پرچم باهماد آزادگان

173 ـ آیا ولایت فقیه راستست؟

پایگاه : چون گفتاری که در زیر می آید در زمینه‌ی موضوعی است که امروز « ولایت فقیه» اش می خوانند ، بهتر دانستیم عنوان یکم را بدانسان که در بالاست دیگر گردانیم. عنوان اصلی گفتار همانست که در زیر آمده :
پيام بآقاي امام جمعه‌ی تهران
چنانكـه شنيده ايم يكـي از كساني كـه از نوشته هاي ما بسيار خشمناك گرديده آقاي امامجمعه‌ی تهرانست. شنيده ايم آقاي امام چنين گفته :

« در اماميه يك مليون متر زمين دارم. آنها را مي فروشم و بساط اينها را بهم ميزنم». ما بآقاي امام پيام فرستاده مي گوييم :

بفروش زمينهاي اماميه چه نياز است؟!.. مگر ما با تفنگ و توپ و تانك پيش آمده ايم كه شما در انديشه‌ی بسيج افزار باشيد و بپول نيازتان افتد؟!..

ما افزارمان سخن و دليلست. شما نيز توانيد در برابر ما سخن رانيد و دليل آوريد.

172 ـ مرا با خدا پيمانست كه از پا ننشينم و اين راه را بسر برم.

يك راه خدايي بايد از ناتواني آغازد تا تنها پاكدلان و نيكخواهان بآن گروند و بنيادش با دست آنان استوار گردد هميشه اين بوده آيين خدا. يك راه اگر با توانايي آغازيدي سودجويان و ناپاكان بآن روآوردندي و همان شوند سستي بنياد آن گرديدي.
(از گفته هاي دارنده‌ی پرچم)

ما نبايد در پي رنجشهاي خود باشيم

چون در شماره‌ی دوم پرچم نامي از آقاي محسن صدر[=صدرالاشراف] وزير گذشته‌ی دادگستري برده بوديم يكي از آشنايان نامه اي نوشته و يك رشته كارهاي بدي از وزير نامبرده شمرده از جمله چنين نوشته : « برادر خود ابوالفضل صدر را بمستشاري ديوان كشور نصب نمود» و خواهش كرده كه نوشته‌ی او را بچاپ رسانيم.

مي گوييم : پرچم براي بد نوشتن از اين كس و آن كس نيست. اين روزنامه (يا هفته نامه) براي پيش بردن يك آرمان بسيار بزرگيست كه بايد آن را دنبال كند و تا تواند بكنار نرود.

171 ـ آيا من دعوي پيغمبري ميكنم؟


1ـ پيغمبري چيست؟

از هنگاميكه در سال 1312 پيمان را بنياد نهاده با گمراهيها بنبرد برخاستم ، كساني در اينجا و آنجا نشسته گفتند : « دعوي پيغمبري مي كند» ، و اينرا افزاري در دست خود ساختند.

من با اروپاگري كه خود گرفتاري بزرگي شده بود نبرد مي كردم ، بماديگري و خداناشناسي كه بزرگترين گمراهيست كه جهان بخود ديده پرداخته پاسخهاي استوار بدانشمندان مادي اروپا ميدادم ، گوهر آدميگري را كه در پرده‌ی تاريكـي افتاده بود روشن مي گردانيـدم ، از روان و خرد بسخـن پرداختـه ارجدارتريـن حقايـق را برشتـه‌ی نوشتـن مي كشيدم ، از هستي آفريدگار بگفتگو آغازيده استوارترين دليلها را ياد مي كردم ، با يكايك گمراهيها ـ از فلسفه‌ی يونان و صوفيگري و خراباتيگري و باطنيگري و مانند اينها ـ مي كوشيدم. آنان پروايي باينها نداشته و همه چيز را رها كرده تنها اين بهانه را دنبال مي كردند.

آقاي محمد علي فروغي كه پارسال مرد و در روزنامه ها او را از دانشمندان جهان شماردند بلكه نام فيلسوفش دادند ما يك رفتار بسيار عاميانه ازو ديديم.