پرچم باهماد آزادگان

392 ـ کشور میانمار (برمه) - 3 از 3

پیشامدهای اخیر
از هفته‌های گذشته باز گزارشهای افسوس‌آور از کشتار و گریز مسلمانان میانمار می‌شنویم. تندروان بودایی به پشتیبانی ارتش میانمار به کشتار مسلمانان راهینگا در ایالت راخایْن آغاز کردند و ایشان بناچار از سرزمین خود گریخته و بیشترشان به بنگلادش پناه برده‌اند. طبق آمارها شمار مسلمانانی که از ماه اکتبر تاکنون به بنگلادش گریخته‌اند را دست کم 370 هزار تن گزارش کرده‌اند.
عکسها و فیلمهایی که در رسانه‌ها از کشتار و ویران گردانیدن روستاهای راهینگا منتشر شده دلگداز است و چون بیشترِ ما دیده‌ایم پرهیز داریم که بار دیگر دلهای خوانندگان را با آوردن آنها ریش گردانیم. اینها ننگیست بر آدمیان. آدمیگری از این رفتارها بیزارست.
داستان افسوس‌آوری است که در قرن بیست و یکم روی میدهد و دل هر آدمی‌ای را می‌گدازد. تو گویی آدمیان راه بهتر زیستن را که «تمدن» می‌نامند اکنون رو به پس بازمیگردند و میخواهند روی جنایتهای سده‌های میانه را سفید گردانند.
بوداییان و هندویان از دیندارانی‌اند که به آشتی‌جویی زبانزد گردیده‌اند ولی چنین می‌نماید که این گزافه است. زیرا در استقلال هند و پاکستان در 1947 ، در داستان کوچ بزرگ دیده شد هندویان در خونریزی کم از مسلمانان نداشتند. بلکه در سالهای دیرتر با مسلمانان که در هندوستان در اقلیت می‌باشند بارها کار را به خونریزی و کشتار رسانیده‌اند. اکنون دیده می‌شود که بوداییان نیز همچون هندویان ، آنجا که پای خشم و کینه در کارست ، پروای هیچ چیزی نمی‌کنند.
همچنین این رویدادها نشان میدهد که مسلمانان که لاف یگانگی (اتحاد) و برادری (اخوت) میزنند ، بیش از هر چیز زندگانی نژادی یا ملی خود را پیش گرفته در هر کشوری که هستند پروای گرفتاریهای خود را دارند و برای «برادران و خواهران مسلمان» خود کاری نمی‌کنند. زیرا در این سالهای دراز (نزدیک به هشتاد سال) که مسلمانان راهینگایی همه گونه آزار و شکنجه و بیخانمانی و کشتار را دیده‌اند ، «برادران و خواهرانشان» جز اندک هایهویی ، کمترین گامی برای بهبود حال ایشان برنداشته‌اند. حتا همسایه‌ی ایشان ، کشور بنگلادش ایشان را راه نمی‌داد. «سازمان همکاری اسلامی» که با هایهوی بسیار نشستها برپا میدارد و اندامان آن هر یک آرزوهای بزرگی را بزبان می‌آورند در چنین روزی به اندازه‌ی سازمان ملل نیز کاری نکرده و نمی‌کند.
سازمان ملل هم تنها کاری که کرده اعتراض به دولت میانمار و خانم آنگ سان سوچی بوده. خواسته بازرسان حقیقت‌یاب بفرستد ولی دولت میانمار نپذیرفته. بدینسان سازمان ملل به بایای همیشگی خود کار بسته است!.

داوری ما :
چنانکه دیده شد همین که برمه از انگلیس استقلال خود را گرفت ، تیره‌هایی که در آن کشور هستند آغاز کردند به نغمه‌ی خودمختاری و جدایی‌طلبی نواختن. گرچه در قانون اساسی آن کشور این نکته آمده بوده ولی این انگیزه‌ی ستیز و پافشاری یک تیره برای جدا گردیدن نمی‌شود. این تیره‌ها باید میدانستند که یک کشوری با همدستی افراد آن با یکدیگر (اتحاد) و انبوهی (جمعیت) بسیار است که نیرومند می‌باشد. یک استان کوچکی که خود را جدا میخواهد ، او نیرویی نخواهد داشت و دیر یا زود زیردست بیگانگان میگردد.
از آنسو گیریم جدا گردید و کشوری برای خود شد و پرچمی برای خود ساخت و سرودی و نامی در سازمان ملل برای خود دست و پا کرد. او با کدام کشورها همبستگی خواهد داشت؟!.. اگر دیگران هم مانند او رفتار کنند با یک مشت کشورهای ناتوان کوچکی همسایه خواهد شد و بیشترین همبستگی را باید با ایشان بدارد. سپس هم خواهد دید تنها و بیکس افتاده ، اینست میکوشد با همسایگانش پیمانهای دوستی و «همکاری» ببندد.
باید از ایشان پرسید : این پیمانها نه از آنست که خود را تنها و ناتوان یافتید؟!. نه آنست که به دیگران نیازمند بودید؟! در زمانی که استانی از یک کشور بزرگ بودید چرا نخواستید با دولت مرکزی در چارچوب یک پیمانی همبستگی بیشتر و خردمندانه‌ای را پدید آورید؟! چرا دست هم‌پیمانی به سوی بیگانگان یازیدید؟! آیا چنین رفتاری ننگ نبود؟! شما که تاریختان با مردم برمه دست کم پانصد سال یکی بوده نزدیکی بیشتر داشتید یا با بنگلادشیها؟!
خواهند گفت : به ما زور می‌گفتند. بما ستم میکردند ، با ما بدرفتاری میکردند ، ما را بحساب نمی‌آوردند. این سخنان ناراست نیست. ولی آنچه تاریخچه‌ی جنبشهای راهینگا نشان میدهد در نخستین برخوردهای این سده کشته‌ها کم بوده‌اند و تازه ما از شمار کشتگان بودایی نیز آگاه نیستیم. در 1942 که در آن50 هزار بودایی و 40 هزار راهینگایی درپی برخوردهای خونین میان ـ تیره‌ای کشته شدند یا مردند ، این پیش از استقلال در سال 1948 بوده است. از شمار کشته‌های دو سو میتوان دریافت که در این برخوردها دولت ستمی به مردم راهینگا نکرده بوده. ولی در 1946 رهبر مسلمانان راخایْن با محمدعلی جناح بنیادگزار پاکستان دیدار کرده و خواستار پیوستن برخی شهرهای راخایْن به پاکستان (هندوستان آن زمان) شده بوده. از اینجا دانسته می‌شود که مسلمانان آنجا راه جدایی را از آن زمان پیش گرفته بودند. چون این در زمانی رخ داده که برمه هنوز استقلال نداشته و دولت مرکزی با قانون اساسی نوینی سر کار نیامده بوده این را میتوان به ایشان خرده نگرفت. ولی پس از استقلال نیز جدا گردیدن از برمه را از دولت مرکزی درخواسته بودند. اگر «بدرفتاری و به حساب نیاوردن» باشد پس از این تاریخ بوده. همانا این رفتار ایشان و سپس همبستگی یافتن با پاکستان شرقی بدگمانیهایی پدید آورده.
اینکه ایشان را شهروند بشمار نیاورده‌اند (1982) از بزرگترین لغزشهای دولت میانمار است. به یک تیره‌ای که تاریخشان با دیگر مردم آن سرزمین یکی است نمی‌توان گفت : شما شهروند این کشور نیستید! معنی این سخن چیست؟! معنی آن اینست که بکوچید و از این کشور بروید یا ما با شما هر رفتاری دلمان خواست می‌کنیم! جز این معنی‌ دیگری ندارد.
چنین رفتاری از زشت‌ترین و پرگزندترین رفتارهای یک دولت با مردم خود می‌باشد. دولت همچون پدر خانواده که فرزندانش را باید به یک چشم بنگرد و میانشان جدایی نگزارد ، او هم باید تیره‌های کشورش را یکسان ببیند و یکسان رفتار کند.
هر دولتی که میان تیره‌هایش جدایی گزارد گور خود را با دستان خویش می‌کَند. ولی این ایراد دولت دلیلی برای گراییدن یک تیره‌ای به بیگانگان نتواند بود.
یک چیزی که هر مردمی آرزویش را می‌کشند اینست که بتوانند در کارهای کوی ،‌ شهر ، استان و کشور خود هَناینده (مؤثر) باشند. بتوانند در تصمیم‌گیریها دخالت کنند. به گفته‌ی عامیان ببازیشان بگیرند. این نباشد که دولت مرکزی به ایشان هیچ حقی به دخالت در کارهای کشورداری ندهد.
خوشبختانه در قانون اساسی آن کشور چنین چیزی بوده. ما بدرستی نمی‌دانیم چه نوشته شده و آرتشیان که آمده‌اند به چه علت از اجرای آن سر باز زده‌اند. ولی هم ایشان کوتاهی کرده‌اند و خواسته‌اند همه‌ی کارها را در دست خود گیرند یا به سخن دیگر خودکامگی کنند و هم راهینگاییها و دیگر تیره‌ها که با دولت درافتاده‌اند راه آشتی‌جویانه‌ای پیش نگرفته‌اند.
هنگامی که دولتی در یک کشور خودکامگی کرد و توانست پنجاه سال بساط دمکراسی را برچیده دارد باید دانست که در آن کشور خودکامگی ریشه داشته و ‌دارد. به سخن دیگر : دمکراسی ریشه ندارد. مردم به آن شایندگی نرسیده‌اند که دمکراسی را نگه دارند. باید دانایان و خردمندان توده بجای ستیز و پیکار و بدتر از آن به بیگانگان گراییدن ، به برداشتن جلوگیرهای دمکراسی کوشند.
اگر ایشان از رهگذر خودکامگی ستم میکشند بیگمان دیگران هم از آن خودکامگی آسیب می‌بینند. پس ایشان همدردند و همه باید یک آرمان بدارند. باید به هم‌میهنان خود از هر تیره‌ای می‌فهمانیدند که همه‌ی ما از خودکامگی آسیب می‌بینیم و اگر جلوگیرهای دمکراسی را شناخته و از سر راه برشان داریم و دمکراسی را فرمانروا گردانیم همه بهره خواهیم برد.
پیداست این داوری ما از روی آگاهیهاییست که تاکنون بدست آورده‌ایم. چه بسا آگاهیهایی هست که ما از آنها بی‌بهره مانده‌ایم. 
ما تاریخچه‌ای از شورشیان مسلمان در آن سرزمین آوردیم و دیدید که از همان آغاز خواستشان جدایی از کشور بوده و چشم به بیگانگان دوخته میداشته‌اند و برای دولت و در نتیجه برای مردم کشور برمه آزار و گزند فراهم کرده‌اند با اینهمه می‌توان دریافت که ادعاهای دولت میانمار نیز دروغ است و همینست خانم آنگ سان سو چی که او نیز دروغ میگوید.
سازمان ملل رفتار دولت میانمار را «پاکسازی نژادی» خواند. آنتونیو گوتِرِش دبیرکل آن سازمان گفت : «هنگامی که یک سوم جمعیت راهینگا خانه‌هاشان را ترک میکنند آیا شما واژه‌ی بهتری برای این رفتار می‌یابید؟!»[1]
آن قانون ضد حقوق بشری و این رفتار سرکوبگرانه که بجان مردم بیدفاع و عادی مسلمان آنجا افتاده‌اند همگی نشان میدهد که خواست آن دولت همانا پاکسازی نژادی است. اکنون اگر هم این خونریزیها و وحشیگریها را بنام «تندروان بودایی» نویسند ، باز قرائن نشان میدهد که با پشتیبانی آرتش و دولت بوده است.
پانزده عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد در بیانیه‌ای ضمن محکوم کردن خشونتها در استان راخایْن میانمار از دولت این کشور خواستند فوراً در جهت کاهش درگیریها اقدام کند و شرایط را برای بازگشت بدون تبعیض صد‌ها هزار مسلمان آواره‌ی راهینگا فراهم کند.

سخن پایانی
در هر حال میانمار گرفتار کشاکشهای کیشی است. چنین می‌نماید که دولت میانمار با این شمار کیشها دچار گرفتاریهایی است که میخواهد از راهی آن را بکاهد. فشارهایی که تاکنون به اقلیت چینی تبار و مسلمان آورده ،‌ نبردهایی که با دیگر تیره‌ها کرده و سرانجام قانون شهروندی مخالف حقوق بشر که تصویب کرده همه گواه این سخن است.
بسیارند کسانی که چنین خونریزیها و رسواییهایی دلهاشان را بدرد می‌آورد و جستجوی چاره میکنند و ریشه‌‌ی آنها را در کشاکش کیشها و تیره‌ها می‌یابند ولی راهی برای آن پیدا نمی‌کنند و بدینسان بر اندوه و دردشان افزوده میگردد.
برخی کسان قانون را چاره‌ی کار می‌پندارند. هندوستان که به همین گرفتاری دچار است ، پیشوایانش از زمان استقلال هندوستان تاکنون بدستیاری قانونهای آزادی مذهب در کشورشان به کاستن از کشاکشهای کیشی برخاسته‌اند. حزب کنگره در آن کشور از زمان استقلال همین راه را پیش گرفت و توانست جلو بسیاری از نابسامانیها و وحشیگریها را نیز بگیرد. ولی آیا کشاکشها از هند رخت بربست؟!.. هنوز هم هر چند گاه یکبار یک کشاکشی سر برمی‌آورد و به خونریزیها می‌انجامد. آیا چاره‌ی چنین گرفتاریهایی از عهده‌ی سیاستگران برمی‌آید؟!. آنچه دیده می‌شود سیاستگران بهتر و بیشتر از این نمی‌توانند که قانونی برای آزادی مذهب بگزارند و بزور نیروهای امنیتی آن را روان سازند. دیده می‌شود که در این حال ریشه‌ی کشاکشها همچنان بازمی‌ماند.
آیا دانشها نمی‌توانند چنین پیشامدهایی را جلو گیرند؟ کسانی در این زمینه به چاره‌یابی دانشها امید بسیار بسته بودند ولی همانا آنها نیز اکنون دلسردند. زیرا این پیشامدها در زمانی روی میدهد که دانشها با سرعت شگفتی در پیشرفتند و هر روز خبر از یک کشف بزرگ یا چندین اختراع می‌شنویم.
آیا نمی‌توان کاری کرد که کیشها یا دینها یکی شود؟! یکی که شود بسیاری از این کشاکشها از میان خواهد برخاست. در پایان جنگ جهانی دوم ،‌ وزیر امور خارجه‌ی آمریکا و برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل 1945 ، کُردل هال (Cordell Hull) این آرزو را بزبان آورده بود. ولی به آن پروایی نشد. برخی هم گمان ندارند که این کار شدنی باشد.
ولی چاره چیست؟ آیا باید تا آدمیان بروی کره‌ی زمینند این کشاکشها هر روز داغی بدل نیکخواهان جهان گزارد؟! آیا راه این کار سوختن و ساختن است؟! آیا راهش اعتراض سازمان ملل و دیگر سازمانهای نیکخواه جهانی و گوش نکردن دولتها به آنهاست؟!  آیا نه آنست که همان آرمانهای نیکخواهانه‌ی سازمان ملل (رفتارش را نمیگوییم) در بهترین حالِ خود تنها کاری که می‌تواند کند اینست که برخوردها را بنکوهد؟! بالاترین کاری که کرده این را حق همه‌ی مردم دانسته که هر کسی به مذهب خود باشد؟ آیا جز اینست که این بالاترین کار او (به فرض آنکه در رفتار هم به آن پابستگی بدارد) باز هم جلوگیر کشمکشها و دسته‌بندیها نیست؟
کسانی به اینها بی‌پروایند. از آنهایی که به پراکنده‌کیشی مردمان جهان و به زیانمندی آنها بیپروایند می‌پرسیم : آیا این اختلاف در دین و باورها برای آدمیان سودمند است؟ آیا شما به بودن اینها خشنودی میدهید؟ آیا راهی برای جلوگیری از این برخوردها اندیشیده‌اید؟ هیچ اندیشیده‌اید که چرا با رواج دانشها و گشایش دانشگاههای بیشتر و افزایش دانشگاه‌رفته‌‌ها و سازمانهای جهانی مانند سازمان ملل و دیده‌بان حقوق بشر و عفو بین‌الملل و مانندهای اینها کشاکشها و کشتارها بجای خود هست و فروکش نمی‌کند؟!
تنها میانمار نیست. بوسنی نبود؟ ایرلند نبود و نیست؟ سوریه نبود؟ فلسطین نبود و نیست؟ ترکیه نبود؟ ایران خودمان نیست؟. در همه‌ی کشورهای شرقی هست و در کشورهای غربی هم اگر نیست آتش زیر خاکستر است.
کسانی هم هستند که گمان میکنند با حرف به هر کاری میتوانند چاره کنند. امروز به کنایه کار ایشان را «گفتاردرمانی» می‌نامند. ایشان با بکار بردن «همزیستی» ، «مسالمت» ، «تمدن» و اینگونه واژه‌ها میکوشند وانمایند که نبرد این تیره‌ها از نبود تمدن میان ایشان است. بسیار خوب ما می‌پذیریم که باید «متمدن» باشند تا این کشاکشها در میانشان رخ ندهد ولی باید پرسید : این «تمدن» کی و چگونه در میان ایشان پدید خواهد آمد؟ تنها با یک نام گرفتاری‌ای به این بزرگی که از میان نخواهد برخاست.
چیزی که این کسان پروا نمیکنند آنست که در یک کشور همینکه این دسته‌ها با هم نجنگند و خون یکدیگر را نریزند این به معنی خرسندی ایشان نیست. گیریم که قانون یا «تمدن» کاری کند که با هم نجنگند ، هنگامی که از دختر دادن و گرفتن از یکدیگر پرهیز میکنند ، از داد و ستد و دوستی و رفت و آمد با هم دوری میکنند ، هنگامی که رفتار بیگانگان با هم دارند همین به معنی جدایی و از هم گسستگی است.
امروز این کیشها (که نام دین بر آنها هست) گرفتاری کشورها و مردمانست. چندی پیش یادداشتی از کتاب دین و جهان آوردیم که در آن این جمله بود : «داستان دينها با حال كنونيشان داستان بيمار نيمه‌جانيست كه به كاری نتواند برخاست ولی از كارهای بسياری جلو تواند گرفت».
آیا این بخردانه ‌است که بنزین و آتش را کنار هم نگاه داریم و دلخوش به آن باشیم که دستگاهی به آن گمارده شده که همینکه این دو بهم درآمیخت آژیر بکشد؟!.
[1] : بی‌بی سی 14/9/2017

پایگاه احمد کسروی :                                                    https://kasravi-ahmad.blogspot.com
کانال پاکدینی :                                                               https://telegram.me/pakdini
تاریخ مشروطه‌ی ایران :                                https://telegram.me/tarikhe_mashruteye_Iran
تاریخ راست بنیادگزار اسلام :                             https://telegram.me/tarikhe_mohammad
کتابخانه‌ی اینترنتی :  https://drive.google.com/folder/d/0B2d6vwIpVB1md3IyMmJnOXJOcHc
کتابهای سودمند :                                                          https://telegram.me/ketabSudmand
تماس با ما :                                                                                                  farhixt@gmail.com