پرچم باهماد آزادگان

257ـ بي‌بي‌سي آخوند شد؟ (2)

زردشت نخست کسيست که در تاريخ بنام برانگيختگي شناخته شده. در زمان اين پاک‌مرد ايراني جهانيان گرفتار بت‌پرستي ميبودند. بت‌پرستي چيست؟ بت‌پرستي تنها آن نميبوده که تنديسه‌هايي را از چوب يا از سنگ يا از فلز بسازند و در برابر آن به نيانش پردازند. بت‌پرستي همچون ماديگري يک گمراهي ريشه‌دار و شاخه‌داري ميبوده و زيان آن در همه‌ي بخش‌هاي زندگاني نمايان ميشده. بت‌پرستي از اينجا برميخاست که مردمان کارهاي سپهر را با يکديگر ناسازگار ميديدند ـ زيرا باران را ميديدند که ميبارد و کشتها را ميپروراند و از آنسوي تگرگ آن را کوبيده از ميان ميبرد. بچه را ميديدند که بهستي مي‌آيد و روز بروز بزرگتر ميشود ، و از آنسوي يک بيماري او را از پا انداخته بنيستي ميرساند ، و بادي را ميديدند که  در دريا کشتيها را راه ميبرد و بکشتيبانان ياوري ميکند ، و از آنسوي باد ديگري آن را پيچانيده بزير آب ميفرستد ـ اينها را چون آخشيج هم ميديدند باور نميکردند که جهان يکدستگاه باشد. بلکه آنرا چند دستگاه دانسته چند دستي را در آن کارگر ميشماردند. از اينرو خدايان بسياري از پندار خود پديد آورده به هريکي تنديسه‌هايي ميتراشيدند يا ميساختند ، و در بتخانه‌ها گزارده در جلوش بنيايش ميفهليدند[ = مشغول میشدند]. از آنسوي اينان خدايان را همچون آدميان داراي سهشها و خيمهاي جانورانه ـ از رشگ و خشم و کينه و آز و کامجويي و مانند اينها ـ ميشماردند ، و از اينرو هميشه از آنان در ترس ميبودند و براي جلوگيري از گزند و آسيب آنها قربانيها ـ از گوسفند و گندم و جو و ميوه و ديگر چيزها ـ ببتخانه‌ها ميبردند. بگمان ايشان اگر کسي توانگر بودي خدايان به او رشگ بردندي و ميبايست بهر جلوگيري اندي از داراک خود را بنام خدايان جدا گرداند ، يک سرداري که در جنگ فيروز درآمدي ميبايست رسدي از تاراج بخدايان دهد ، کسي که چند دختر يا پسر ميداشت ميبايست يکي از آنان را بهر پرستش در بتخانه فرستد. گاهي نادانيشان تا بآنجا ميکشيد که سر پسر يا دختر خود را در زير پاي بت ميبريدند ، يا دو تيره که خدايانشان جدا ميبوده با يکديگر بجنگ برخاسته خونها از همديگر ميريختند. ناداني مردمان در آنزمان تا بجايي رسيده بود که ميبينيم در يونان با همه‌ي پيشرفت در راه شهريگري ، با خدايان پنداري خود آن رفتارها را ميکرده‌اند و آنهمه گرفتار آنها ميبوده‌اند.

256ـ بي‌بي‌سي آخوند شد؟ (1)

بي‌بي‌سي بتازگي برنامه‌اي پيرامون احمد‌کسروي داشت که فرج‌سرکوهي و احمد‌سلامتيان و طوبي‌ذکي‌پور و حميد‌رضا‌ظريفي‌نيا در آن همباز بودند.
اين برنامه براي بررسي انديشه‌هاي يک انديشمند بزرگ ايراني بود اما آنچه که ديده شد سخنان بيمايه و سطحي‌نگرانه بود. اگر کسي اين برنامه را ميديد گمان ميکرد که چند آخوند در بي‌بي‌سي نشسته‌اند و دارند به کسروي ميتازند. آري راستی را بي‌بي‌سي شیوه‌ی آخوندی پیشه کرده بود.
 پيش از رسيدگي به اين برنامه بايد انديشيد و از خود پرسيد نقش اين تلويزيونها چيست؟ اينها چه هدفي را دنبال ميکنند؟ آيا راستي را در راستاي آگاهانيدن مردم ايران و ايجاد پيشرفت در ايران و نهادينه کردن دموکراسي ميکوشند؟ اگر نه پس پشت‌سر اين برنامه‌ها چه چيز ميتواند باشد؟ آيا ميتوان باور کرد اين تلويزيون که با بودجه‌ي دولت انگلستان گردانده ميشود در پي پيشبرد دموکراسي و حقوق‌بشر و بويژه آگاهي دادن و بيدار کردن مردم ايران است؟

255ـ درباره‌ی خرد (پاسخ به یاوه گوییهای بی بی سی)

پایگاه : چندی پیش بی بی سی در برنامه‌ی پرگار خود گفتگویی (میز گردی) درباره‌ی احمد کسروی داشت که در آن آقایان فرج سرکوهی و سلامتیان نیز مهمانان برنامه بودند. نشانی فیلم برنامه اینست :
یاران ما پاسخهایی به این برنامه داده اند که در این پست یکی از آنها خواهد آمد. ما در پاسخ به بی بی سی بیش از همه خوانندگان و بینندگان حقیقت پرست را بدیده داریم و روی سخن ما با ایشانست.
ما مانده‌ایم به این جماعت «نواندیش» و جنبنده‌ی ایرانی چه بگوییم؟!. اینان عیبهاشان یکی نیست دوتا نیست. نخست بیشترشان به درد اروپاییگری گرفتارند. می بینید دهها کتاب از فیلسوفان و مردان بنام اروپا می خوانند و کمتر می بینید به سخنان ایشان نکوهش کنند. ولی در همان حال این نیز برنمی‌تابند که یک ایرانی حقایقی را بگوید که اروپاییان از دریافت آن باز مانده‌اند. این را که باید به آن ببالند و مایه‌ی دلگرمی همه‌ی ایرانیان گیرند انگیزه‌ی بدگوییها می گردانند.
در اینجا خواستم ایرادهاییست که به کسرویِ یگانه می گیرند. بیشتر سوزش دلمان از اینست که اینان هیچ پروایی به این ندارند که کسروی کوششش به بیرون آوردن مردم ایران از درماندگی و براه پیشرفت انداختن ایشان بوده. چنان رفتار می کنند تو گویی او این کارها را برای شناخته شدن خود کرده و ایشان اکنون در برابرش ایستاده می خواهند جلو بلندپروازیهای او را بگیرند.

254ـ دروغ پراکنی بی‌بی‌سی درباره شادروان احمد کسروی ـ2


3ـ یکدین، یکدرفش، یکزبان:
شادروان کسروی پراکندگی میان توده را مایه بدبختی ایران و سراسر شرق میشناسد و برآنست که سرفرازی و نیرومندی ایران، بسته به یگانگی آرمان‌ها و همدستی توده میباشد و آشکار است که چنین یگانگی و همدستی با بودن این کیش‌های پراکنده و زبان‌ها و نیمزبان‌های گوناگون بدست نیاید.
وی برای زیانمندی پراکندگیهای کیشی سه دلیل یاد میکند: نخست، این کیشهایی که در ایران رواج میدارد، هریک در‌بر‌دارنده بدآموزیها و گمراهیهایی میباشد که اندیشه مردم را پست گردانده و از زندگی و سرفرازی باز‌میدارد. دوم، این کیشها میان مردم پراکندگی و دشمنی و چند‌تیرگی پدید آورده که ناچار از نیروی کشور کاهد و همیشه بیم آن هست که بیگانگان بسودجویی از آن پردازند. سوم، چند‌رشته بدآموزیها چون بهم درآمیختند، مغز را آشفته گردانده و خرد را از کار اندازد.

253ـ دروغ پراکنی بی‌بی‌سی درباره شادروان احمد کسروی ـ1

پایگاه : چندی پیش بی بی سی در برنامه‌ی پرگار خود گفتگویی (میز گردی) درباره‌ی احمد کسروی داشت که در آن آقایان فرج سرکوهی و سلامتیان نیز مهمانان برنامه بودند. نشانی فیلم برنامه اینست :
یاران ما پاسخهایی به این برنامه داده اند که در این پست یک بخش از یکی از آنها و در پست دیگر بخش پایانی آن خواهد آمد. ما در پاسخ به بی بی سی بیش از همه خوانندگان و بینندگان حقیقت پرست را بدیده داریم و روی سخن ما با ایشانست.
دیباچه
بتازگی گفتگویی از تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی، درباره شادروان احمد کسروی و اندیشه‌های وی نمایش داده شد. بدینسان که فرج سرکوهی و احمد سلامتیان و کارمند بی‌بی‌سی و دو تن دیگر درباره احمد کسروی بگفتگو پرداختند. شیوه بی‌بی‌سی در این رشته گفتگوها اینست که در هر زمینه‌ای با دو تن که دارای اندیشه‌های آخشیج یکدیگر در آن زمینه هستند، بگفتگو پردازد. ولی این بار، هیچیک از باشندگان هوادار اندیشه‌های شادروان کسروی نبود و هرکدام از راهی بخرده گیری یا تحریف اندیشه‌های وی پرداختند.

252ـ بجوانان چه حمايتي بايد كرد؟..

از پست ديروز از تبريز گفتاري رسيده زير عنوان : « از توده‌ی جوانان حمايت كنيد». نويسنده‌ی گفتار از جوانان ستايشهايي نوشته اظهار افسوس ميكند از اينكه قدرداني از آنان نميشود.
مي گويم : امروز چه از جوانان و چه از پيران ، جاي هيچ ستايشي نيست. امروز اين توده سخت آلوده است : انديشه‌هاي گمراه و پراكنده ، خويهاي پست و دور از هم ـ و خود نتيجه‌ی اين آلودگيهاست كه چنين خوار و زبون مي باشيم.
آفريدگار جهان ستمگر نيست. يك توده را براي زبوني و زيردستي و ديگري را براي سرفرازي و فرمانروايي نيافريده. در اين جهان هر مردمي چه نيك و بد سزاي خود را يابد.
ما نيز از بدي چنين خوار و زبونيم. از بدي زيردست و لگدمال شده ايم. همين خواري و زبوني دليل است كه خود آلوده ايم. بايد بجاي ستايش كه دروغ است و سودي هم ندارد ، بديها را بدانيم و بشناسيم و بچاره‌ی آنها كوشيم ، بايد بجاي لاف زدن از نيكي ، براستي نيك باشيم و اين آلودگيها را از خود دور گردانيم.