پرچم باهماد آزادگان

406 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 4

سپس ایرادهای دیگری را یاد میکند :
«فرهنگ ما را این عقب نگه داشته به طوری كه جوانهای ما تحصیلاتشان در اینجا تحصیلات تام و تمام نیست و باید بعد از اینكه یك مدتی در اینجا یك نیمه‌تحصیلی كردند آن هم با این مصیبتها ، آن هم با این چیزها ، باید بروند در خارج تحصیل بكنند. ما پنجاه سال است ، بیشتر از پنجاه سال است[!] دانشگاه داریم و قریب سی و چند سال است[!] كه این دانشگاه را داریم لكن چون خیانت شده است به ما ، از این جهت رشد نكرده ، رشد انسانی ندارد ، تمام انسانها و نیروی انسانی ما را از بین برده است این آدم. این آدم به واسطه‌ی نوكری كه داشته ، مراكز فحشا درست كرده ، تلویزیونش مركز فحشاست ،
رادیویش بسیاریش فحشاست ، مراكزی كه اجازه دادند برای اینكه باز باشد ، مراكز فحشاست ، اینها دست به دست هم دادند. در تهران مركز مشروب‌فروشی بیشتر از كتابفروشی است ، مراكز فساد دیگر الی ماشاءالله است. برای چه سینمای ما مركز فحشاست؟. ما با سینما مخالف نیستیم ما با مركز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم ما با آن چیزی كه در خدمت اجانب برای عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست ، با آن مخالف هستیم».
از این سخنان انتظار اینست که پس از چهل سال حکومت هواداران خمینی ، اکنون ما باید از «تحصیل خارج» بی‌نیاز شده باشیم. آیا چنین نتیجه‌ای بدست آمده؟!.. 
آیا فرار مغزها که امروز در کار است و دل همه‌ی ایرانخواهان را آتش زده ، در زمان محمدرضاشاه هم به این اندازه بود؟!.. آمدیم به مراکز فحشاء. آیا امروز ما هیچ فحشایی در جمهوری اسلامی نداریم؟! میدانیم سخن از صیغه برانیم شما ملایان آن را فحشاء نخواهید دانست. «کلاه شرعی» که گفته‌اند همین است. بسیار خوب آیا گذشته از آن ، فحشاء دیگری نیست؟! در زمان شاه هم دختران ایرانی را برده‌ی جنسی به کشورهای همسایه می‌بردند؟!.. آیا اعتراف نمیکنید که باعث چنین ننگی «جمهوری اسلامی» بوده؟! آیا «جمهوری اسلامی» در زمینه‌ی فحشاء چه کرده؟! به آن میدان داده یا راهش را بسته؟!.. آیا شماها در پیشگاه خدا ،‌ وجدان و شرعتان روسفیدید؟!.. آیا شرم فشاری به شما نمی‌آورد؟!.. تکانتان نمی‌دهد؟!..
در ایران متأسفانه این رسم نبوده که سیاستمدارانی که اشتباه کرده‌اند یا آرمانی داشته‌اند که به نتیجه نرسیده استعفا دهند و کنار روند تا دیگری بجای ایشان بکار پردازد. ولی در کشورهای دیگر این بسیار رایج است. در آنجاها حکومت «مداخلی» ندارد و اگر کسی به آن به چشم «کسب» نگاه کند و چیزی بیندوزد رسانه‌ها زندگی را برایش سیاه میکنند. اینست کسی درپی پول و بهره‌مندیها به سیاست رو نمی‌آورد. با اینهمه آنها که برای اجرای آرمانهایی پا در میدان سیاست میگزارند ، چنان نیست که به هر قیمتی به آن دو دستی تا بالای هشتاد سالگی بچسبند.
برای مثال هنگامی که انگلیسها به خروج از اتحادیه‌ی اروپا رأی دادند ، نخست وزیر وقت ، دیوید کامرون که «هوادار ماندن در اتحادیه» بود از نخست‌وزیری کناره گرفت. هیچ فشاری در این زمینه بر او نبود و میتوانست همچنان در جایگاه خود بماند. ولی او خردمندانه چنین گفت : «گمان نمی‌کنم درست باشد بکوشم کاپیتانی باشم که کشور را به مقصد بعدی رهبری کند». خواستش این بود که خروج از اتحادیه نیازمند نخست‌وزیری است که با این کار موافق باشد.
اکنون به فسادهایی که در سالهای اخیر رخ داده نگاهی بکنیم. همان که مردم امروز از آنها آگاه شده و تاب و شکیب را از دست داده‌اند. به نظر ما اگر شرمی در کار بود ،‌ اگر فهمی از دمکراسی در کار بود ، اگر مردم این چیزها را بموقع خود می‌فهمیدند و از آن چشم‌نمی‌پوشیدند ، از همان نخستین نشانه‌های فساد که دیده شد باید کسان بسیاری از سیاستمداران ما استعفا میکردند.
اینکه در کشوری اختلاس رخ دهد یا رشوه‌خواری شود چیزی نیست که ما بخواهیم ملا نقطی شویم و بهانه‌ی ایرادگیریش کنیم. مهمتر از رخ دادن فساد در یک کشور ، اینست که فاسدان کیفر ببینند. اگر فساد رخ دهد و کسی دنبال نکند همین می‌شود که ماهی یکی دو فساد و اختلاس و رشوه‌خواری و تبعیض (یا رانت) درشت به آشکار می‌افتد. این می‌شود که مردم می‌بینند روز روشن تاراج می‌شوند.

 (این گفتار ادامه دارد)