پرچم باهماد آزادگان

312 ـ ايـرانيان بكوشـش بيشتـر نيـاز دارنـد تا بخودستـايي

اگر خوانندگان فراموش نكرده اند ما در شماره‌ی 178 و 179 پرچم گفتار درازي را زير عنوان «تاريخ مختصر نيروي دريايي ايران» كه بخامه‌ی يكي از افسران ايراني بود بامضاي س. ب. بچاپ رسانيديم. آن گفتار تاريخچه‌ی نيروي دريايي ايران را در برداشت و از اين جهت سودمند بود و ما نيز از چاپش خودداري ننموديم. ولي برداشت آن گفتار و لحن نويسندگي آن با حقيقت و همچنين با راه پرچم سازشي نداشت اين بود وعده داديم كه سپس در آن پيرامون بگفتگو پردازيم و اينك آن وعده‌ی خود را بكار مي بنديم و مخصوصاً ميخواهيم نويسنده‌ی آن گفتار كه يك افسر بافهم و دانشسيست اين نوشته هاي ما را بخواند.
آقاي س. ب. در ديباچه‌ی گفتار خود چنين مي نويسد : در زواياي تاريخِ اغلب ملل ديده شده است كه ملتي بعلت انحطاط اخلاقي و باشتباهات تاريخي زعماي آن ملت بپرتگاه نيستي افتاده و مدتها دستخوش هوا و هوس ملل وحشي ديگر واقع شده است. ولي ملل زنده‌ی عالم نه فقط در مقابل اينگونه شدايد از ميان نرفته اند بلكه با نيروي صبر و دانش و فرهنگ آنقدر كوشيده اند تا وقتي كه تمدن خود را بملل فاتح تحميل و بدين طريق از رنج و زحمت اسارت و بدبختي خود را رهايي بخشند.

311ـ روزبه کتابسوزان خجسته باد!

سرچشمه های بدآموزی از هر گونه نابود باد!

پرسشهای بسیاری هست که هیچگاه به پاسخش نیندیشیده ایم با اینهمه کنجکاوی نکرده نمی پرسیم. چرا؟!..
زیرا باور همگان را در آن باره ها میدانیم و اینست بخود بایا میدانیم که پیروی از آنها کنیم. روشنتر گوییم : بجای آنکه خود بیندیشیم و خرد را داور نیک و بد و راست و ناراست گیریم به پیروی رو می آوریم. گمان داریم پاسخ چنان پرسشهایی روشنست زیرا اگر نمی بود هزاران کسان پیدا می شدند و آنها را می پرسیدند. پس جای چون و چرا ندارد و هر که بپرسد شگفتی مردمان را برمی انگیزد و چه بسا مردم گمان نادانی و نافهمی به او برند.
از اینجا استقلال اندیشه‌ی خود را از دست میدهیم. باور کردنش دشوار است ولی آزمایشها نشان داده که آنچه نیندیشیده در مغز خود جا داده ایم را به آسانی رها نمی کنیم ، گرچه چندین دلیل به بیپایی آن بشنویم.

310ـ بدخواهی در رخت کوشش به ادبیات

هنگامي كه ما آماده مي‌شديم با اين بدآموزيها و انديشه ها نبرد كنيم و بكندن ريشه‌ی آنها كوشيم در ايران جنبشي بنام ادبيات پیش آمده و دسته‌ی بزرگي بهواداري از آنها برخاسته و با يك شور و ديوانگي (همچون شور و ديوانگي اروپاييگري) بفزوني رواج آنها ميكوشيدند.
اينان از ادبيات بيش از همه شعر را مي شناختند[1] ، و از شعر نيز بيش از همه با ديوانها و كتابهاي شعراي قرنهاي پيش آشنايي ميداشتند و بيش از همه برواج اينها مي كوشيدند ، و ما گفتيم كه اين شاعران كه در زمان مغول و پس از آن برخاسته اند آنچه را كه از گفته هاي بيهوده و بدآموزيهاي زهرآلود پيشينيان شنيده اند ـ از جبريگري و پندارهاي قلندرانه و بيدرديهاي خراباتيانه ، و انگارهاي پا در هواي صوفيان و بسيار از اينگونه ـ با زبانهاي آسان و گيرنده اي برشته‌ی سخن كشيده اند ، و كساني كه ديوانها و كتابهاي آنان را بخوانند بي آنكه خود بخواهند و بدانند انبوهي از آن بدآموزيهاي آشفته را در مغز خود جا دهند.

309 ـ پاسخ به خرده گیری

ارزش سخن بچيست؟
پایگاه : در شماره‌ی گذشته خرده گیری آقای مؤتمن به آقای فیضی درباره‌ی صائب را آوردیم و چون پاسخ آن دراز بود به این شماره واگزاردیم. اینک پاسخ آن.
پيمان :  از صائب گفتگو نداريم و از آقاي فيضي هواداري نمي‌نماييم تنها چند نكته‌ی پرارجي را در زمينه‌ی سخن و پند بازمي‌نماييم :
لغزشها يا گناهها كه از مردم سر ميزند يكسان نيست. پاره‌ای گناهها هست كه گذشته از آنكه كار نكوهيده‌ايست از پاكنهادي و آزادگي دور است و از هركه سرزد مردم او را فرومايه مي‌شمارند و سخت خوارش ميدارند و از پشيماني و بازگشت (توبه) هم چاره بكار او نمي‌شود. ولي هر گناهي چنين نميباشد.

308 ـ فلسفه و سخنان ما


پيمان : ما هرگز بر آن نيستيم گفته‌هايي را از ديگران بياوريم بويژه گفته‌هاي فيلسوفان كه هميشه پرهيز از آنها داريم و نمی‌خواهيم مايه‌ی زنده شدن آنها باشيم. اين پندارها پاك بايد فراموش گردد و از ميان برود. ...
ما امسال را ديگر از فلسفه گفتگو نخواهيم داشت و آنچه بايستي گفت پارسال گفته‌ايم. ولي اين را مي‌نگاريم كه چون ما بر ارسطو و ديگران خرده گرفتيم كه جدايي آدمي را از جانوران تنها با گويايي ميدانند و اينست او را « جانور گويا» (حيوان ناطق) ميخوانند كساني بر اين پاسخ داده‌اند كه مقصود از « ناطق» نه گويايي بلكه « درك كليات» (دريافت از راه انديشه) است. يكي از خوانندگان پيمان پاسخ داده كه ابوعلي پسر سينا نيز در دانشنامه « حيوان ناطق» را « جانور گويا» ناميده و اين گواه است كه او مقصود يونانيان را آن فهميده كه در پيمان ياد كرده ميشود.