پرچم باهماد آزادگان

336 ـ آیا دانش به تنهایی ، آدمیان را بس است؟

روز بازگشایی مدرسه‌ها ، آموزشکده‌ها و دانشگاهها رسید. همه‌ی شش ساله‌ها و بالاترها می‌روند تا چیزها یاد بگیرند. دیده‌هاشان به جهان و زندگانی گشاده‌تر گردد. با بینایی بیشتری به پیشامدها بنگرند : چرا شب و روز پدید می‌آید؟ این خورشید و ستارگان چیستند؟ کشورهای دیگر جهان چگونه‌اند؟ مردمانشان چگونه زندگی می‌کنند؟ زبانهاشان چگونه است؟ می‌روند تا حساب یاد ‌گیرند ، جبر و حسابان ، زیست شناسی و دانشهای پایه یاد گیرند. آنها که به دانشگاهها می‌روند اینها را در سالهای پیش یاد گرفته‌اند ، اکنون می‌روند یاد گیرند بهترین ساختمانها را بسازند ، بیماران را درمان کنند ، زیباترین شهرها و دلپذیرترین نماها و چشم‌اندازها را بسازند. ماشینها و دستگاههای تازه و نوپدیدی را اختراع کنند و در جهان بیجانها ، گیاهان ، جانوران و آدمیان رازهای نوینی را کشف کنند. داروهای تازه و مؤثرتری بسازند و از اینگونه دانشها و آگاهیهایی یاد گیرند که همه دست بدست هم داده زندگانی ما را چنانکه هست پدید آورده.
این کوششها بسیار بجاست. آدمیان که به این جهان آمده‌اند بهره‌شان از آسایش و خوشیِ زندگی بیش از آسودگی یک گله بز کوهی یا گورخر نبوده : باشندگانی لخت ، دمادم هراسان ، بی‌سرپناه و آسیب‌پذیر.
لیکن راه بهره‌مندی از جهان را یاد گرفته گام بگام پیش آمده‌ تا بروزگار ما رسیده‌اند. هنوز باید کوششها کنند تا توانند خود را از آسیبهای طبیعی نگاه دارند. از بیماریها خود را برهانند. بکوشند بدست خود بیماری و گرفتاری نسازند.
کسانی می‌پندارند آنچه آدمیان را از رنجها رهانیده و به این پایه از پیشرفت و بهر‌ه‌مندی از طبیعت رسانیده دانشهاست و آنچه پس از این نیاز دارد نیز با دانش بدست خواهد آورد. ولی نگاه ژرفتر به رویدادهای جهان جز این را نشان میدهد.
دانش در دست هر دو دسته‌ی نیکان و بدان تواند بود. در دانش آن ویژگی‌ای که بتواند دست بدان را از خود کوتاه گرداند نیست.
چندی پیش در تلویزیون یکی از پزشکانِ بنام ، از جستجوهای دانشی ستایش می‌کرد و خواهان بنیادگزاریهایی در این زمینه در ایران بود و برای آنکه نشان دهد با این گونه بنیادهاست که ما می‌توانیم دستاوردهای دانشی گرانمایه بدست آوریم مثالی بدینسان آورد : دانشگاه هاروارد که در جهان پرآوازه است از رهگذر بنیادهای پژوهشی و پژوهشهایش می‌باشد. همین رابطه‌ی سیگار و سرطان را نخست بار پژوهشگران این دانشگاه کشف کردند.
اینها از ارجمندی پژوهشهای دانشی است ولی نیک که می‌اندیشیم همین دانشگاه آدم را یاد بمب ناپالم که آن را نیز پژوهشگران آنجا به جهانیان « ارمغان» کردند می‌اندازد. بماند آنکه این دانشگاه از دانش شرقشناسی برای دخالت در کشورهای شرقی بهره می‌گیرد و همانند کالج ایتُن در انگلستان شرقشناس برای سودجوییهای ناروا از این کشورها می‌پرورد. و ما در آینده به این جستار بیشتر خواهیم پرداخت.
خواست ما از این سخنان آنکه یادگیری دانشها کار پرارجیست که هر کسی و هر توده‌ای باید به آن بها دهد و در پیشرفت دانشها بکوشد ولی باید دانست :
1ـ دانشها راه خود را می‌پویند و از میوه‌ی آنها ، بدان و نیکان هر دو سود می‌جویند. راستی آنکه امروز بیشترین زیانی که به جهانیان میرسد از سودجویی‌ای‌ است که بَدانِ جهان از پیشرفتهای دانشی میکنند.
2ـ دانش خود توانا به آن نیست که جلو زیانهایی که از آن برمی‌خیزد را بگیرد. توانا به آن نیست که راه رستگاری بروی جهانیان باز کند. توانا به آن نیست که دست بدان را از خود کوتاه گرداند. دانش جلو آز و خیمهای پست آدمی را نتواند گرفت.
3ـ پژوهشهای دانشی اکنون افسار گسیخته یا در دست بدخواهان و آزمندان جهان می‌باشد. باید زیر دیده‌بانی (نظارت) نیکخواهان جهان درآید.
***
این پیام را این روزها در شبکه‌های اجتماعی می‌توانید دید :
در آلمان یک مدیر مدرسه در آغاز هر سالِ درسی برای آموزگارانش این نامه را می‌فرستاده :
« کسی هستم که از یک اردوگاه اسیران جان بدر برده است. چشمانم چیزهایی دیده که چشم هیچ آدمی نباید می‌دید ، اتاقهای گازی که بدستیاری مهندسانی ساخته شده بود که بخوبی آموزش دیده بودند ، کودکانی که بدست پزشکانی مسموم شدند که بخوبی تربیت شده بودند ، نوزادانی که با آمپولهای پرستارهایی مـُردند که بخوبی کارشان را بلد بودند ، آدمهایی که بدست درسخوانده‌های دبیرستانها و دانشگاهها سوزانده شدند.
به « آموزش» به این علت مَشکوکم. چیزی که از شما میخواهم اینست که :
برای نیکی دانش‌آموزان تلاش کنید و تلاش شما جانورانِ دانشمند و بیماران روانیِ چیره‌دست نپرورد. خواندن ، نوشتن ، ریاضیات و ... آن گاه ارجدار است که به نیک شدن کودکانتان کمک کند.»
آری ، اینها آرزوهای آدمیانه‌ایست. ما به اینها باید ارج گزاریم. لیکن راهش چیست؟ کسان بسیاری هستند که نیندیشیده و نسنجیده یک چیزی را که جایی شنیده و از بر کرده‌اند زود پیش می‌کشند : « بله ، آموزش به تنهایی بس نیست باید در کنارش پرورش هم باشد. باید انسان پرورْد».
اینکه در ایران و جهان ما به «پرورش» یا تربیت نیاز بسیار داریم و آن افسوسمندانه در این کشور بیکبار تعطیل است را بسیاری دریافته‌اند. میدانند که پزشکان و مهندسان و کارشناسان و پرستاران اردوگاههای مرگ از دل آموزش دانشها برآمده‌اند و پرورشی که هر « آدمی» به آن نیاز دارد را ندیده‌اند ولی نمیدانند چه باید کرد.
آن کسی که اینها را همینکه شنید توگویی به یافته‌ی شگفتی رسیده ، می‌گوید : « باید به پرورش بها داد» مانند کسیست که خود را پزشک وانماید و هرگاه بیماری را دید بگوید : « باید به او دارو داد». یا مانند کسیست که هرگاه پای گفتگوی قانونشکنی و بیفرهنگی مردم پیش ‌آید این جمله را بزبان می‌آورد : « باید فرهنگسازی شود». ولی اگر گامی پیش گزارید و بپرسید : « فرهنگسازی چیست؟» ، « چه باید کرد که فرهنگسازی باشد؟» ، «چه باید یاد داد و چگونه؟» ، آنگاهست که می‌بینید درمانْد و سخنی نتوانست بگوید.
امروز بسیاری از کسانی که گرفتاریِ آموزش دانشهای افسارگسیخته و کمبود پرورش آدمیانه را دریافته‌ و با دیباچه‌ای که در بالا آمد همداستانند ، می‌کوشند برای این پرسشها پاسخی بیابند :
نیکخواهان جهان از چه راهی و چگونه می‌توانند بر دانشها دیده‌بانی کنند؟ آنچه در این میان کمبودش نیک نمایان است چیست؟
سخن ما در اینباره در نوشته‌هامان پراکنده‌وار و بویژه در کتابهای زیر آمده : فرهنگ چیست؟ ، پیام به دانشمندان اروپا و آمریکا ، از سازمان ملل متحد چه نتیجه تواند بود؟ ، دین و جهان ، دین و دانش ، ورجاوند بنیاد.  
آیا پاسخ پرسشهای بالا را در نوشتارهای ما می‌توان یافت؟!
داوری با شماست.