پرچم باهماد آزادگان

272 ـ‌ کج فهمیهایی درباره‌ی پاکدینی ـ1


آقای مناف زاده که ما پیشتر نوشتاری از ایشان در پیرامون زبان و شناسانیدن احمد کسروی (نوروز 92) خوانده و چون آنها را روشنگرانه میدانستیم در پایگاهمان نیز گزاردیم اینبار همان نوشتار را کوتاه گردانیده از آن یک گفتار کوتاهی ساخته و در پایگاه رادیو جهانی فرانسه گزارده اند. با این جدایی که اینبار برخی چیزها را به آخشیج(ضد) نوشته‌ی پیش خود آورده اند که ما دلیل آن را ندانستیم.
از آنسو در آن نوشتار خود تکه هایی از کتاب دین و جهان نوشته‌ی کسروی آورده بودند که به ارج و روشنگری نوشته می افزود ولی اینبار آنها را نیز انداخته‌اند و این ارج آن نوشتار را بیکبار از میان می برد.
رویهمرفته اینبار نوشتار کوتاه ایشان را باید خسن و خسین دختران معاویه دانست. برای نمونه در نوشتار پیش ایشان این جمله ها آمده :

271 ـ‌ چیزی که یک شبه بیاید یک شبه هم می رود!


چند روز پیش برای رفتن به جایی از آژانس تاکسی خواستم. راننده‌ی جوانی آمد. پس از سلام و گفتن خسته نباشید ، با چند جمله‌ی دیگر گفتگومان به اینجا رسید که با اندک تغییری مینویسم. او را با الف و خودم را هم با ب نشان داده ام.
الف ـ من کار دولتی داشتم. سال 88 جوری شد که ناچار شدم درآمدم بیرون و شروع کردم به دلالی و اینجور کارها. ...
ما مردم فرهیخته ای هستیم. دیروز مریم میرزاخانی را دیدید جایزه‌‌ی نوبل ریاضیات برده؟. یک دانشجوی دانشگاه شریف بود که در بازگشت از یک مسابقه‌ی دانشگاهی اتوبوسشان رفت ته دره همه مردند جز چند تا که این خانم هم از آنها بوده. بعد رفته خارج کشور و تحصیلش را ادامه داده و به این مقام رسیده. حالا بعضیها می گویند : چرا همینجا نماند رفت برای بیگانه کار کند؟. در حالی که با این جوّی که در کشور هست یا نمی گذاشتند استاد دانشگاه شود یا یک روز که می آمد تو خیابان اعتراضی کند با باتون فرق سرش را می شکافتند.

270 ـ پاسخ به آقای سلامتیان ـ 5


به سخن خود بازگردیم. خوانندگانی که می خواهند آگاهیهای بیشتر بدست آورند بجز دفتر فرهنگ چیست؟ ، نوشته هایی در این زمینه در پرچم هست که نشان میدهد سرچشمه‌ی این تفاوت میان باسوادان و بیسوادان در چیست و سرچشمه‌ی آن در خواندن کتابهایی است که خواننده را به بی‌غیرتی و پستی و چاپلوسی و سد بدکاری دیگر برمی انگیزد. پس راستی را نتیجه ، جدا کردن کتاب به دو بخش کتابهای سودمند یا بیزیان و زیانمند است و سرانجام نابود گردانیدن زیانمندها می باشد.
اکنون دانسته شد که کسروی می گوید بیسوادان یا کمسوادان از اینرو « شایسته‌ی زندگانیند» که گذرشان به این کتابهای زیانمند نیفتاده. ولی باسوادان بیشترشان با اینها همدم بوده نوشته های آنها را همچون پندهایی گرانبها به مغزهاشان سپرده اند.
ولی آقای سلامتیان این جستار را چگونه فهمیده؟! بار دیگر سخنش را می آوریم ، می گوید :