پرچم باهماد آزادگان

371 ـ پاسخ یک بهایی بما

خوانندگان میدانند که باهماد آزادگان بزرگترین درد ایرانیان را پراکندگی دانسته و با هرچه سبب آنست می‌نبردد[1]. چون بزرگترین این پراکندگیها ، پراکنده‌اندیشی است ، ما ناچاریم با همه‌ی اندیشه‌های پراکنده نبردیم. در این میان کیشها نیز بزرگترین مایه‌ی پراکندگی‌ و گمراهی‌اند و نبرد با ایشان بایاست. در ایران شمرده شده ، چهارده کیش کمابیش هست که یکی از آنها شیعیگری و دو تا از آلوده‌ترین آنها نیز صوفیگری و بهاییگری است و خوانندگان میدانند که ما برای هر یک از اینها که سردسته‌ی کیشها بشمار می‌آیند یک کتاب جداگانه نوشته ایرادهای خود را به آنان نوشته‌ایم و از پیروان ایشان پاسخ خواسته‌ایم.
هفتاد سال بیشتر گذشته که هیچیک از این کیشها به ایرادهای ما پاسخی نداده‌اند و خود باید گفت ندارند. آری! ، دشنامنامه بسیار نوشته‌اند. مغالطه‌ها بسیار کرده‌اند. از راههای روبرو نیامده به ایرادها پاسخ نگفته به سخنان بیهوده‌تری برخاسته‌اند. اینها نزد خرد کمترین ارجی ندارد. آن را پاسخ میتوان نامید که در زمینه‌ی هر ایرادی به خود ایراد پردازد و حاشیه‌پردازی نکند. دلیل بیاورد. با سخنان پیچاپیچ از پاسخ روبرو نگریزد. به گفته‌ی عامیان به صحرای کربلا نزند.
این کارها را چرا کرده و میکنیم؟!
زیرا یک توده و چهارده کیش ،‌ یعنی یک توده و چهارده آرمان ، یک کشور و چهارده دولت ، چهارده پرچم. چهارده سیاست. چنین توده‌ای محکومست به کشاکشهای کیشی و کینه‌کشیهای دسته‌ها از هم . محکومست به زیردستی و پسرفت. دشمنی تیره‌های آن با یکدیگر.
گذشته از اینکه اینها هر یک بدآموزیهای بسیار دارند و مغزها را آشفته‌ ساخته و از پیشرفت دانش و نیکیهایی مانند دمکراسی جلو میگیرند و ما در گفتارهای پیاپی این زمینه‌ها را کوشیده‌ایم بازنموده روشن گردانیم و در آینده روشنتر نیز خواهیم گردانید. اینها گذشته از آن است که این کیشها با یکدیگر ناسازگارند و کسانی که به دو سه رشته از اینها پردازند به آشفته‌مغزی دچار میگردند. مثلاً اگر بهاییگری را با فلسفه یا صوفیگری را با شیعیگری آموزند بیگمان خرد و فهمشان از نیرو افتد.
ما با هیچیک از کسان از سنی و زردشتی و یهودی و مسیحی و ارمنی و آسوری و علی‌اللهی و صابئی و اسماعیلی و شیخی و کریمخانی و یزیدی و خداناشناسان و دیگران دشمنی نداشته و نداریم و این خرده‌گیریها را نیز تنها از راه کشوردوستی و آینده‌ی این کشور و توده می‌کنیم. و خود سه هوده از کار ما خواهد برخاست. یکی آنکه کسانی که از رهگذر اینها به گمراهی افتاده و از خرد خدادادی خود بی‌بهره گردیده‌اند براه بلندی خرد و پاکی اندیشه‌ها افتاده و راه برای نیکیها از جمله اقتصاد دادگرانه و دمکراسی و پیشرفت دانشها هموار خواهد گردید. دوم ، کشاکشها و کینه‌کشیها از میان خواهد برخاست و راه به مهربانیها و آمیزش میان تیره‌ها گشاده خواهد گردید. سوم ، چون همه در یک راه گام نهادند ،‌ اینست نیرومند گردیده استقلال و امنیت کشور و راه پیشرفت آن در میان دیگر توده‌های جهان نیز بهتر فراهم خواهد گردید.
پس از آنکه کتابهای شیعیگری ، صوفیگری و بهاییگری چاپ و پراکنده گردید ، بسیار کوشیده‌ شد که از هر راهی اینها را از هنایش اندازند. درباره‌ی شیعیگری داستان به سیاهکاریها کشید و چنانکه میدانید برای سیزده‌ جلد از کتابهای کسروی و خود او پرونده ساختند و پیش از آنکه دادگاهی برپا گردد « فدائیان اسلام » به آن کتاب پاسخی از جنس خود دادند.
از صوفیان جز آنکه در برخی همدستیها با شیعیان و بهاییان در وحشیگریهای تبریز آگاهیهایی بدست آمده جنبشی برنخاست. ولی کسانی در بیرون ایران پاسخهایی به کتاب صوفیگری نوشته‌اند که یکی از آنها لوید ریجن نامی است که اخیراً کتابی به انگلیسی نوشته و در فرصتی به نوشته‌ی او نیز خواهیم پرداخت. لیکن بهاییان گاهی از در پاسخگویی برآمدند. اینست کسروی یگانه ، در گفتاری در پرچم نیمه‌ماهه ، ایرادهایی که در کتاب بهاییگری آمده را کنار گزاشت و تنها به پرسشهایی از بهاییان بسنده کرد. آن پرسشها را در این گفتار هم آورده‌ایم تا خوانندگان نخست بدانند چه‌ها پرسیده شده. بهاییان نیز در این هفتاد سال خواسته‌اند به حساب خود پاسخهایی گویند.
دیروز ما هم از ای میل پاسخی از یک بهایی دریافت کردیم. ما این نامه را در این کانال می‌آوریم و سخن را به خوانندگان وامی‌گزاریم. کسانی از دو سو توانند به پرسش و پاسخ برخیزند.
اگر اصول گفتگو رعایت شود نتیجه‌های خوبی از این گفتگوها بدست خواهد آمد. سخنان دراز و پیچیده و بیرون از دایره‌ی ادب را نخواهیم آورد. بهاییان شریعت خود را نشان دهند و خوانندگان هم اگر پاسخی دارند بنویسند و اگر ندارند و دیدند ایشان سخنانشان ارجدار است بپذیرند. ما نیز اگر سخنان ایشان را راست یافتیم علتی ندارد که نپذیریم. اگر خوانندگانی در این پرسش و پاسخ شرکت کردند ما یک نظرپرسی راه انداخته خواهیم خواست به پرسش و پاسخهای هر دو سو رأی دهند و برای آنکه رنج نویسندگان نیز هدر نگردد ، به بهترین پاسخ پاداش خواهیم داد.
این پرسشها از بهاییان شده است :
1) سيد باب بسخنان مهملي كه معني ندارد پرداخته ، از قبيل « بسم الله الفريد الفراد ذي الافراد الفرود ....» اينها براي چه بوده؟!.. چرا يك مرد خدايي مهمل گويد؟!..
2) ازو در تبريز هرچه پرسيدند گفت نميدانم و سپس چون چوب خورد از دعوي خود بازگشت و توبه‌نامه نوشت كه اين توبه‌نامه را ميرزا ابوالفضل گلپايگاني با دستور عبدالبهاء نشر كرده و چنين گفته ميشود كه نسخه‌ی اصل آن در كتابخانه‌ی مجلس است ـ آيا اينها دليل دروغگويي او نيست؟!..
3) سيد باب برخاسته كتاب و شريعت آورد ولي سيزده سال نگذشت كه بهاءالله برخاسته آنها را لغو نمود و خود شريعت و كتاب ديگري آورد. آيا در سيزده سال هم شريعت ديگر ميگردد؟!..
4) باب و بهاء هردو از ميان ايرانيان برخاسته بودند ، پس چرا بعربي پرداختند و بتقليد قرآن آيه‌بافي كردند؟! مگر وحي جز با زبان عربي نتواند بود؟!.
5)  باب و بهاء هر دو عربي را نميدانستند و اينست غلطهاي بسياري در گفته‌هاي آنهاست. آيا اين ايرادي به آنها نيست؟!. آيا باور كردنيست كه خدا كسي را برانگيزد و باري يك زبان درستي باو ندهد؟!.
6) يك برانگيخته چون برميخيزد بايد بگمراهيهاي زمان خود پردازد و با آنها نبرد كند و مردمان را از حقايق آگاه گرداند. چنانكه پيغمبر اسلام چون گمراهي زمان او بت‌پرستي بود بآن پرداخت و نبرد كرد تا برانداخت. گمراهي زمان باب و بهاء فلسفه‌ی يونان و صوفيگري و باطنيگري و علي‌اللهيگري و ديگر كيشهاي گوناگون بوده. آيا بكدام يك پرداخته‌اند!؟ بكدام يكي پاسخ داده‌اند؟!. آيا جز از آن است كه خودشان گرفتار همان گمراهيها بوده‌اند؟! بهاءالله از صوفيگري ، از فلسفه ، از شيعيگري ، از باطنيگري استفاده ميكند ، و در واقع گمراهيهاي كهن را درهم آميخته يك گمراهي نوين پديد مي‌آورد. بهرحال مي‌پرسم : بهاءالله يا باب كه بكمترين گمراهي مردمان پاسخي نميتوانستند و جز « دعوي» كالايي و جز عربي‌بافيهاي غلط هنري نداشتند براي چه خدا آنها را برانگيخته بود؟!.. كارهاي خدا كه بيهوده نتواند بود.
7) بهاءالله دعوي خدايي كرده بگوييد ببينيم اين دعوي چه معنايي داشته؟!.. يك مرد ناتواني كه همچون ديگران بي‌اختيار باين جهان آمده و بي‌اختيار رفته چگونه خدا بوده؟!..
(پرچم نيمه ماهه شماره‌ی پنجم ، نيمه‌ی يكم خرداد 1322)
[1] : چون کسانی که زبان پاک را نیک نمیدانند گاهی دیده شده نبرد را به معنی جنگ میگیرند ، برای آگاهی ایشان معنی درست نبرد را از واژه‌نامه‌ی زبان پاک می‌آوریم : نبرد = دشمني (یا مخالفتی) كه دو تن يا دو دسته با هم كنند و از راههاي گوناگون بزيان همديگر كوشند. معنی جنگ ،‌ رزم ، نبرد و پیکار هر یک در کتاب زبان پاک نوشته شده.  
این هم پاسخ خواننده‌ی بهایی :
هفت پرسش از بهائیان : 1) سيد باب بسخنان مهملي كه معني ندارد پرداخته ، از قبيل « بسم الله الفريد الفراد ذي الافراد الفرود ....» اينها براي چه بوده؟!.. چرا يك مرد خدايي مهمل گويد؟
Doost Aziz , agar Shoma Waghean be Donbal Haghighat Hastied , Ketab Ighan Az Bahaullah ra bekhanid wa Taasob ra kenar begozarid, ta be haghighat beresid, 
يا روبين، حقِّ مُبين مي فرمايد: امروز ربيع رحمٰن ظاهر و نهالهاي جديده كه از يد تربيت در رضوان احديَه غرس شده بود به اَثمار جَنيّه و أوراق لطيفه ظاهر و مشهود ولكن ظالمان ارض، يعني علماي جاهل ، در قطع آن جهدها نموده و مي نمايند . بگو اي فراعنه ارض ، اگر فرعون قادر بر إطفاء نور الهي شد شما هم مي شويد ولكن هيهات هيهات ، اراده او مهيمن است بر اراده هاي اهل عالم و قدرتش نافذ و علمش محيط بوده و خواهد بود. آيات الهي ج٢ ص بيست و يك ٨ آوريل   Hedi Sayar, [09.04.17 08:25]
الان یهود منتظرند که مسیح بیاید حضرت مسیح دو هزار سال است آمده وهنوز یهود منتظرند ملاحظه کنید غفلت چه می کند به نص اشعیا منتظربودند مسیح ازآسمان بیا ید ازمکانی غیر معلوم بیاید و وقتی مسیح آید کوه ها از هم بپاشد و زلزله عظیم گردد و این ها فی الحیقه واقع شد ولی رمزش را نفهمید ند و به این رمز آگاه نشد ند که معقصد از کوه ها ؛ کوه های سنگ نبود بلکه نفوسی بودند که مثل کوه متداشی شد ند و مقصد از زلزله ؛ در عالم افکار بود نه در عالم خاک ؛ جمیع آ نچه انبیا خبر دادند واقع شد و لکن همه رمز بود و غرض, معنی ظا هری نبود زیرا کلمات الهی رمز است اسرار است دفینه است دفینه , مستوراست معدن جواهر است معدن همیشه مستور است مثلا حضرت مسیح میفرماید منم نان آسمانی واین واضع است که مسیح نان نبود وبحسب ظا هر ازآسمان نیا مده بلکه ازرحم مریم , آمد واما مقصد ازنان, نعمت آسما نی است کمالات رحما نیست باز می فرما ید هرکس از این نان تناول فرما ید حیات ابدی یا بد یعنی هرکس از این کما لات الهی استفا ضه نماید یقین است که زنده گردد لکن نفوس نفهمید ند اعتراض کردند که این می گوید که من نان آسمانی هستم آیا ما می توانیم آنر بخوریم پس باید اسرار کتاب مقدس را فهمید ومعنی تورات وانجیل را در یا فت زیرا جمیع رموز و اسرار است تا انسان پی به این اسرار نبرد محروم ماند وبه حقیقت پی نبرد امیدوارم شما به اسرار کتب پی برید ومعنی آنرا درست بفهمید ....خطابات حضرت عبلاالبهاء جلد ۳ ص ۷۵

پایگاه : منتظر گفتار از هر دو سو هستیم.