پرچم باهماد آزادگان

418 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 16

اصلاح دیگر بهبود معاش کارگران و رنجکشان است. این را تاکنون به عهده‌ی «عرضه و تقاضا» گزارده‌اند که بیدادگرانه است. در جایی که کارگر فراوانست و کار کم ، تا می‌شده از دستمزدی که با آن میتوان یک زندگی حداقلی را گذرانید کاسته حتا یک سوم آن را به کارگر (همچنین به کارمند) داده‌اند.
یکی از چشمداشتهای مردم پابرهنه و بی‌بهره از شورشهای سال 57 این بود که بهتر شدن زندگیشان را در سایه‌ی «حکومت عدل علی» و «قسط اسلامی» که از سوی ملایان پیاپی نوید داده می‌شد ببینند.
اینکه پیاپی می‌شنیدند این حکومت ، «حکومت مستضعفان» است ، یا «مستکبران» حق شما و پول نفتتان را خورده‌ به شما چیزی نداده‌اند ، همه چشمداشتهایی را پدید می‌آورد. تا چندی برپا شدن «بنیاد مستضعفان» ، «کمیته‌ی امام» یا اصلاح قانون کار و رسیدگی به روستاها و مانندهای اینها مردم را امیدوار میکرد که براستی بتوانند زندگی بهتری بدارند. ولی چند سالی که گذشت دریافتند که در باز هم بروی همان پاشنه می‌چرخد و آن سخنان جز فریب و نیرنگ نبوده است.
در هر حال این زمینه‌ایست که نمی‌توان به آن بی‌پروایی کرد. این بخش ارجداری از دادگری در یک توده است و آن را نمی‌توان به عهده‌ی «عرضه و تقاضا» گزارد.
«همه میدانیم که گروه بزرگی از مردم این کشور کار میکنند و رنج میکشند و زندگانی توده را براه می‌اندازند و در همانحال خودشان و خانواده‌هاشان بآتش نداری می‌سوزند و زندگانی را با صد سختی بسر میبرند.
چرخ زندگانی ما را کیها می‌گردانند؟.. کارگران کارخانه‌ها ، شاگردان دکانها ، هیزم‌شکنها ، باربرها ، خشت‌مالها ، ناوه‌کشها ، ... اینهایند که رنج میکشند و برای ما کار میکنند».
(چاره 43)
«باید باینها دل سوزانید. راهش هم اینست که ما ببینیم امروز زندگانی متوسط یک خانواده (یک خانواده‌ی پنج نفری) ، چه مبلغ خرج دارد و همان را میزان حقوق مزد کارگران و رنجکشان گردانیم.
همین رفتار را با پاسبانها باید کرد ، با سُپورها[رفتگر] باید کرد ، با نظامیان باید کرد ، با کارمندان پایین‌رتبه‌ی ادارات باید کرد.
این چه نامردیست که کارگران رنج کشند و وسایل زندگی برای ما تهیه کنند و خودشان بی‌بهره باشند؟!.. این چه نامردیست که ما شب با فرزندان خود آسوده بخوابیم و این نیندیشیم که پاسبانهایی که در خیابانها ، در سرما و گرما ، میگردند و در راه پاسداری بما بیداری میکشند آنها نیز فرزندانی دارند ، این نیندیشیم که باید بآنها چندان حقوق داد که باری وسایل ضروری زندگانی خانواده‌هاشان آماده گردد؟!..».
(چاره 44)
زمینه‌ی دیگری که باید از اصلاح آن سخن راند ، کارکنان اداره‌هاست. یک گرفتاری بزرگی که از آغاز بکار اداره‌ها در ایران دیده شده و در حکومت ملایان بار سنگینی بدوش دولت گردیده فزونی کارمندان دولت است. میدانید که چون ملایان حکومت را بدست گرفتند از بیم آنکه از دست دهند یک لشکری از هواداران خود را (که بخشی تنها به هوای پول و شغل ، خود را به ایشان نزدیک می‌نمودند) در اداره‌ها جا دادند و ناچار باید به اینها حقوق می‌پرداختند. از هر چیزی که برای آبادانی و بهبود اوضاع کشور می‌بایست خرج می‌شد کاستند تا بتوانند شکم این «هواداران» را سیر کنند.
این یکی از آسیبهای بزرگی است که دیکتاتوری به کشور میزند. از جیب ما خرج خفقان و سرکوب ما می‌شود. به چه بهایی؟!.. به بهای مفتخورپروری و نرسیدن به آبادی کشور.
«اینهمه کارمندانی که دولت در اداره‌های خود گرد آورده ، به بیشتر از یک ثلث آنها نیاز نیست و بازمانده فزونیست ، اگر پای اصلاحات درمیان بود دولت باید اداره‌ها را کمتر و کوچکتر گرداند (یکی از اصلاحات لازم کاستن از شماره‌ی کارمندان اداره‌هاست) و بجای آنها بپاسبانها و سپورها و سربازها که نیاز بسیار بداشتن آنها هست حقوق باندازه‌ی کفایتشان پردازد».
(چاره 44)
یک اصلاح بنیادی دیگر پخش منظم جمعیت کشور و مراکز تولیدی است. بیگمان اینکه در کشور پهناوری مانند ایران که اگر از روی اصول پیش رود میتواند یکی از صادر کنندگان محصولات کشاورزی باشد دیده‌ می‌شود نزدیک به 20٪ جمعیت آن در پایتخت زندگی می‌کنند یک عیب بزرگی است. کشوری که از روی برآوردهای دهها سال پیش (بدون در نظر گرفتن پیشرفتهای دانشی در این مدت) میتواند به دویست میلیون تن خوراک دهد ولی امروز ناچار است بیشتر خوراک خود را وارد کند ، این نشان از اقتصاد بیمار او دارد. یکی از بیماریهای اقتصاد کشور به هجوم جمعیت روستاها به شهرها بستگی دارد.
«این یک موضوع مهمیست که در آینده شهرهای ایران کوچکتر و دهها بزرگتر شود. با این ترتیب که در دهات وسایل زندگانی آماده گردد : خانه‌ها با دستورهای بهداشتی ساخته شود ، برق بکار افتد ، تلفن کشیده شود ، دبستان بنیاد یابد ، پزشک باشد ، داروخانه باشد ، دادگاه بخش باشد. آنگاه از شهرها کسانی که کار مشروعی ندارند و با مفتخواری و یا با کارهای بیهوده زندگانی میکنند بآنجاها کوچانیده شوند که با کشاورزی و یا هر کار مشروع دیگری که میتوانند زندگی آغازند».
(چاره 45)
(این گفتار ادامه دارد)