پرچم باهماد آزادگان

232ـ یک نامه از راهنما

پایگاه : نامه‌ی زیر را یکی از برادرانمان در دسترس ما گزارده. با سپاس از ایشان خواهشمندیم یاران هر گونه نوشته یا خاطره‌ای از راهنما و یاران کهن دارند برایمان بفرستند تا در اینجا در دسترس همگان بگزاریم.
نام گیرنده‌ی این نامه نوشته نشده. میتوان گمانید که او شادروان فروتن ، داماد خواهر راهنما بوده. ولی این بیگمانست که گیرنده از یاران نزدیک کسروی و از اندامان باهماد آزادگان بوده.
اینک متن نامه :

231ـ ما چه مي گوييم؟..ـ12

در این دو سده‌ی اخیر به بیداری مردم و بهبود کشور کم کوشیده نشده. از کارشناس نظامی برای ارتش ایران آوردن در زمان فتحعلیشاه ، دارالفنون و دیگر اصلاحات امیرکبیر ، جنبش بزرگ مشروطه ، مدرسه سازی ، برداشتن چادر و دیگر کارهای نیک رضاشاه تا ملی شدن نفت و کوششهای دکتر مصدق و یارانش ، دادن حق انتخاب به زنان و اصلاحات ارضی در زمان محمدرضاشاه ، همچنین برانداختن پادشاه ، گرچه به گواهی تاریخ اینها هر یک گامهایی در راه پیشرفت بوده ولی چاره‌ی درد اصلی کشور نگردیده. به نیک گردیدن توده نینجامیده.
ـ این سخن به کوشندگان سیاسی ما گران می افتد که می شنوند به نیکی مردم نکوشیده اند. ولی چه باید کرد که این جز راستی نیست.
از بدیها پیراسته گردیدن و حقایق زندگانی را دریافتن پرورش یافتنست. ولی کوشندگان سیاسی ما بویژه این کوشندگان اخیر چه کرده اند؟!. شما به کارهایی که کرده اند بنگرید. آیا از کوششهای آنها مردم به دمکراسی دلبسته‌تر گردیده اند؟!. آیا معنی آن را بهتر دانسته اند؟! آیا از گمراهیهای خود آگاه گردیده اند؟! آیا آلودگیهای خود را شناخته اند؟! آیا حقایق زندگانی را آموخته اند؟! همه‌ی اینها بکنار ، آیا در رفتار یک دسته ای از مردم نیکی و بهبود دیده شده است؟!

230ـ ما چه مي گوييم؟..ـ11

ـ کارنامه‌ی کوشندگان سیاسی ایران گواه راستی سخنان ماست. ما اینجا هفتاد سال اخیر را بدیده میگیریم :
پیشامدهای شهریور1320 تاریخ ایران را دگرگون گردانید. با افتادن رضاشاه شیرازه‌ی کارها از هم گسیخت. دولت سستی که بر سر کار آمد از سختگیریها کاست و خود را هوادار آزادی و دمکراسی وانمود و زبانها و قلمها را آزاد گزارد. مردم بیکباره خود را رها از هر بندی یافتند و از اینجا یک رشته هرج و مرجهایی در کشور پدید آمد.
این همیشه بوده و خواهد بود که در چنین هنگامهایی مردمِ بیسر و بیسامان که از پیش پا افتاده ترین معنیها نیز ناآگاهند آزادی را بی‌مرز دانسته چنین دانند که به هر دلخواسته‌ای توانند برخاست. از اینجا خردمندان و برجستگان توده باید دست بهم داده بجلوگیری برخیزند. بفهمانند که آزادی آنچنان که آنان پنداشته اند نیست و مرزهای خود را دارد. و بدینسان از نابسامانیها جلو گیرند و خود پیش افتاده مردم را به رعایت قانون و نگاهداشتنش وادارند. ولی کوشندگان ما کاری به این کارها نداشتند. همینکه خود را آزاد یافتند به کارهایی برخاستند که زیبنده‌ی آزادیخواهان و خردمندان نبود.