پرچم باهماد آزادگان

387 ـ در پاسخ به "واكاوى انگيزه‌هاى شورش فراگير سال ١٣٥٧"ـ 5


يا به قول همکارانم ،"تحليل علل وقوع انقلاب ٥٧"

نخست ،‌ اوضاعی که در صد سال گذشته در کشور حاکم بوده است نشان دهنده‌ی این حقیقت است که ما ایرانیان با همه‌ی کاردانیهای چشمگیری که در دو سه پیشامد تاریخی صد ساله از خود نشان داده‌ایم لیکن به شایندگی (رشد سیاسی) نرسیده‌ایم. نه آنکه شاینده نتوانیم بود ولی امروز نیستیم و در سده‌ی گذشته نبودیم.
رفتار مردم در سال 57 نیز با آنکه دلیریها و فداکاریهای بسیاری را دربر میداشت ولی آن نیز نشان از ناشایندگی دارد. زیرا آن رفتارها کمتر از خِرد و بیشتر از سَهِشها (احساسات) برمی‌خاست. آنکه برجستگان توده‌اند رفتار بسیار خامی از ایشان در صد سال گذشته دیده شده که براستی جای افسوسها دارد. آنکه عامیانند رفتارشان چنانست که نویسنده آن را «گوسفندوار» نوشته ، و هیچ گزافه‌ای در آن نیست.

386 ـ در پاسخ به "واكاوى انگيزه‌هاى شورش فراگير سال ١٣٥٧"ـ 4

يا به قول همکارانم ،"تحليل علل وقوع انقلاب ٥٧"

پایگاه : این نوشته از یک گفتگوی اینترنتی یکی از خوانندگان ما برویه‌ی گفتار درآمده. نامها را انداخته‌ایم. یادداشتهای خود را در پایان گفتار خواهیم آورد.

٧. بخش دوم
در اين ميان ، سه چيز به سود جناح "مبارزان" كه شمار اندكى جوان "روشنفكر" و پيرهاى ترسوى پشتيبان ايشان مى‌بودند ، چربيد. چيزهايى كه خودشان به خواب هم نديده بودند :
يكم. "مظلوم" نمايانده شدن اين كسان (بويژه گلسرخى و دانشيان) و "قهرمان" ساخته شدن از ايشان. شما اگر تماشاچى يك مسابقه‌ى كشتى كج هم باشيد ، ناخودآگاه جانب آن كشتى‌گير را مى‌گيريد كه "دارد بيرحمانه كتك مى‌خورد"!  نيست؟
دوم.  فسادها و ظلمهايى كه در زمان شاه رخ ميداد و هر چند ، راستى را نيز ، فسادهاى چندان سترگ و غول‌آسايى نبودند (دست كم در پهلوگذارى با نظام كنونى ، بويژه دولت احمدى‌نژاد) ، بارى ، براى شوراندن مردم بسنده بودند. و بويژه ، خشونتهاى ددمنشانه و نالازم و بيجاى ساواك.

385 ـ در پاسخ به "واكاوى انگيزه‌هاى شورش فراگير سال ١٣٥٧"ـ 3

يا به قول همکارانم ،"تحليل علل وقوع انقلاب ٥٧"

پایگاه : این نوشته از یک گفتگوی اینترنتی یکی از خوانندگان ما برویه‌ی گفتار درآمده. نامها را انداخته‌ایم. یادداشتهای خود را در پایان گفتار خواهیم آورد.

٧.  بخش اول.
نقش "روشنفكران" ايران در رخ دادن انقلاب ١٣٥٧.
بيگمان است كه "روشنفكران" ايران در پخته شدن اين آش بدمزه‌ى زهرآلود نقش بسيار بسيار بسيار بزرگى داشتند. اما نه آن سان كه خودشان مى‌پنداشتند!
واژه‌ى "روشنفكر" را من در بين گيومه‌ها نوشته‌ام زيرا كه خواستم اين است كه نشان دهم ، به باور من ، اينان نه تنها روشنفكر نبودند بلكه تاريك‌مغزترين مردمان ايران بودند تا بدانجا كه هر مش ممد و ننه سكينه و كلب على و خاله مهشيد و كربلايى يدالله و عمو جواد (شوهر خاله‌ى من ؛ خدا رحمتش كناد) و ... درك‌شان از اجتماع ايران و از تاريخ معاصر ايران ده‌ها بار روشن‌تر و ساده‌تر و بى‌شيله پيله‌تر و به حقيقتِ زندگى ما نزديك‌تر و ماننده‌تر بود تا درك كج و معوج و ساختگى اين "روشنفكران" از جامعه‌ى ايران. 

384 ـ در پاسخ به "واكاوى انگيزه‌هاى شورش فراگير سال ١٣٥٧"ـ 2

يا به قول همکارانم ،"تحليل علل وقوع انقلاب ٥٧"

پایگاه : این نوشته از یک گفتگوی اینترنتی یکی از خوانندگان ما برویه‌ی گفتار درآمده. نامها را انداخته‌ایم. یادداشتهای خود را در پایان گفتار خواهیم آورد.

٥.  چكيده‌ى گفتار من در بند چهارم : در سال ١٣٥٧، در ميان ما ايرانيان ، دوگانگى شگرفى در بين باورهامان و رفتارهامان بود (هنوز هم هست) ، بدانسان كه خودمان هم نمى‌دانستيم كه از ته دل چه چيز را ميخواهيم؟ كدام شيوه‌ى زندگانى را مى‌پسنديم؟

383 ـ در پاسخ به "واكاوى انگيزه‌هاى شورش فراگير سال ١٣٥٧"ـ 1

يا به قول همکارانم ،"تحليل علل وقوع انقلاب ٥٧"

پایگاه : این نوشته از یک گفتگوی اینترنتی یکی از خوانندگان ما برویه‌ی گفتار درآمده. نامها را انداخته‌ایم. یادداشتهای خود را در پایان گفتار خواهیم آورد.

... جان ، سلام!
با احترام ، من ناهماوا هستم.  نه تنها با تو ، بلکه با همه‌ی کسانی که درپی زَندهای (توضیحات) پیچیده و دشوار برای انقلاب ۵۷ هستند.
در آغاز مینویسم :
در سال ۱۳۵۷ خورشیدی ، بیشینه‌ی مردم ایران روستانشین بودند. از میان «شهرنشینان» نیز ، انبوهی از آنان (مردم نازی‌آباد ، مجیدیه ، گود عربها ، توپخانه ، ناصرخسرو ، ... در تهران ، و مانندهاشان در ديگر كلان شهرها و خرده شهرهاى ايران) از بیخ و بن با مفهوم «امپریالیسم» ، بسا با خود واژه‌ی «امپریالیسم» بیگانه بودند. به دیگر سخن ، «اهل کتاب خواندن» نبودند و «روشنفکر جماعت» به شمار نمیرفتند. به زبان طنز من : اصلاً «امپریالیسم» را با صادـ ضاد مینوشتند و سه تا نقطه هم ميذاشتن بالاش. «خصلت ضدـ امپریالیستی» کجا بود ، خواهر جان؟!  اين جور تحليل هم از آن ته مانده‌ها و رسوبات روشنفكرى همان سالهاى ٣٠ و ٤٠ و ٥٠ خورشيدى ايران است!

382 ـ یکصد و یازدهمین سال گرفتن فرمان مشروطه خجسته باد!

پایگاه : روزبه مشروطه خجسته باد!
امروز روز سیزدهم مرداد 1396 و روزبه (عید) مشروطه است. در سال 1321 در همین روز روزنامه‌ی پرچم چنین نوشته است :
«ما از رسيدن اين روز تاريخی ـ روز عيد مشروطه ـ خشنود و شادمانيم و اينك بنام ارجشناسی از مشروطه و سررشته‌داریِ توده پيام خجسته باد بهمه‌ی ايرانيان ـ بويژه بهمراهان خود ـ ميفرستيم. ولی بايد پوشيده نداريم كه جشن و شادی اساسی ما آن روزی خواهد بود كه همگی ايرانيان معنی درست مشروطه را بدانند و شايسته‌ی چنان سررشته‌داری باشند. عيد بزرگ ما آن زمانی خواهد رسيد كه مردم اين كشور از اين پراكندگی و درماندگی رها گردند».
امروز به هرچه که در ایران رخ میدهد بنگریم ـ چه از رفتار مردم و چه حکومت ـ از حال سال 1321 نیز از معنی مشروطه دورتر افتاده‌ایم.