پرچم باهماد آزادگان

362 ـ سال 1396 ـ 1

سال 1395 بپایان رسید در حالی که مردم هنوز از بیکاری و کسادی گله‌مند و از فشار آنها در رنجند. بیکاری و کسادی‌ای که گریبان جوان و سالمند را گرفته و ایشان را خانه‌نشین و نیروهای تنی و مغزیشان را تباه میگرداند. هم گرانی افسار گسیخته‌ای که چند سال پیش آسیبهای سختی بمردم رسانید با آنکه از سختی‌اش کاسته لیکن هنوز آرام نگرفته و آزارش حس می‌شود. در چنین هنگامی به آرزوهای خشکی پرداختن و بجای هر چاره‌اندیشی‌ای « انشاءالله» و « توکل به خدا» گفتن یا « تبریکهای صمیمانه»ی پیاپی ارمغان آشنایان کردن و برای خوشی دلها امیدهای پوچ دادن جز بیهوده‌کاری نیست.
« خجستگي سال و زمان با سخن نتواند بود. با آرزو نتواند بود. اين مردم تا چنينند روي خجستگي نخواهند ديد. بجاي اين پيام بايد بكوشيم و باين آلودگيها چاره كنيم».
خواهند گفت : چه جای نکوهش مردم است؟!
ایشان جز رنج گرانی کشیدن و بیکار ماندن چه گناهی دارند؟! مگر گرانی و بیکاری دست مردم بوده؟! تازه ، گرفتاریها تنها اینها هم نیست. هر رنجی که می‌کشیم از دولتهای ناکاردان و ناپاک میکشیم.
می‌گوییم : آری ، گرفتاریها تنها اینها نیست و اگر بخواهیم فهرستی از آنها بنویسیم دهها صفحه را باید سیاه گردانید. اینها را مردم بدست خود پدید نیاورده‌اند و ما نیز بیش از آنکه به نشان دادن مقصر پردازیم به روشنی راه چاره می‌کوشیم. لیکن اینکه کسانی مردم را در این گونه کارها بی‌اختیار نشان می‌دهند این هم نه چیزی است که بتوان با آنان همداستانی نمود. مردمی که پندارند در وضعی که پیدا شده دخیل نبوده‌اند یا اختیاری ندارند ، هیچگاه از این درماندگیها نخواهند رست.
این وضع ننگ‌آور میوه‌ی عوامل چندیست که یکی از آنها نقش مردم بوده. بروی این نتوان پرده کشید. اگر کسی این را انکار کرد راست نمی‌گوید. بلکه برخی کسان به عمد بروی این راستی پرده‌ می‌کشند. خوش رقصی میکنند. میخواهند خود را نزد مردم گرامی نشان دهند. ایشان فریبکارانند.
مردمی که خود را در کارها مسئول نمی‌دانند ، با آنکه در سده‌ی بیست و یکم می‌زیند مغزهاشان آکنده از اندیشه‌های پیش از مشروطه است. امروز با این دیگرگونیهایی که در وضع جهان و ارتباطات پیش آمده و مردم با زندگی توده‌های دیگر کشورهای آشناتر گردیده‌اند ، این ننگ است که برای خود مسئولیتی در کارهای کشوری نشناسند. ننگ است که بالاترین بایایی (وظیفه) که در کارهای کشوری برای خود می‌شناسند ریختن رای به صندوق انتخابات باشد. ننگ است که شنیده شود : « من کاری به سیاست ندارم» یا بدتر از آن : « من از سیاسیها خوشم نمی‌آید».
مردمی که خود را اختیاردار کارها نمیدانند و پیاپی بهانه‌های بیدردی و نکوشیدن می‌آورند حق گله کردن هم ندارند. چرا مردم ندانند که پایه‌ی هر نیرویی در کشور ایشانند؟!. مگر شور و خروش و کوشش مردم دیگر کشورها را نمی‌بینند؟!. چرا ندانند که اگر از راهش کوشند هر گرفتاری‌ای را توانند از پیش بردارند؟!
همینکه به کارهای کشوری بی‌پروایی میکنند این خود شانه خالی کردن از بار مسئولیت است. همینکه از هم پراکنده‌اند (متفرق) این خود یک تقصیر است. همینکه هر کاری را میخواهند دولت کند ، این خود بی‌مسئولیتی است. بیدردیست.
همینکه یک گرفتاری‌ای رخ میدهد ، بی‌آنکه به ریشه‌ی آن پردازند و جستجوها کنند و آگاهیها اندوزند ، مسئولیتهای خود را از یاد برده و از اینکه سرانجام این پرونده را نیز با مقصر دانستن دولت توانسته‌اند ببندند آسوده می‌گردند. چون همه‌ی مسئولیتها را از دولت میدانند و برای خود بایا (وظیفه) و مسئولیتی نمی‌شناسند آسانتر از چشمداشت از دولت و ایرادگیری ازو چه تواند بود؟!.
آری ، دولتها نیرومندترین افزارها را در دست دارند و با یک تصمیمی سرنوشت میلیونها مردم را می‌توانند یک شبه دیگر گردانند. در این سی و هشت سال هم دولتها اشتباهات بسیار آشکاری کرده‌اند. بلکه مردم را نادان و نافهم انگاشته بجای آنکه اشتباهات را بگردن گیرند ، به پرده‌پوشی و فریب و دروغ پرداخته‌اند. نتیجه‌ی زیان‌آور این رفتارها تنها این نبوده که مثلاً پول مردم را برای سکه‌ی طلا یا اتومبیل چند ماهی بیشتر نگاه داشته و سودها برده‌اند. جلو قاچاق کالا را نگرفته به تولیدکنندگان ایرانی بدترین گزندها را رسانیده یا دیده‌بانی (نظارت) در کارها نداشته و اینبوده کسانی به آسانی پول کشور را دزدیده‌اند. نتیجه‌ی زیانمندتر این بوده که دولتها اعتماد توده را از دست داده‌اند. به گفته‌ی مردم حناشان دیگر رنگی ندارد. بماند کاسته شدن از امیدها که از آن در جای دیگری باید سخن راند.
هنگامی که مردمی به یک دولتی بدبین گردند ، این بدبینی را دولت بعدی نیز به ارث خواهد برد. نتیجه‌ی آن هم شکاف میان دولت و مردم خواهد بود. هر کشوری که میان مردم و دولتش شکاف و بی‌اعتمادی باشد ، آن کشور تیشه به ریشه‌ی خود زده است. زیرا اعتماد بایَنده‌ی (لازمه) هر رابطه‌ی سازنده‌ای است. دولتهای توده‌های پیشرفته هر کاری که توانند میکنند تا اعتماد مردم به دولت رخنه‌ای نیابد. راز اینکه سران چنان کشورهایی با یک دروغ ، ناچار به کناره‌گیری می‌گردند در همین ارج گزاردن به اعتماد و امید مردمان است.
(این گفتار دنباله دارد)