پرچم باهماد آزادگان

347 ـ بتها نابود میگردند

(جنبش کتابسوزان ـ 7)
اکنون می‌خواهیم ... بپرسیم : آیا ما در این کارهای خود که تا اینجا باز نمودیم گناهی کرده‌ایم؟.. آیا به کاری بیرون از قانون پرداخته‌ایم؟.. اینک من کارهای خودمان را یکایک از شما می‌پرسم :
آیا ما حق داشته‌ایم که در اندیشه‌ي بدبختی این توده باشيم؟.. ...
پس از آن می‌پرسم : ما چون اندیشیدیم دیدیم مایه‌ي بدبختی این توده بيش از همه ، آن گمراهیهاست که نام بردیم. از هر راهی آمديم ـ از راه تاریخ ، از راه دانش ، از راه آزمایش ـ به همین نتیجه رسیدیم. آیا در این اندیشه و نتیجه گرفتن گناهی کرده‌ایم؟!.. آیا گامی به آخشیج[=‌ ضد] قانون برداشته‌ایم؟!.
شاید بگویید که ما در این اندیشیدن و نتیجه گرفتن دچار لغزش گردیده‌ایم. شاید بگویید که مایه‌ي بدبختی ایرانیان آن چیزهایی که ما می‌شماریم نیست. می‌گویم : پس شما بگویید که مایه‌ي بدبختی این توده چیست. شما بما راه نمایید. ما را از لغزش بیرون آورید. ... ما آنچه اندیشیده و دانسته بودیم بارها گفتار نوشتیم و در مهنامه‌ها و روزنامه بچاپ رسانیدیم. شما اگر ما را در لغزش می‌دیدید بایستی به نوشته‌های ما پاسخ دهید که نداده‌اید. چیزی که هست دیر نشده. شما اکنون هم توانید هر پاسخی می‌دارید بدهید. به هر حال ما بد نکرده‌ایم که اندیشیده‌ایم و به نتیجه‌ای رسیده‌ایم. در اینجا هم گناهی از ما سر نزده.

سپس می‌پرسم : ما چون اندیشیده به این نتیجه رسیده‌ایم به خود بایا شمارده‌ایم که برای رهایی بیست ملیون مردم ، با همه‌ي آن گمراهیها به نبرد پردازیم و این کار بسیار بزرگ و دشوار را به گردن گرفته‌ایم ، و در میان نبرد یکی از کارهای سودمند و بایا آن را دیده‌ایم که کتابهایی که این بدآموزیها را در بر می‌دارد و سرچشمه‌ي بدبختیهاست همه را نابود گردانیم ، و در این زمینه نیز سوزانیدن را بهتر شناخته چنین نهاده‌ایم که سالی یک روز جشن برپا گردانیم و فراهم نشینیم و هر کسی هرچه از کتابهای زیانمند را ـ از کلیات سعدی و دیوان حافظ و رباعیات خیام و کتابهای فال و جادو و دیوانهای ایرج[میرزا] و [میرزاده‌ی] عشقی و رمانها و مانند اینها ـ در خانه‌اش می‌دارد با خود بیاورد که در آن نشست ، نخست از زیانهای آنها گفتگو رود و سپس همه را به بخاری انداخته بسوزانیم ـ آیا در این سوزانیدن ما گناهکاریم؟!. آیا نابود گردانیدن کتابهای زیانمند گناهست؟!. آیا کار بدیست که دیوان ایرج را با آن سخنان بیشرمانه‌اش در دست فرزندان خود نمی‌گزاریم و به آتش می‌کشیم؟!. آیا گناهست که رمانهای سراپا بدآموزی را که مایه‌ي لغزش هزارها زنان و دخترانست در خانه‌مان نگزارده نابود می‌گردانیم؟!. به هر حال کدام ماده‌ي قانونست که ما را از کار خود باز می‌دارد؟!. آیا گناهکار شمایید که اجازه داده‌اید این کتابها را بچاپ رسانند و بدستهای پسران و دختران دهند یا ماییم که آنها را از دستها گرفته به آتش می‌اندازیم؟!. خواهشمندیم پاسخ دهید!.
کسانی چنین می‌پراکنند که ما کتابهایی را از کتابفروشها می‌خریم و می‌بریم و می‌سوزانیم. ولی این دروغست. (این به سود چاپ‌کنندگان آن کتابها بودی). ما کتابهایی را که در خانه‌های خود می‌داریم می‌سوزانیم و می‌خواهیم خانه‌های خود را از آنها پاک گردانیم. تاکنون بسیاری از کتابها که سوزانیده شده آنها بوده که خود نویسندگان آورده سوزانیده‌اند. فلان جوان شعرهایی گفته یا رمانی نوشته و سپس چون بيهودگی آنها را دریافته پاکدلانه آورده سوزانیده. ...
شماها سنگ حافظ و سعدی را به سینه می‌کوبيد. بهتر است در آن زمینه نیز پرسشهایی از شما[1] بکنيم :
ما درباره‌ي حافظ کتابی نوشته‌ایم که دو بار بچاپ رسیده. آیا شما آن را خوانده‌اید یا نه؟!. اگر خوانده‌اید بگویید چه ایراد داشته‌اید؟!. ما در آنجا زیانهای دیوان حافظ را که بسیار است با دلیل باز نموده‌ایم. بگویید شما چه پاسخی داده‌اید؟!. اگر نخوانده‌اید پس چگونه توانسته‌اید درباره‌ي کارهای ما «تصمیم» بگیرید[یا در آن باره داوری کنید]؟!. سخنان ما را ندانسته و نسنجیده چه سان بدشمنی برخاسته‌اید؟..
گذشته از این کتاب ، ما بارها گفتار درباره‌ي خیام و حافظ و سعدی نوشته بدآموزیهای زهرآلود آنان را به رخ شما کشیده‌ایم. خیام و حافظ از یکسو جهان را هيچ و پوچ می‌شمارند و نکوهشها می‌کنند و صد پافشاری نشان میدهند در این باره که مردم زندگانی را خوار دارند و بیپروایی نمایند ، گذشته را فراموش کنند و درپی آينده نباشند ، و دم را غنیمت دانسته به مستی و خوشی کوشند.
[1] : اینها در پاسخ زورورزیها و قانونشکنیهای نخست‌وزیر ساعد مراغه‌ای ، برخی از وزیران او و کسان دیگری از جمله استاندار و رئیس شهربانی و مدیران اداره‌های دولت گفته می‌شود.

(این نوشتار دنباله دارد)