پرچم باهماد آزادگان

419 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 17

در گفتار گذشته از چاره به دستمزدهای بیدادگرانه‌ی رنجکشان و کارگران سخن راندیم. گذشته از این اجحافات دیگری در زمینه‌ی برخورداریها در توده‌ی ما هست.
«فلان خانواده روزانه یک مَن [3 کیلو بیش یا کم] روغن میخرد و مصرف میکند و بفلان خانواده یک سیر[75 گرم] هم نمیرسد و با نانِ تهی شکمهای خود را پر میگردانند. همچنین در دیگر کالاها. از نظر کار و کوشش نیز چنانست : فلان مرد هیچ کاری نمیکند و شبان و روزان به تن‌پروری می‌پردازد و فلان کارگر روزانه دوازده ساعت رنج میکشد و عرق میریزد. اجحافات باین آشکاری را نمی‌شود که از دیده دور داشت».

418 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 16

اصلاح دیگر بهبود معاش کارگران و رنجکشان است. این را تاکنون به عهده‌ی «عرضه و تقاضا» گزارده‌اند که بیدادگرانه است. در جایی که کارگر فراوانست و کار کم ، تا می‌شده از دستمزدی که با آن میتوان یک زندگی حداقلی را گذرانید کاسته حتا یک سوم آن را به کارگر (همچنین به کارمند) داده‌اند.
یکی از چشمداشتهای مردم پابرهنه و بی‌بهره از شورشهای سال 57 این بود که بهتر شدن زندگیشان را در سایه‌ی «حکومت عدل علی» و «قسط اسلامی» که از سوی ملایان پیاپی نوید داده می‌شد ببینند.

417 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 15

در گفتگو از اصلاحات به زمینه‌ی دیگری درمی‌آییم که پایه‌ای از پایه‌های دمکراسی و بسیار ارزشمند است. خوانندگان با شوراها آشنایند. شوراهای روستا تا شوراهای شهر و استان و مانندگان آن از روی اصل هفتم قانون اساسی «جمهوری اسلامی» ، «ارکان تصمیم‌گیری و اداره‌ی امور کشورند». از «ارکان تصمیم‌گیری» که در اصل هفتم آمده انتظار اینست که شوراها خود نیز بتوانند تصمیماتی بگیرند.
این شوراها میوه‌ی جنبش مشروطه است و در آن رژیم به نام «انجمنهای ایالتی و ولایتی» (انجمنهای استانی و شهرستانی) شناخته می‌شد.
در همه‌ی هفتاد سالی که از تصویب قانون انجمنهای استانی و شهرستانی تا برافتادن محمدرضاشاه گذشت ، حکومتهایی که بر سر کار آمدند به این مقوله از قانون اساسی روی خوش نشان ندادند و در عمل یا این انجمنها تشکیل نشد یا اگر شد کاری نتوانست.
سپس که در حکومت ملایان قانون شوراها (اصل هفتم قانون اساسی) بقصد تظاهر به نواندیشی و مردمخواهی تصویب شد همچنان روی کاغذ ‌ماند تا اینکه بیست سال دیگر سرانجام بکار افتاد.

416 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 14

گفته شد این جمعیت باید برنامه‌ی زندگانی توده و سیاست کشور را پیش‌بینی کرده و موادی را برای کوشش خود آماده گرداند. آن مواد در واقع یک رشته اصلاحاتی است که باید در کشور انجام شود. از بس در این کشور هر کلمه‌ای در جای دیگر و برای معنی دیگری بکار رفته یا در مقام اجرا تغییرش داده‌اند آدم نمی‌داند از آنچه می‌نویسد خواننده چه برداشتی خواهد داشت. مثلاً امروز پس از 40 سال که ملایان کلمه‌ی «اسلام» را هر روز صد بار بیشتر بکار برده‌اند ولی آیا براستی خواستشان دین اسلام است؟! در هر جمله‌ای که در موضوعات غیرتاریخی ، «اسلام» را بمیان کشند شما «دکان ما» را جایگزین گردانید آنگاه خواستشان بدرستی روشن میگردد.
دیگر کلمه‌ی «انقلاب» است که براستی آدم میماند اگر آن را بکار برد آیا مردم یاد کشاکشهای  سال 58 و نامردمیهای پس از آن بر سر قدرت و نیرنگهای بکار رفته خواهند افتاد یا معنی درست آن را خواهند فهمید. دیگر کلمه‌ای که همین حال را دارد «اصلاحات» است. از این کلمه خواستمان نه دگرگونیهایی کم‌ژرفا در ادارات بلکه «رفرم» یا تغییراتی بنیادی است که در کشورداری تحولات ژرفی پدید آورد.

415 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 13

«در مشروطه راه بردن کشور بگردن مردمست. مردم مکلفند که کشور را اداره کنند. آن روزی که ما در ایران شوریدیم و بیرق مشروطه‌خواهی افراشتیم ، معنای آن شورش این بود که بمحمدعلی‌میرزا و امیر بهادر و دیگران میگفتیم : شما بروید ، ما خودمان این کشور را راه خواهیم برد. معنی مشروطه همینست.
اکنون ما یا باید از مشروطه دست بکشیم و این قانونها را کنار گزاریم و یک نفر ماننده‌ی ناصرالدینشاه را بیاوریم و بگوییم بنشین و با استبداد این کشور را اداره کن و هرچه دلت خواست آن را بکار بند ، و یا خودمان مکلف باشیم که کارها را اداره کنیم.
بدیهیست که این دومی را خواهیم کرد و اکنون سخن در آنست که یک توده کشور را چطور اداره میکنند؟..

414 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 12

دیروز گفته‌های ده بخش نخست را کوتاه گردانیدیم و در یک گفتار آوردیم. درمیان نوشتارهای خود از برخی زمینه‌ها سخن نراندیم تا اینکه رشته‌ی گفتار گسیخته نشود. اکنون می‌باید در آن باره‌ها سخنانی بمیان آوریم. در هر زمینه به کوتاهی خواهیم کوشید تا عمده سخنان بمیان آید. در گفتارها و در کتابهامان این زمینه‌ها بیشتر و بهتر بازنموده شده است.
یکی از سخنانی که تنها به اشاره از آن گذشتیم این بود که میهن‌پرستی درمیان ایرانیان کم‌توان است. شادروان عزت‌الله سحابی هنگامی که شصت سال کوشش سیاسی را پشت سر گزارده بود ، گزارشگری ازو پرسید : به نظر شما مهمترین کمبودی که در کشور باعث درماندگی ماست چه‌ می‌باشد؟ و او تو گویی پاسخ را از پیش آماده داشته گفت : «نبود عِرق ملی».

413 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 11

کوتاهشده‌ی سخنان ما تا اینجا اینهاست :
ـ مردم در اعتراضهای خیابانیشان بروشنی گفتند که این حکومت را نمی‌خواهند. حکومت نیز نمی‌تواند مدعی باشد که برعکس اعتراض کنندگان ، مردمِ دیگر او را میخواهند. زیرا در آن حال باید این را با یک همه‌پرسی یا رفراندوم آزاد زیر نظر سازمانهای بیطرف جهانی ثابت کند که بیگمان نخواهد کرد. پس چنانکه خمینی به شاه ایراد میگرفت که مردم پنجاه سال پیش چه بسا تو را و شاهی را خواسته‌اند ، ولی حق نداشته‌اند بجای ما تصمیم بگیرند ، مردم هم امروز همین را به این حکومت میگویند

412 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 10

آنگاه که هنگام «چه میخواهیم» فرامیرسد
توده‌های مردم خواست‌های رنگارنگ بسیار دارند. این نیست که تنها دمکراسی می‌خواهند. فعلاً دمکراسی آن خواستیست که درمیان این توده‌ها مشترک بنظر میرسد. (اینکه هر کسی چه برداشتی از معنی دمکراسی دارد خود داستان دیگریست که فعلاً به آن نمی‌پردازیم.) ولی متأسفانه در گوشه‌هایی از کشور خواستهای دیگری نیز سر برآورده. خواستهایی که جز بیم برای یکپارچگی و امنیت مردم شمارده نمی‌شود. ناچار باید بی‌پرده سخنانی را بمیان آوریم.
یک مردمی باید پیش از هر چیز به امنیت کشور و یکپارچگی آن توجه داشته باشند. یکی از پلیدیهای دیکتاتوری آنست که پرورشگاه سیاستهای شوم می‌باشد. مثلاً سیاستهای تندرو و بی‌توجه به صلاح کشور در دیکتاتوری رشد میکند. خودسری و گردنکشی رشد میکند.

411 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 9

آنگاه که هنگام «چه نمیخواهیم» گفتن است

تا اینجا آنچه گفتیم «لا اله» بود. ولی این گفتگو «الا الله» هم دارد. تا اینجا سخن از کسانی بود که در حکومت جایگاه یا نفوذی دارند و اینکه چه باید کنند. اما ما مردم نیز از سوی دیگر وظایفی خطیر به گردن داریم که نباید آنها را شوخی پنداریم و آن امنیت و یکپارچگی توده و کشور است. اینها چیزهایی است که اگر غفلت شود دودش به چشم همه‌ی مردم خواهد رفت.
گفتگوی ما در این زمینه مانند گفتگو از شرط طلاق بهنگام خواستگاری است. بهنگام خواستگاری کسی دوست ندارد سخن از تلخیها بشنود. ولی دوراندیشان اسیر احساسات نشده به چنان روزی نیز می‌اندیشند.
درمیان یک توده ، چنانکه سرمایه‌ی انسانی ، طبیعی و فیزیکی از شاخصهایی است که نیرومندی یا ناتوانی یک توده با آن سنجیده می‌شود ، سرمایه‌ی اجتماعی نیز یک شاخص برجسته‌ای می‌باشد.

410 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 8

این راه چهل سال است غلط پیموده شده. اکنون اگر در خانه کس است ، یک حرف بس است : بیایید از امروز راهتان را تغییر دهید. اگر جز این باشد این مردم امروز ریشه‌تان را نکَنند فردا خواهند کَند. زیرا پایه‌های این حکومت بر دادگری گزارده نشده. بر ستم و تبعیض گزارده شده. چنانکه در شورش مشروطه مردم از بس ستم از قاجاریان کشیده بودند نخست عدالتخانه خواستند ،‌ امروز هم این مردم نخست خواهان دادگریند. اگر دادگری نبینند نخواهند آسود.
بیایید از خود در تاریخ نام نیک بجا گزارید. گردن به ننگ ندهید. چنانکه امروز سخن از ناصرالدینشاه و مظفرالدینشاه و محمدعلی میرزا و دیگر رفتگان میرانیم و هر کدام جایی جدا در تاریخ دارند. چنانکه تاریخ داوری کرده و جایگاه مظفرالدینشاه را به واسطه‌ی آنکه از محدود شدن قدرتش نهراسید و گردن به مشروطه گزارد ، جایگاه والایی شمارده ، روزی نیز خواهد رسید که آیندگان از شما سخن رانده و کارهای شما را بداوری کشند.

409 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 7

آیا خشنودی میدهید اقتصاد کشور در دست قاچاقچیان باشد؟! ، برای خود اسکله‌های غیرقانونی داشته باشند و آزادانه هر کاری دلشان خواست بکنند؟! ، دزدان «بیت المال» هر جا که فرصت یافتند دزدیهای هزار میلیارد تومانی کنند؟! خبر این اختلاس بیات نشده ، خبر دزدی دیگری به رسانه‌ها راه یابد؟!
اینکه چهل سال نفت و گاز و کانیها را فروخته با پولش کشور را راه برده‌ایم ، و هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم ، در خود احساس غرور میکنید؟! ، آیا از اینکه تهران و شهرهای بزرگ گرفتار آلودگی هوای کشنده شده‌ خشنودید؟! از دیدن ریزگردها که مردمان را یکایک به کام مرگ میکشاند هیچ اندوهی به دل راه نمی‌دهید؟!
آیا از آزاد گردیدن سعید طوسیها و سعید مرتضویها وجدانهاتان آسوده است؟! ،

408 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 6

ما گمان داریم مردمی که تاکنون با مسالمت اعتراض کرده‌اند ، بیشترشان از باز شدن درهای خفقان و برداشته شدن موانع دمکراسی خشنود گردند و اینست به همه‌ی آن سختیهایی که جانشان را به لب آورده باز هم تاب آورند. چنین مردم فداکاری همینکه بدانند شما در راه صواب گام میگزارید باز هم تحمل سختی خواهند کرد. بشرط آنکه از شما دیگر ناراستی نبینند.
امروز روزگار دیکتاتوری بسر رسیده است. امروز روزگار فریب نیز در کار بسر رسیدن است. می‌بینید نامه‌های محرمانه‌ی اداری را مردم همچون نامه‌های عادی اداری و پیامهای دوستانه هر روز در شبکه‌ها میخوانند. دیگر روزگار نهانکاری بسر رسیده.

407 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 5

کیفر بریدن دست دزد در اسلام شامل رشوه‌خوار و رانت‌خوار و رانت‌فروش و اختلاسگر نیز می‌شود. ما می‌پرسیم : چرا از روز نخستِ حکومتِ شما ، تاکنون دست هیچ مقام دولتی بریده نشده؟! شما خودتان بهتر میدانید که چه اندازه فساد مالی در کشور رخ داده است. پس می‌بایست کسانی به کیفر می‌رسیدند. یک فاضل خداداد و یک حسین دولت‌خواه را اعدام کردن داستان دریدن بزغاله به گناه پدید آوردن خشکسالی در جنگل است که لافونتن فرانسوی بعنوان مَثَل نوشته است.

406 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 4

سپس ایرادهای دیگری را یاد میکند :
«فرهنگ ما را این عقب نگه داشته به طوری كه جوانهای ما تحصیلاتشان در اینجا تحصیلات تام و تمام نیست و باید بعد از اینكه یك مدتی در اینجا یك نیمه‌تحصیلی كردند آن هم با این مصیبتها ، آن هم با این چیزها ، باید بروند در خارج تحصیل بكنند. ما پنجاه سال است ، بیشتر از پنجاه سال است[!] دانشگاه داریم و قریب سی و چند سال است[!] كه این دانشگاه را داریم لكن چون خیانت شده است به ما ، از این جهت رشد نكرده ، رشد انسانی ندارد ، تمام انسانها و نیروی انسانی ما را از بین برده است این آدم. این آدم به واسطه‌ی نوكری كه داشته ، مراكز فحشا درست كرده ، تلویزیونش مركز فحشاست ،

405 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 3

میگوید : «مجلسی كه بدون اطلاع مردم است و بدون رضایت مردم است ، این مجلس ، مجلس غیرقانونی است». «حق شرعی و حق قانونی و حق بشری ما این است كه سرنوشتمان دست خودمان باشد» چنانکه می‌بینید جز معیارهایی که در بالا گفته شد ، «اطلاع و رضایت مردم» را هم شرط قانونی بودن و مشروعیت داشتن یاد میکند.

404 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 2

نخست نگاهی بیندازیم به شکل‌گیری حکومتها. زمانی بوده که پادشاهان یا به واسطه‌ی جانشینی از پدر یا با برانداختن یک پادشاهی دیگر بر تخت می‌نشستند و حکومت خود را داشتند. مثلاً قاجاریان زندیان را برانداختند و پس از نخستین پادشاه آن ، از خاندان او کسانی یکایک به پادشاهی رسیدند تا اینکه پادشاهی به احمد شاه رسید. ولی پس از آن پادشاهی پهلویها نه با جنگ و خونریزی بلکه با شکلی قانونی برقرار گردید. زیرا به تصمیم مجلس مؤسسان که از روی قانون مشروطه انتخاب شده بود ، خاندان قاجار از پادشاهی برافتاد و سپس سردار سپه به عنوان نخستین کس از دودمان پهلوی به شاهی برگزیده شد. محمدرضاشاه نیز سپس بجانشینی از پدرش به شاهی رسید.

403 ـ شورش (انقلاب) مردم در دیماه 96ـ 1

در آغاز این ماه مردم شهرهای خراسان و سپس دیگر شهرهای ایران در اعتراض به گرانی و بیکاری و دیگر گرفتاریهای کشور به خیابانها ریخته فریاد در گلو مانده‌ی خود را بگوش مسئولان رساندند.
کشور سراسر شور و غوغا گردیده ، مردم به نیروی خود پی برده از خمودی و نومیدی درآمدند.

از سال 1388 که در انتخابات چنان رسوایی‌ای ببار آمد ،‌ مردم اعتماد نیم‌بند خود را به «نظام» از دست داده بودند. سپس رفتارهای نابخردانه و گفتارهای سراسر دروغ احمدی‌نژاد و هواداریهای «نظام» ازو ، بتاراج رفتن دو سوم داراییهای مردم در چند ماه در سال 1390 (در سایه‌ی سه برابر گردیدن نرخ ارز) ، نابسامانیهای بانکی و مؤسسات اعتباری و اختلاسهایی که از دارایی مردم کردند ، بازمانده‌ی اعتماد نیم‌بند مردم را نیز از میان برد. همین زمین‌لرزه‌ی اخیر در سر پل زهاب و اینکه مردم کمکهاشان را به دولت ندادند و خود به هم‌میهنانشان رسانیدند سیلی سختی بروی «نظام» بود که فهمانید هیچ اعتمادی به آن ندارند.

402 ـ یکی از بهره‌هایی که از آموزاکهای پاکدینی بردم ـ 6

باز هم یک یادداشت دیگر از گفتگو با خود را برای نمونه می‌آورم :
محیط تأثیر بسیاری بر رو آوردن به سیگار یا بیزاری از آن دارد. امروز تبلیغات بسیاری در روزنامه‌ها و تلویزیون و جاهای همگانی علیه سیگار هست. بیشترین محدودیتها (و خواریها) را به سیگاریها روا میدارند. مثلاً صندلی نزدیک توالت در هواپیما[1] را برای سیگاریها در نظر گرفته‌اند. در رستورانها یک میز کهنه و ناخوشایند را در یک گوشه‌ای (چه بسا نزدیک توالت) برای سیگاریها در نظر میگیرند. مردم را به ترک سیگار تشویق میکنند. امروز سیگار بسیار گرانتر است و در هر جایی در دسترس نیست. پوسترهایی در جاهای گوناگون زیانهای سیگار را به مردم یاد می‌آورد.

401 ـ یکی از بهره‌هایی که از آموزاکهای پاکدینی بردم ـ 5

در اینجا چیزهایی را که می‌توانستم از آنها تصویر زنده‌ای در اندیشه‌ی خود بسازم با عبارتهای کوتاه کوتاه نوشته‌ام. یکی از آنها اشاره به داستانی دارد که بیجا نیست برای شما هم بنویسم :
روزی در محل کارم ، چند تن از آشنایان گرد آمده و گفتگوهای کاری میکردیم. در آنجا ، گاه می‌شد که درِ توالت باز میماند و بوی زننده‌‌ای (احتمالاً درپی تغییر فشار هوا و جریان باد) داخل سالن یا اتاقها می‌پیچید. اینبود همکاران به این نکته پروا داشتند که درِ توالت باز نماند.

400 ـ یکی از بهره‌هایی که از آموزاکهای پاکدینی بردم ـ 4

سپس یک رشته اندیشه‌هایی هم از خود داشتم که باید تکلیف آنها را نیز روشن می‌ساختم. اینست آنها را نیز نوشتم.
برای آنکه نمونه‌ای در دست باشد از ستون بدآموزیها برخی را در اینجا می‌آورم :
1ـ سیگار کشیدن را دوست دارم و از آن لذت می‌برم.
2ـ ژست سیگار کشیدن را دوست دارم.
3ـ وقتی سیگار را ترک میکنم احساس بدی دارم : احساس پریشانی حواس. مطمئنم که با کشیدن یک سیگار تمرکز خود را بدست می‌آورم.
4ـ وقتی عصبانی می‌شوم سیگار پناهگاهم است.

399 ـ یکی از بهره‌هایی که از آموزاکهای پاکدینی بردم ـ 3

دکتر بِرنز یک شیوه‌ی دانشی نغزی را یاد میداد. این شیوه در پریشانحالی‌هایی همچون زمانی که بیم بیزاری (طلاق) هست یا پس از آن ، کوشش به فراموش کردن رنجش از یک دوست ،‌ کنار آمدن با همکار ، دلهره و دیگر زمینه‌هایی از اینگونه بکار می‌آید.
چون به روش او نیک نگریستم دریافتم که چیزی جدا از همان اصلهای سه گانه نیست. این روش جز آنکه اصلهای یکم و دوم را براست میدارد ، خود بر پایه‌ی اصل سوم استوار گردیده. چیزی که هست ،‌ دکتر آن را برویه‌ی کاربردی درآورده است.

398 ـ یکی از بهره‌هایی که از آموزاکهای پاکدینی بردم ـ 2

  سرانجام برای آنکه از دودلی و سرگردانی درآیم ، از گمان خود یک اصل چهارمی به آنها افزودم. بدینسان که گفتم : این اصلها درباره‌ی اعتیاد نیست. زیرا اعتیاد کاری میکند که اندیشه‌ها را از اثر می‌اندازد و هوسها را چیره میگرداند. این یک جستار روانشناختی است و باید در آن دانش درپی علتش بود.

397 ـ یکی از بهره‌هایی که از آموزاکهای پاکدینی بردم ـ 1

راهبران گرامی کانال پاکدینی ،
چندی پیش در انجمنی که از هواخواهان پاکدینی پدید آورده بودید گفتارهایی آمد که مضمونشان بهره‌هایی بود که نویسندگان آنها از خواندن نوشته‌های پاکدینی برده‌اند. من نیز خواستم با نوشتن این نامه در آن گفتگو شرکت کنم ولی به برچیده‌ شدن انجمن برخورد. اکنون اگر مناسب بدانید این را در آن کانال گرامی بیاورید.
دوستان ، میخواهم در اینجا شیوه‌ی ترک سیگارم را برایتان بنویسم. اینکه چه ربطی به این انجمن دارد را در همین نامه خواهم گفت.
با اینکه این نامه درباره‌ی ترک سیگار است ولی شیوه‌ای که در آن شرح داده شده را در ترک دیگر عادتها یا هر زمینه‌ای که دچار پریشان‌اندیشی گردیم می‌توان بکار بست.

396 ـ زیانی که از خاموشی خردمندان برمیخیزد ـ 2

پس ناچاریست که فرهنگ نوین توده‌ای که میخواهد با توده‌های پیشرفته‌ی جهان همدوشی و همسری کند باید از فرهنگ دوره‌ی زبونی بیکبار پیراسته گردد. این را هر کسی با اندک اندیشه‌ای تواند دریافت. پس چگونه بپذیریم که کسانی در ایران چنین سخن آسان‌فهمی را درنمی‌یابند؟!

395ـ زیانی که از خاموشی خردمندان برمیخیزد ـ 1

توده‌های جهان هر یک فراز و فرودها داشته‌اند. برخی بیکباره نابود گردیده جز نامی از ایشان بازنمانده است. یونان که زادگاه دمکراسی و قانون بوده ، در فنون جنگ و دریانوردی و هندسه و ستاره‌شناسی و دیگر دانشها نیز پیشرفتهای شگفت‌آوری کرده بود.‌ همان که با ایرانیان جنگهای ماراتن ، ترموپیلای و سالامین کرد را بیاد آورید و با یونان امروز به سنجش کشید ، تفاوت بزرگی دیده می‌شود. همینست تفاوت مصر باستان و مصر کنونی. همینست حال ایران هخامنشی و صفاری و سامانی با ایران کنونی.

394ـ یکم دیماه روزبه جنبش کتابسوزان به آزادگان خجسته باد

چنانکه خوانندگان تاکنون بارها در نوشته‌هامان خوانده‌اند ، ما تنها به بازنمودن حقایق زندگانی بس نمی‌کنیم بلکه همان اندازه میکوشیم بدآموزیها و راههای کجی را که پیش پای توده نهاده از میان برداریم.
از اینجا ما در راه خود دو کوشش را همزمان در پیش داریم : یکم ، بازنمودن حقایق زندگانی و دوم ، نبرد با آنچه نه حقیقت است : آنچه مایه‌ی گمراهیها و بدبختیها بوده است.

393 ـ روزبه پیمان به همه‌ی آزادگان خجسته‌ باد!

امروز یکم آذرماه و روزبه (عید) پیمان می‌باشد. در سال 1312 در این روز نخستین شماره‌ی ماهنامه‌ی پیمان بیرون آمد. اینست آزادگان برای بزرگداشت و ارجشناسی از کوششهای ورجاوند (مقدس) این ماهنامه که شاهراه پاکدینی را بروی جهانیان گشاد ،‌ هر سال این روز را جشن میگیرند.
کسانی در شگفت میگردند که یک مجله را بزرگ‌ داشتن چه معنی دارد.