پرچم باهماد آزادگان

277 ـ‌ بهمنماه 1323 (2)

امروز مي‌خواهم برخي دشمنان نهان خودمان را بشما نشان دهم. اينست دو داستان خواهم گفت.
نخست ، اين گدايان كه بدم در مي‌آيند و يا شما در بيخ ديوارها با حال شكسته و گردن كج مي‌بينيد ، باشد چنين پنداريد كه آنان فروتنند و از خودخواهي و گردنكشي و همچشمي[=رقابت] و رشک و خشم بركنار مي‌باشند. ولي نچنانست. بلكه آنان همه‌ي اين خيمها را مي‌دارند ، بلكه فزونتر هم مي‌دارند ، ليكن در ميان خودشان.
آنان خود را از شما پايينتر گرفته‌اند و با شما همسري نمي‌دارند و همچشمي نمي‌كنند. بهتر گويم : آنان براي خود پايگاه پستي برگزيده‌اند. ولي در آن پايگاه پست در ميان خود همه‌ي خيمهاي خودخواهي و گردنكشي و رشک و خودفروشي[= خودنمایی فزون] را بكار برند.

276 ـ‌ روزبه کتابسوزان

امروز یکم دیماه و روزبه کتابسوزان است. خوانندگان میدانند در راهی که ما هستیم جز بازنمودن یک رشته حقایق که زندگانی آدمیانه بسته به آنهاست ما بایای دیگری نیز داریم و آن نبردیدن با گمراهیهایی است که جلوگیر دانستن و بکار بستن آن حقایق می باشد. به سخن دیگر ما تنها بر آن نیستیم که حقایقی را گفته پی کار خود گیریم بلکه برای پیشرفت آنها سنگهای راهشان را نیز از میان برمیداریم.

275 ـ‌ بهمنماه 1323 (1)


بنام پاكْ آفرنده‌ي جهان
چنانكه از پيش آگاهي داده شده بود روز سه‌شنبه بيست و چهارم بهمن 1323 نشست ويژه در خانه‌ي آقاي كسروي برپا گرديد. بيشتر ياران و كساني از ديگران مي‌بودند. در ساعت شش آقاي كسروي بپا برخاسته گفتار پايين را آغاز كرد :
گفتار آقاي كسروي
امروز اين نشست را برپا گردانيده‌ايم براي يادآوري از پیشامد اندوه‌انگيز پارسال آذربايجان. پارسال در بهمن ماه در آذربايجان ملايان مفتخور و صوفيان و بهاييان و حاجيان انباردار بهمدستي چند تن از كانديدهاي وكالت دست بهم دادند و در تبريز و مراغه و مياندوآب مردم نافهم عامي را بر ما برآغالانيدند كه چند رشته وحشيگريهاي رسوا رخداد ، و چنانكه سپس دانسته شد بسياري از كاركنان دولت ، بويژه كاركنان شهرباني تبريز ، خود از برانگيزندگان مي‌بوده‌اند. همچنان دانسته شد كه در تهران وزارت كشور و شهرباني آگاه مي‌بوده و خوشش مي‌آمده كه چنان داستاني رخ دهد.