

*****

فارسي يكي از زبانهاي روان و آسان و ساده‌ی جهانست.

( پرچم نيمه ماهه ص23)

*****

[اندامان فرهنگستان] بجاي آنكه به توانا گردانيدن زبان كوشند و پايه هايي (قاعده ها) در آن پديد آورند ، تنها در برابر يك كلمه ، كلمه‌ی ديگري ميگزاردند كه اين خود رفتارِ كج ميباشد.

( پرچم نيمه ماهه ص27)

*****

توانايي يك زبان با آن ميباشد كه بهنگام نياز كلمه هاي نويني از آن پديد توان آورد و هر معناي نويني را با آن توان فهمانيد.

« توانايي» با فزوني كلمه ها نمي‌باشد.

( پرچم نيمه ماهه ص119)

*****

زبانهاي اروپايي از لاتين پديد آمده اند نه آنكه با كلمه هاي لاتين در هم آميخته باشند.

( پرچم نيمه ماهه ص120)

*****

يك بهاء الله كه همچون ديگران نياز بخوردن و خوابيدن ميداشت و همچون ديگران بيمار ميشد و مي ترسيد و سرما ميخورد و گرما ميخورد ، يك بهاءالله كه از ترس دولت عثماني دم زدن نمي‌يارست و در پشت سر امام سني نماز ميخواند ، يك بهاءالله كه عربي را غلط مي‌نوشت و آن جربزه نميداشت كه يك زباني ياد بگيرد ـ چنين مرد نيازمند و ترسا و بي جربزه كجا و خدايي كجا؟!..

( پرچم نيمه ماهه ص30)

*****

كيش بهايي همچون ديگر كيشهاست كه خود رنگ پايداري ندارد و بهر رنگي تواند افتاد. شما اگر پيش يك بهايي سخن از اروپا و آزادي كيشها در آنجا برانيد بيدرنگ خواهد گفت : « بلي! همانطور بايد بود. نمي بيني جمال مبارك ميفرمايد عاشروا مع الاديان بالروح و الريحان» و اگر سخن از زيان كيشهاي پراكنده برانيد در زمان خواهد گفت : « بلي! جمال مبارك هم دستور داده كه دين يكي باشد و كتابهاي مذاهب خوانده نشود». هرچه بگوييد بيدرنگ بخود بندند. اينان كيش را براي دسته‌بندي ميخواهند و اينست دست از آن نخواهند كشيد. مانند رفتاريست كه ملايان ميكنند.

( پرچم نيمه ماهه ص37)

*****

اين از ناداني و سستي روانست كه جواني با تن درست و بازوي نيرومند دل بچند شعر و رمان بسته و با حقايق بجنگ مي‌پردازد.

( پرچم نيمه ماهه ص16)

*****

ما نيك آزموديم در هركجا كه يك تني پاكدلانه و مردانه بكوشش مي‌پردازد در آنجا حقايق زمينه باز ميكند.

( پرچم نيمه ماهه ص36)

*****

در اين راه كه ماييم بايد از كشته شدن نترسيم چه رسد برنج يا گزند كه پس از زماني فراموش گردد.

( پرچم نيمه ماهه ص36)

*****

پاكديني نه تنها آنست كه آميغها را بپذيريد ، اين نيز هست كه بدآموزيها و نادانيها را از خود دور گردانيد.

( پرچم نيمه ماهه ص97)

*****

در هزار و سيصد سال پيش از اين كشاكشهايي درباره‌ی خلافت رخ داده و هرچه بوده پايان يافته و گذشته ، امروز از گفتگوي آن چه سودي تواند بود؟.

اينها نه تنها دين نيست ، خود بيدينيست. راستي را دين براي آنست كه مردمان چندان بيخرد و نافهم نگردند كه زندگاني خود را رها كنند و بداستانهاي هزاروسيصد سال پيش پردازند و در ميان مردگان كشاكش اندازند. كساني كه اينها را از دين مي‌شمارند معني دين را ندانسته اند.

دين شناختن معني جهان و زندگاني و زيستن بآيين خرد است. دين آنست كه امروز ايرانيان بدانند كه اين سرزميني كه خدا بايشان داده چگونه آباد گردانند و از آن سود جويند و همگي باهم آسوده زيند و خاندانهايي به بينوايي نيفتند و كساني گرسنه نمانند و ديهي ويرانه نماند و زميني بي بهره نباشد.

( پرچم نيمه ماهه ص106 و 107)

*****

ما امروز با ماديگري روبرو مي‌باشيم كه نيرومندترين و دامنه دارترين گمراهي‌ايست كه جهان بخود ديده. اين اژدهاگمراهي گذشته از آنكه خود نام « فلسفه» ميدارد و دانايان بسيار بنامي از اروپا و آمريكا بنيادگزار يا هوادار آن بوده اند دانشهاي امروزي همه پشتيبان آن مي‌باشند. ...

در ايران و ديگر جاها با كيشهاي بسياري دچار مي‌باشيم كه هر يكي بدتر از بت‌پرستي عربست.

( پرچم نيمه ماهه ص160)

*****

از قرآن هرچه سخن كمتر بهتر. بياري خداي پاك و بخواست او بايد قرآن را از دست گمراهان بيرون آوريم. اين كتاب خدايي از يكسو افزاري در دست سودجويان و مفتخواران گرديده و از يكسو چون داراي دشواريهاييست كه پاسخ داده نشده مايه‌ی گمراهي بسياري از جوانان و دستاويز زباندرازي بدخواهان ميگردد. ...

قرآن پاسخده گمراهيهاي امروزي نيست.

( پرچم نيمه ماهه ص161)

*****

مسلمانان امروز در توي گمراهيها درمي غلتند و اين با بودن قرآنست كه گرفتار اينهمه نادانيها (از صوفيگري ، و باطنيگري و خراباتيگري ، و علي‌اللهيگري ، و گنبدپرستي و فلسفه و شيخيگري و مانند اينها) گرديده اند.

( پرچم نيمه ماهه ص161)

*****

درباره‌ی قرآن و فراموش گرديدن دستورهاي آن و بهم خوردن دستگاه اسلامي همين بس كه امروز كشورهاي اسلامي از هم جدا گرديده و هر يكي بنياد توده اي بنام نژاد گزارده ، و بيشترشان قرآن را بيکبار كنار زده و قانونهاي فرانسه را گرفته و از روي آنها زندگي ميكنند.

( پرچم نيمه ماهه ص162)

*****

مردم هميشه بدند ، اين دينست كه بايد آنان را از بدي برهاند. چشده كه قرآن يا اسلام پيروان خود را از بدي نمي رهاند؟!..

( پرچم نيمه ماهه ص163)

*****

در اين كشور چهارده كيش هست ، كه بايد گفت : چهارده توده ، چهارده سياست ، چهارده آرمان ، بالاخره چهارده كشور. زيرا هر يكي از آن كيشها معناي ديگري به زندگاني ميدهد و راه ديگري مي‌آموزد ، هر يكي خود را جدا ميگيرد و آرمان جدايي را دنبال ميكند.

( پرچم نيمه ماهه ص165)

*****

از اينرو ما ميكوشيم اينها را از ميان برداريم و مردم را از اين پراكندگي و گمراهي رها گردانيم ، و براي اين كار يك راه بسيار شاينده اي را برگزيده ايم. بدينسان كه از يكسو معني راست دين را با دليلهاي استوار روشن مي گردانيم و از يكسو بيپايي يكايك آن كيشها را با دليلهاي بسيار باز مي‌نماييم. اين راهيست كه ما پيش گرفته ايم.

( پرچم نيمه ماهه ص165)

*****

كيش بهايي و بابي پديد آمده از همان نادانيهاي ملايان و خود ميوه‌ی كتابهاي ايشانست. ولي آنان[کسانی که با جعل تاریخ می خواهند بهاییگری را برساخته‌ی بیگانگان وانمایند] ميخواهند بدينسان از خود باز گردانند و چنين وانمايند كه بيگانگان آن را پديد آورده اند.

( پرچم نيمه ماهه ص170)

*****

كيش بهايي پديد آمده از كيش بابيست. كيش بابي ميوه‌ی شيخيگريست. شيخيگري شاخه اي از شيعيگريست كه از باطنيگري و فلسفه‌ی يونان نيز آميختگي ميدارد.

( پرچم نيمه ماهه ص172)

*****

چون فلسفه با كيش شيخي بلكه با دين اسلام نيز ناسازگار ميبود از اينرو بيشتر فلسفه‌خوانان بيدين مي‌بودند.

( پرچم نيمه ماهه ص172)

*****

شما تنها آنرا نبينيد كه يك مردي[= سید کاظم رشتی ، آموزگار سید علی‌محمد باب] بچنين چرندبافيهايي برمي‌خاسته است. اين را هم ببينيد كه اين چرندها خريداراني ميداشته كه كسان بسياري از راه دور بنجف يا كربلا رفته در پاي درس سيد رشتي مي نشسته اند. اينست نمونه اي از اندازه‌ی پستي انديشه ها.

( پرچم نيمه ماهه ص205)

*****

چون در آن باورهاي بيخردانه‌ی خود بسيار پافشار و گرم مي‌بودند بسياري از آنان آسايش را بخود سزا نشمارده در جستجوي امام يا جانشين او ميگرديدند. كساني در مسجد كوفه « باعتكاف» نشسته از خدا بزاري و لابه مي خواستند كه جانشين امام را بآنان بشناساند ، و خود در اين هنگام بود كه سيد باب بدعوي « بابي» برخاست ، و اينان ـ اين سرگشتگان بيابان پندارپرستي ـ همچون تشنه اي كه بسرچشمه‌ی آبي رسد پي آواز او رفتند و او را بپذيرفتند ، بي آنكه بسخنانش نگريسته در ترازوي نيك و بد بسنجند.

( پرچم نيمه ماهه ص 205 و 206)

*****

اين كيشها از يكديگر پديد آمده است و اگر بماند باز پديد خواهد آمد.

( پرچم نيمه ماهه ص 206)

*****

آقاي رئيس فرهنگ ، آن سعدي و حافظ كه شما آنهمه هواداري از آنها نشان ميدهيد و وزارت فرهنگ كتابهاي ايشان را بدست نورسان ميدهد ، هردو آلوده و بيناموس بوده اند و در كتابهاي خود آشكاره دم از ساده بازي و بيناموسي ميزنند. آن باب پنجم گلستانست كه با صد بيشرمي نوشته شده و اين شعرهاي حافظست كه پرده‌ی آزرم را دريده. چنين كساني چه شايسته است كه كتابهاشان بدست جوانان داده شود؟!.. آخر پس غيرت و آزرم كجا رفته؟!.. من نميدانم شماها در خوابيد يا بيدار؟!.. نميدانم چرا زشتي اينكار را نمي فهميد؟!..

...

آموختن اين سخنان بجوانان ، غيرت آنان را كشتن و خونهاشان از جوش انداختنست. ...

اين بدي را كه شما بتوده و كشور خود ميكنيد دشمن با دشمن روا نبايد شمارد. ...

ما بشاعران كتك نميزنيم كه شما بياييد و نگزاريد ، ما بآنان ايرادهاي بسيار روشن ميگيريم و شما كه دانشمنديد بايد آن ايرادها را بخوانيد و بينديشيد كه اگر راست يافتيد بپذيريد و با ما همدستي كنيد و اگر راست نيافتيد هر پاسخي كه ميدانيد بنويسيد و بچاپ رسانيد كه همگي بدانند. اينست راهيكه بايد يك دانشمند پيش گيرد ...

آري شما توانيد كساني را كه روانهاشان بيمار و دلهاشان آلوده است بدشمني با ما برانگيزيد ، و اين كار را سالهاست هواداران سعدي و حافظ ميكنند و نتيجه اي جز روسياهي نبرده اند.

...

آيا اين بخردانه است كه مردمان ، جهان را هيچ و پوچ پندارند و پرواي آن نكنند؟!.. آيا درس دادن اين سخنان بجوانان ريشه‌ی كشور را كندن نيست؟!..

( پرچم نيمه ماهه ص210 تا 213)

*****

كساني از بديها تنها از نام آنها مي گريزند : دزدي ميكنند ولي آنرا بگردن نمي‌گيرند ، بستم برميخيزند ولي رُويه‌ی دادگري بآن ميدهند ، خود را از خيمهاي پست نمي پيرايند ولي اگر «پست‌خيم» خوانندشان ميرنجند. همانا مي پندارند تنها نام بدي بد است.

اين يك نافهمي از ايشانست. بديها آنچه هناييدنيست خواهد هناييد اگرچه آنرا پوشيده دارند ، و يا بگردن نگرفته از خود باز گردانند.

اين بآن ميماند كه كسي زهر خورد و نام آن دارو گزارد ، و يا از همه پنهان دارد ، و از ناداني چنين پندارد گزندي نخواهد داشت.

بديها روانهاي بدكاران را تيره گرداند و زندگاني توده اي را از سامان اندازد ، و اين زيانها هرآينه خواهد بود اگرچه ببديها پرده كشند و يا آنرا بگردن نگيرند.

همين گردن نگرفتن بديها و آنرا از خود باز گردانيدن خود يك بدي ميباشد.

( پرچم نيمه ماهه ص225)

*****

وام‌خواستنی که از روی نیاز سخت نباشد (نیازی که نتوان چشم پوشید و شکیبید) در آیین ما گناهست. همچنین وام خواستن برای آنکه پس داده نشود دغلکاری بشمار است.

( پرچم نيمه ماهه ص231)

*****

ما در حال آنكه كارل ماركس و لنين و ديگر پيشروان كمونيستي را از نيكخواهان جهان مي‌شناسيم و ارج بآنها ميگزاريم بگفته هاشان ايرادهايي داريم. ما درباره‌ی ايشان آنرا ميگوييم كه درباره‌ی نيچه و باخنر و ديگران گفته ايم :

« با دروغ جنگيده اند ولي براست نرسيده اند». آن نبردي كه اينان با آزمندان و پول‌اندوزان آغاز كرده‌اند و كوششهاي مردانه اي كه بكار برده اند بسيار ارجدار است. ليكن در همانحال راهشان درخور پيشرفت نيست و بهمان دليل است كه با آنهمه كوششها نتيجه اي كه مي‌بايست بدست نياورده‌اند.

( پرچم نيمه ماهه ص234 و 235)

*****

اما اينكه برخي از آنها بخدا و هستي آن ايراد ميگيرند آنهم از روي فهمي نيست. آنهم چيزيست شنيده اند و ياد گرفته اند. چه بسا همان كسان در جاي ديگري نماز بخوانند و يا سخن از خدا و هستي آن برانند. چه بسا همان كساني كه بخدا و هستي آن ايراد ميگيرند شما اگر گفتگو از امام ناپيدا يا از خضر بيابانگرد بميان آورده نپذيريد با شما بكشاكش پردازند. آنانرا ما نيك مي‌شناسيم كه چيستند و چه بدبختي بسرشان آمده. نيك ميدانيم كه در دلهاشان چه پندارهاي گوناگوني جا گرفته. بارها رخداده كه كساني از آنان در نزد من خدا را انكار كرده ولي در همان نشست از «معجزه» يا از مانندهاي آن بدفاع برخاسته است.

( پرچم نيمه ماهه ص235 و 236)

*****

داستان پيغمبر اسلام هرچه بوده است بوده است. امروز ما را كارهاي بسيار بزرگتر از آن در پيش است.

( پرچم نيمه ماهه ص216)

*****

يك توده براي آنكه در زندگاني آسوده باشد بچيزهاي بسياري نيازمند است : بايد همگي يك آرماني را دنبال كنند ، بايد همگي در يك راه باشند ، بايد همگي نيكي ها را بخواهند. با اين شرطهاست كه زندگاني توده اي با خوشي و خرسندي توأم تواند بود ، وگرنه از آن جز گرفتاري پديد نتواند آمد ، بدانسان كه در ايران پديد مي آيد و بيشتر مردم از آزار و زيان ديگران لذت ميبرند و بجاي همدستي از پاي يكديگر ميكشند.

( پرچم نيمه ماهه ص266)

*****

چهل سالست در كشور مشروطه روان گرديده هنوز يكي از هزار مردم معني راست مشروطه را نميدانند.

( پرچم نيمه ماهه ص254)

*****

همه در جستجوي آنند كه علي خليفه بوده يا ابوبكر ، فدك حق دختر پيغمبر مي بوده يا نمي بوده ، حسن با معاويه چرا آشتي كرده ، حسين با يزيد چرا بجنگ برخاسته است.

در سرزميني باين باردهي مي زيند و بهره مندي از آن نميتوانند ، و همه درپي آن جستارهاي بيهوده ميباشند.

( پرچم نيمه ماهه ص254)

*****

توده اي كه پيشوايانشان ملايان باشند چه شگفت كه چنين نافهم و نادان بار آيند. اين ملايان تا توانسته اند تخمهاي ناداني را در ميان مردم افشانده اند.

( پرچم نيمه ماهه ص245)

*****

پيروان كيشها ، دين را بآن معنايي كه ما ميگوييم نمي شناسند. آنان دين را اين ميدانند كه هركسي بيك خدايي در بالاسر جهان ، و بيك پيغمبري در زيردست او ، و بيك رشته اماماني (يا قديساني) در پايينتر از آن ، باور دارد ، و بهشت و دوزخ و ترازو و پل صراط(چنرت) و مانند اينها را بپذيرد ، و در زيست خودش آن پيغمبر و امامان را دوست دارد ، و بزيارت گنبدهاشان رود ، و داستانهاي ايشان را فراموش نگردانيده هميشه تازه نگه دارد ، و « با دوستانشان دوست و با دشمنانشان دشمن» باشد. آنان دين را اين ميدانند و هوده اي كه از اين ميخواهند آبادي آنجهان و رفتن ببهشت است.

مي بايد گفت : دين در نزد ايشان « يك ساختماني در انديشه» ، و برخي كارهايي بنام «بهشت‌جويي» ميباشد.

( پرچم نيمه ماهه ص274)

*****

دين شناختن معني جهان و زيستن بآيين خرد است.

( پرچم نيمه ماهه ص275)

*****

اين توده از بس نادانند و از آميغها دور ميباشند بيك كشاورز ارجي را كه بايد گزاشت نميگزارند و يك كشاورز در اين توده باندازه‌ی يك ملاي مفتخوار ، يا يك جوان رماننويس ، يك شاعر ياوه باف ، يك روزنامه نويس هوسباز ارج نميدارد.

( پرچم نيمه ماهه ص275)

*****

هركسي كار يا پيشه را جز براي پول درآوردن نمي شمارد. هر كسي يگانه بايايي براي خود آنرا مي‌شناسد كه پول پيدا كند و با خاندان خود زندگي بسر برد.

( پرچم نيمه ماهه ص277)

*****

كار و پيشه براي راه افتادن چرخ زندگانيست.

( پرچم نيمه ماهه ص276)

*****

چون در اين كشور صدها و هزارها سال دستگاه خودكامگي برپا مي بوده و مغزها پر از گفته هاي زبوني‌آور آن زمانهاست و امروز بايد يك رشته نبردهايي با آن گفته ها و انديشه ها رود ، وزارت فرهنگ كار را وارونه گرفته همان گفته هاي زبوني‌آور را برنگهاي گوناگوني درس گردانيده بنورسان مي آموزد ، و هيچكس بدي آنرا نميداند.

( پرچم نيمه ماهه ص278)

*****

خدا يگانه نيرويي كه براي شناختن سود و زيان و نيك و بد و راست و كج بآدميان داده خرد است. در هر چيزي بايد خرد را راهنما گردانيد. نميگويم بايد جلو سهشها را گرفت. چنين چيزي نشدنيست. ميگويم : سهشها بايد فرمانبري از خرد كند. بدينسان كه آنچه بيزيانست جلوش باز و آنچه زيانمند است جلوش گرفته شود.

( پرچم نيمه ماهه ص279)

*****

اگر سهشها آزاد است بايد در همه جا آزاد باشد و آنگاه بايد اين قانونها را از ميان برداشت ، درهاي شهربانيها و دادگاهها را بست.

( پرچم نيمه ماهه ص280)

*****

اين گرفتاريها[که در نوشته هامان بارها به آنها پرداخته شده] تا هست در ايران نه كمونيستي پيش تواند رفت و نه راه ديگري. بهترين دليلش داستان مشروطه است. جنبش مشروطه در ايران تكان سختي بود ، و با اينحال در نتيجه‌ی برخوردن باين گرفتاريها نيروي خود را از دست داد. ايرانيان مشروطه را پذيرفتند ، ليكن بدينسان كه مي‌بينيد. داستان اينان داستان حوضيست كه لجنهاي بدبو ته آنرا پر گردانيده ، و شما هرچه آب برويش بنديد آنرا نيز بدبو خواهد گردانيد ، و شما اگر ميخواهيد آب پاك ماند بايد آن لجنها را بيرون كشانيد.

( پرچم نيمه ماهه ص287)

*****

ايرانيان با اين گرفتاريهاي مغزي كه ميدارند هيچگاه نخواهد بود كه بكمونيستي يا بهر چيز ديگري علاقه پيدا كنند و از روي فهم و باور آنرا بپذيرند. اگر هم چيزي را پسنديدند و پذيرفتند و به پيرامون آن گرد آمدند جز براي چند گاهي نبوده سپس دلسردي خواهند کرد. چنانكه با جنبش مشروطه كردند.

ايرانيان با اين گرفتاريهاي مغزي راستي را بيمارند و اينست تا باين بيماريها چاره نشود بدرد هيچ چيزي نخواهند خورد.

( پرچم نيمه ماهه ص288)

از آنسوي ما در كمونيستي چاره اي باين دردها نمي بينيم. كمونيستي جز درباره‌ی كارگران و رنجبران و اينگونه چيزها نيست. ما در آن گفتگويي كه بتواند پاسخده اين گرفتاريهاي شرقيان باشد نمي بينيم. هواداران كمونيستي در ايران تنها كاريكه ميكنند آنستكه خدا را نپذيرند و با هرچه دين ناميده ميشود دشمني كنند ، و اين نشاني از ناتواني ايشانست : چون چاره اي به پندارپرستيها نمي‌شناسند بيكبار با دين دشمني مي نمايند.

اينان آن نميدانند كه داستان آفريدگار جز از داستان پندارهاي بيپاست. نميدانند كه ما را بسوي آفريدگار حقايق ميرساند نه پندارها. نميدانند كه در جهان جز از آنكه دانشهاي اروپايي نشان ميدهد يك رشته حقايق بسيار ارجداري هست ، حقايقي كه سرچشمه‌ی آسايش جهانيان تواند بود.

( پرچم نيمه ماهه ص288)

*****

همان هواداران كمونيستي از يكسو خدا را نمي پذيرند ، ولي از سوي ديگر از سعدي و حافظ هواداري نشان ميدهند. در حاليكه آن سعدي ، و آن حافظ ، و آن پافشاري كه آنان درباره‌ی جبريگري و خوار داشتن جهان نشان ميدهند ، گذشته از آنكه بدترين پندارهاست و يكي از سرچشمه هاي بدبختي ايرانيان همانها ميباشد ، خود با كمونيستي و راه آن نيز ناسازگار است ـ آخر در جاييكه « بودنيها بوده است» و « ما را هيچ اختياري نيست» و « بخت و دولت جز بتأييد آسماني نمي باشد» ، ديگر چه جاي كمونيستي يا ناكمونيستيست؟!.

( پرچم نيمه ماهه ص288)

*****

گفته هاي ما در حال آنكه با دانشها سازگار است جدا از آنها مي باشد. چنين نيست كه اگر كسي دانشمند بود از اينها بي نياز باشد.

( پرچم نيمه ماهه ص284)

*****

در ايران يك رشته كلمه هايي بزبانها مي رود در حاليكه يك معناي روشني از آنها در ميان نيست. مثلاً تمدن ، تربيت ، اخلاق ، ادبيات ، عقل از كلمه هاييست كه پياپي بزبانها ميرود ، ولي اگر جستجو كنيد خواهيد ديد از هيچكدام آنها معناي روشني در دلها نيست.

( پرچم نيمه ماهه ص289)

*****

اين بدبختي ايرانيان و اين حال بدي كه امروز دارند نتيجه‌ی يك شكست نظامي يا يك اشتباه سياسي نبوده و چاره‌ی آن نيز ساده و آسان نمي باشد. اين بدبختي ايرانيان نتيجه‌ی يك رشته گرفتاريهاييست كه از هزار سال پيش آغاز يافته و ريشه دوانيده اينست چاره اش بكوششهاي ريشه‌دار سختي نيازمند است. از آنسوي اين چاره‌جويي كار هر كسي نيست.

( پرچم نيمه ماهه ص290)

*****

آمديم بجوانان درس خوانده ، اينان درمانده تر از ديگران مي باشند. از يكسو بيشتر آنان ( نه همگيشان) جز هايهوي ماديگري چيز ديگري ياد نگرفته اند. اين درسشان بسيار روانست : « آدم بايد زيرك باشد ، پول در بياورد ، چند روز زندگاني را با خوشي بسر دهد ، ميهن پرستي چيست؟!...». از سوي ديگر اين بيچارگان چون به بيماري « جداسري» گرفتارند اگر ده تن در يكجا گرد آيند ده دسته خواهند بود و هيچكدام گردن بگفته‌ی ديگري نخواهد گذاشت.

( پرچم نيمه ماهه ص292)

*****

سرچشمه‌ی گرفتاريهاي ايرانيان و ديگر شرقيان آن بدآموزيهاي زهرآلود و پراكنده‌ايست كه از هزار سال پيش پيدا شده و روز بروز رواج بيشتر يافته ، و در زمان ما يك رشته بدآموزيهاي ديگري از اروپا آمده و با آنها درهم گرديده.

( پرچم نيمه ماهه ص294)

*****

يك تن ايراني درسخوانده مغز او پر است از بدآموزيهاي گوناگون كه بي آنكه خودش بداند و بفهمد آنها در مغزش جا گرفته است. اينست يك تن ايراني داراي باور پايداري نتواند بود.

( پرچم نيمه ماهه ص297)

*****

يك توده هنگامي داراي نيرو ميگردند كه همگي ايشان داراي يك راه و يك آرمان باشند تا بتوانند دست بهم داد. يك مردمي كه دچار انديشه هاي پراكنده مي باشند داراي نيرو نتوانند بود. اينست در زير پا مانند و لگدمال گردند ، و چون يك راهي يا آرماني نيز ندارند پيشرفت نتوانند و از نيكيها بهره نيابند.

( پرچم نيمه ماهه ص332)

*****

يكي از بيچارگيهاي ايرانيان همينست كه همچون كور چشم بسته در برابر بدبختيهاي خود ايستاده‌اند و سرچشمه‌ی آنرا نميدانند بجاي خود كه ما چون ميگوييم نمي پذيرند.

( پرچم نيمه ماهه ص333)

*****

ما يك چيزي در ايرانيان مي بينيم كه همان دليلست كه بسيار نادانند. اينان از يكسو هميشه از حال بدبختي خود گله ميكنند ، و از يكسو ميخواهند بهيچ چيزي از آنچه امروز هست دست زده نشود : كيشها همچنان بماند ، ديوانهاي شاعران در رواج خود باشد ، صوفيگري بماند ، خراباتيگري بماند ، ماديگري بماند ـ همه چيز بماند و نيك هم گردند. در اينجاست كه بايد گفت : اينان چشم دارند و نمي‌بينند ، گوش دارند و نمي‌شنوند ، و مغز دارند و نمي فهمند.

( پرچم نيمه ماهه ص333)

*****

در زمينه‌ی فرهنگ يا تربيت كه اساس همانست سرمايه‌ی وزارت فرهنگ جز همان پريشانگوييها و پريشان نويسيهاي شاعران و مؤلفان زمان مغول نيست.

( پرچم نيمه ماهه ص333)

*****

جوانانيكه از دبيرستانها و دانشكده ها بيرون مي آيند ، نه تنها چيزي بدست نياورده اند ، نيروهاي ساده‌ی خدادادي خود را نيز از دست داده اند. اين جوانان جز بدرد رماننويسي و گفتار پردازي و شعرسازي و حزب بازي و خيابان گردي نميخورند. و اگر ما بخواهيم يك روستايي بيسواد درس ناخوانده را ، با يك جوان شهري درسخوانده بسنجش گزاريم ، و از ديده‌ی شايندگي بزندگاني داوري كنيم بيگمان آن روستايي شاينده تر ميباشد.

( پرچم نيمه ماهه ص333)

*****

يكي از كارهاييكه در ايران بسيار باياست آنست كه هرچه زودتر جلو اين فرهنگ توده‌ويران‌كن گرفته شود ، وگرنه زيانش بسيار بيشتر خواهد گرديد.

( پرچم نيمه ماهه ص334)

*****

اينكه مشروطه در ايران بنتيجه‌ی نيكي نرسيد همين دليلست كه در اين كشور آلودگيهايي هست ، و بايد جست آن آلودگيها را پيدا كرد و بچاره پرداخت.

آلودگيهاي ايران چيست؟.. آلودگيهاي ايران همان بدآموزيها و كيشهاي پراكنده‌ی گوناگونست كه شرح داده ايم. مشروطه را نيز همينها بي نتيجه گزاردند.

( پرچم نيمه ماهه ص335)

*****

هر كسي كه اندك فهمي دارد اگر شعرهاي خيام يا حافظ را بخواند آشكاره خواهد ديد اين شاعران مردم را بجبريگري ميخوانند ، درس تنبلي و بيغيرتي ميدهند ، آشكاره كوشش را مي‌نكوهند. آشكاره خواهد ديد كه اين كتابها در ميان يك توده مايه‌ی بدبختي ايشانست. ولي شما بيچارگان اينها را نمي فهميد.

( پرچم نيمه ماهه ص316)

*****

شما اگر نوشته هاي مرا راست ميدانيد بايد همه را بپذيريد و بياييد همدستي نماييد ، و اگر راست نميدانيد نبايد تكه هايي را از آن برداريد و وصله‌ی كيش خود[شیعیگری] كنيد. كيش شما همانست كه در كتابهاتان نوشته اند. بايد در پيرامون آنها گفتگو كنيد.

( پرچم نيمه ماهه ص317)

*****

پيروان اسلام امروز در توي گمراهيهاي گوناگون دست و پا ميزنند. اگر در زمان پيغمبر اسلام يك گمراهي بت پرستي بوده امروزه ده گمراهي توان شمرد.

( پرچم نيمه ماهه ص318)

*****

بايد بيگمان بود و همچون آفتاب روشن شمرد كه بدبختي ايرانيان از انديشه هاي پراكنده است ـ باز بايد بيگمان بود كه يگانه راه چاره‌ی اين مردم و ديگر مردمان شرق راه يافتن بحقايق زندگاني و جا دادن آنها در دلهاي خود و دور راندن انديشه هاي پراكنده است.

( پرچم نيمه ماهه ص298)

*****

من از هيچ بهايي بدي نديده ام و دشمن آنان نيز نيستم. ما دشمن گمراهيها هستيم و هرچه كوشيم در برابر گمراهيهاست ، نه در برابر اين و آن.

اگر راستش بخواهيم دشمن هر بهايي خود اوست كه بدترين دشمني را با خود ميكند.

...

بهر حال ما با بهائيان و صوفيان و شيخيان و ملايان و ديگران ، با هيچ يكي دشمني نميداريم. ما آنان را بداوري ميخوانيم. ما دشمن گمراهيهاي گوناگوني هستيم كه اين توده را گرفتار گردانيده. ما دشمن اين پراكندگيها هستيم كه بميان مردم افتاده. بسيار شگفتست كه ما آنان را با دليلهاي بسيار روشن برستگاري ميخوانيم و آنان اين را دشمني مي شمارند.

( پرچم نيمه ماهه ص299)

*****

براه آوردن يك توده‌ی آلوده و گمراهي همچون توده‌ی ايران كه هزار سال بيشتر است در توي گمراهيها و نادانيها دست و پا زده يك كار ساده و آساني نيست و بيگمان سالها بايد در اين راه رنج كشيد و هيچگاه نوميدي بخود راه نداد.

در جاييكه ما مي بينيم آلودگي مردم بيشتر ، و نادانيشان ريشه دارتر از آنست كه پنداشته بوديم ، بايد ما نيز كوشش را بيشتر گردانيم و به شكيبايي خود بيفزاييم نه آنكه از در نوميدي درآييم و بگوييم : « اين توده اصلاح پذير» نيست.

( پرچم نيمه ماهه ص306)

*****

شما خودتان دشمن خودتان مي باشيد. آنچه شما را زبون گردانيده و بزيردست بيگانگان داده آلودگيهاي خودتانست. جهان بهر حالي مي افتد بيفتد ، شما تا چنينيد كه هستيد چنين خواهيد بود كه هستيد.

يك مردم تا خود نيك نباشند از نيكيهاي جهان بهره نخواهند يافت.

يك توده‌ی آلوده اگر هم از پيشامدها سودي برند جز چندگاهه نتواند بود و سرانجام هوده اي از آن در دست نتوانند داشت.

( پرچم نيمه ماهه ص313)

*****

اينان از ناداني و نافهمي اين نميدانند كه اين كيشهاي گوناگون كه در ميان ايرانيان مي باشد همچون زهر است و زيان آنها كمتر از زيان زهر نيست.

( پرچم نيمه ماهه ص323)

*****

آنهمه حزبها يا باهمادها كه در جهان بوده اند و هستند جز در سايه‌ی هم انديشگي پديد نيامده اند. هزار تن يا ده هزار تن را بهمديگر با طناب نتوان بست. تنها هم انديشگيست كه آنان را بهم ديگر بسته يك دسته تواند گردانيد.

اينكه ميگوييد : « عجالتاً بايد مردم را بسر خود گرد آورد سپس هر كاري توان كرد» باين لغزش كسان بسياري دچار گرديده و زيانش را كشيده اند.

( پرچم نيمه ماهه ص324)

*****

توده ايست بيمار و آلوده ، و اينست نيروي خود را از دست داده. اكنون ما اگر بخواهيم كاري بانجام رسانيم بايد پيش از همه به بيماريها و آلودگيهاي ايشان چاره كنيم و تا بآنها چاره نكرده ايم از گرد آمدنشان بسر ما سودي نخواهد بود. اين بدان ميماند كه يك حوضي آبش بدبو گرديده شما يك شيشه اي از آن پر كنيد آيا آن شيشه جز از آن حوض خواهد بود؟! آيا آب آن خوشبو خواهد درآمد؟!..

( پرچم نيمه ماهه ص325)

*****

شما ايراد ميگيري كه ما صد يا دويست تن هواداران شاعران را از خود رنجانيده ايم ، و اين را يك لغزش از ما مي شماري ، در حاليكه لنين و ياران او يك دولت بزرگي را با ده مليونها سپاهيانش با خود دشمن گردانيده بودند.

آن نيرويي كه در دست لنين مي‌بود و اكنون در دست جانشين او استالينست همينست كه چهار مليون كمتر يا بيشتر ، كه شماره‌ی كمونيستهاي روسيه است و همگي داراي يك راه و يك انديشه‌اند در پشت سر او مي باشند و هر زمان بجانفشاني آماده اند.

( پرچم نيمه ماهه ص326)

*****

از مردم پراكنده انديشه و سست باور نيرويي پديد نيايد ، اين مردم پريشان ايران كه ده تن داراي يك انديشه نيستند نيرويي ندارند تا كسي آنرا بدست آورد.

...

نيرو از يكي شدن باورها و خواستها پديد آيد.

( پرچم نيمه ماهه ص326)

*****

آينده‌ی جهان با دانشمندان و خردمندان خواهد بود. اين دانشمندان و خردمندان جهانند كه خواهند توانست جهان را بيك راه بهتري اندازند.

اين راهيكه ما آغاز كرده ايم از دانشها جداست. اين خود دستگاهي در برابر دانشها ، بلكه والاتر از آنهاست ـ اين راه خرداست ـ راه دين است ـ ليكن در همانحال بايد با دانشها سازگار باشد و از آنها بهره جويد.

اين يكي از رازهاي كار ماست كه بدانشها ارج گزارده بآن ميكوشيم كه با دين (يا بهتر گويم : با راهنماييهاي خرد) توأم گردد.

( پرچم نيمه ماهه ص355 و 356)

*****

بهر حال ما بايد در گفته هاي خود پرواي دانشها و دانشمندان كنيم. آن دانشمندي كه پشت تلسكوپ مي نشيند و دانش خود را تا هزارها فرسنگ پيش ميراند و حساب گردش اورانوس و نپتون ميكند ، ما بايد پرواي او كنيم و گفتگوهاي خود را پيش از همه با او و مانندگانش بپايان رسانيم.

( پرچم نيمه ماهه ص356)

*****

دانشمندان مادي اروپا بآن زورگوييها و نادانيهاي كشيشان و ديگران شوريده و هرچه گفته اند بيش از همه در برابر آن زورگوييها بوده ، نه آنكه با هر آميغي نبرد كنند و از هر كه نام خدا شنيدند بآن بخندند ـ تندترين ماديان بچنين كاري نپرداخته اند. آنان هيچگاه در اين زمينه نبوده اند كه بگفته‌هاي استوار با دليل نيز گوش ندهند. چنين رفتاري جز از بيدانشان سر نتواند زد.

( پرچم نيمه ماهه ص359)

*****

شما[ملایان] اگر معني دين را ميدانستيد ، مي دانستيد كه خدا را در راهبردن اينجهان آييني هست ـ آيين بسيار استواري كه هيچگاه ديگر نگردد ، اين مي‌دانستيد كه داستان امام ناپيدا و آن « عجايب و غرائب» كه بآن داستان بسته‌ايد : « دجال از چاه بيرون خواهد آمد ، آفتاب از مغرب سر خواهد زد ، عيسي از آسمان فرود خواهد آمد ، توپ و تفنگ از كار خواهد افتاد ، مردگان زنده خواهند گرديد...» همه با آيين خدا ناسازگار است. ولي چون از ناداني معني دين را نميدانيد اينست گستاخانه بخداي آفريدگار چنين دروغهايي مي بنديد. آنگاه شرم نكرده مي‌گوييد : « اينها از ضروريات دينست هر كس اينها را نپذيرد بيدینست». در حاليكه بيدين و خداناشناس شما ملايان هستيد كه اينگونه كارهاي خرد ناپذير را بخدا مي بنديد ، بيدين شماييد كه از آيين خدا ناآگاهيد ، بيدين شماييد كه جز شكم پرستي آرزويي در جهان نداريد. ببينيد : شما تا چه اندازه نادانيد كه چون ما مي‌گوييم يك مردي هزار سال زنده نتواند ماند ، شما پاسخ داده ميگوييد : « از قدرت خدا چه بعيد است؟!..» و از بس نافهميد اين نميدانيد كه خدا براي توانايي خود مرزي پديد آورده و براي كارهاي خود آييني گزارده. اين نميدانيد كه هرچه تواند بود نبايد بود.

( پرچم نيمه ماهه ص372)

*****

مردم بايد آيين خدا را بشناسند و در زندگاني پيروي از آن نمايند. شناختن آيين خدا در پاكديني يك پايه اي مي باشد.

( پرچم نيمه ماهه ص373)

*****

بازماندگان پيغمبر اسلام اگر هم نزد خدا گرامي بوده اند جدا از ديگران نبوده اند اگر بكساني از آنان ستمي رفته چون ديگر ستمديدگان بوده اند اينهمه بسرگذشت آنان پرداختن و بداستانهاشان ارج گزاردن بيمعني است. داستان كربلا هرچه بوده يكداستان بوده. در جهان داستانهايي از آنگونه كم نبوده است. خونريزيهاي چنگيزخان و تيمور لنگ در ايران دلگدازتر از آن ميباشد. اين گستاخي با خداست كه بگوييد خدا بازماندگان پيغمبر را جدا از ديگران گرفته و رفتار خود را درباره‌ی آنان ديگر گردانيده است.

...

تازه بمردم چه كه آنها را بدانند؟!. بمردم چه كه كارهاي زندگاني را رها كرده باين داستانها كه هيچ سودي بحال آنان نميدارد و نخواهد داشت بپردازند؟!.

( پرچم نيمه ماهه ص374 و 375)

*****