پرچم باهماد آزادگان

157 ـ پرسش و پاسخ


يكي بنام « خداپرست» نامه اي از پست شهري فرستاده مي پرسد :
پاكديني چيست و نسبت آن با اسلام چه مي باشد؟.

مي گوييم : پاكديني آنست كه مردمان جز خدا كسي را دست دارنده در كارهاي جهان نپندارند ، از كسي چه مرده و چه زنده گشايش كار نخواهند ، پيش كسي گردن كج نكنند ، چيزي را كه با خرد يا دانش سازگار نيست نپذيرند ، زندگي با آيين خرد كنند. اين كوتاهشده‌ی معني پاكدينيست. شما اگر ميخواهيد آنرا نيك دانيد بايد كتاب « ورجاوند بنياد» را بخوانيـد. اما نسبت آن با اسلام ، ما مي پرسيم : كدام اسلام را ميگوييد؟. اسلامـي را كه بنيادگزار آن بنياد گـزارده و در هزار و سيصد سال پيش مي بوده ، و يا اين كيشهاي پراكنـده‌ی امروزي را كه بنام اسلام خـوانده ميشود؟... اين دو از هم جداست. هر دو اسلام ناميده ميشود ولي بآخشيج يكديگر است.

اگـر آن اسلام نخسـت را مي پـرسيد : نسبـت پاكديني بـآن نسبت راستيها با راستيهاست. اگـر ايـن اسلام نـام را مي گوييد نسبت پاكديني بآن نسبت راستيها با كجيها و گمراهيهاست.

156ـ زندگي را نيازي بجنگ نيست


جنبش دانشها كه در دو صد سال گذشته در اروپا و آمريكا رخداده گامهاي بسيار بزرگـي در راه پيشرفت آدميان بوده. ليكـن فـراموش نشود كه هـوده اي كـه مي بايست از آن دانشها بدست نيامده. فراموش نشود كه زيان آنها كمتر از سودش نبوده.
(از گفته هاي دارنده‌ی پرچم)

يك كار رادمردانه

چنانكه نوشته بوديم كتاب « ورجاوند بنياد» كه كساني از دشواري زبان آن گله مند مي بودند آقاي سلطانزاده آنرا بزبان عادي (زبان روزنامه ها) برگردانيده و بچاپ رسيده.

اين هفته يكي از بازرگانان يزدي 2000 ريال پول فرستاده و چنين پيام داده : « اين كتاب بسيار لازم است كه مردم بخوانند. از اين پول يا نسخه هايي را در اختيار بيچيزان گزاريد كه مجاني بگيرند يا از بهاي فروش آن بكاهيد» و خواهش كرده كه نام او را پوشيده داريم.

155ـ در تبريز وحشيگري حكايتها دارد


يكي از تبريزيان باداره آمده ميگويد :

درباره‌ی قرآن سوزاني و بهانه گرفتن ملايان تبريز آنرا ، شما خوب نوشته ايد.[پست شماره‌ی 150] ملايان تبريز در اين باره چند حكايت دارند و هر كدام مبتني بيك پيشامدي مي باشد. اين سياست آن ملايانست كه هر زمان كه خود را در فشار ديدند يك چنين بهانه اي بميان آورند و بكار خود پيشرفت دهند.

يكي از آن حكايتها در زمان صمدخان بوده كه شما نوشته ايد ولي علت آنرا ياد نكرده ايد. در زمان صمدخان بتبريز يك پيشكار ماليه‌ی بلژيكـي آمد و او بگردن‌كلفتان كه چنـد سال ماليات نپرداختـه بودند سخت گرفت. از جمله از امام جمعه بازمانده‌ی چهار ساله را ميخواست و بسيار سخت گرفته بود. امام جمعه در فشار مانده نميدانست چكار كند و پي دستاويزي ميگشت كه مردم را بدولت بشوراند و قضا را دستاويزي پيدا شد.

در يكي از دبستانها آموزگاري ورقپاره هايي را كه در ميان اطاق بوده گرد آورده بتوي بخاري مي اندازد كه در ميان آنها تكه پاره اي از قرآن نيز بوده.

154 ـ راستي سردار اسعد را كشته اند؟.

يكي از آشنايان نامه اي فرستاده از « دفاع» من درباره‌ی احمدي كه در ديوان جنايي كرده بودم و در روزنامه‌ی اطلاعات خوانده است شادماني و خشنودي نموده سپس مي نويسد :
« عقيده‌ی خود شما درباره‌ی سردار اسعد چيست؟. راستي او را كشته اند؟ سردار چون از قهرمانان مشروطه بوده اين مسئله از نظر علاقه‌ی شما بتاريخ مشروطه نيز مهم است. اينست ميخواهم اصل عقيده تان را بدانم .
يك موضوع ديگر اينست : شما گفته ايد : من از احمدي دفاع نمي كنم. آيا وكيل مي تواند از متهم دفاع نكند؟.. مي تواند مخالف نظر و بيانات موكل اظهاراتي كند؟. اين قبيل محاكمات كه اتفاق مي افتد و جلب نظـر توده را مي كند يك فايده اش همينست كه خاطرها را بسوي مسائل قضايي جلب مي كند و در مجالس گفتگوهايي در اين زمينه ها توليد مي كند. امروز ها در هر كجا اين مذاكرات جريان دارد».

153 ـ ما را با گمراهان سازشي نيست


پایگاه : پایه‌ی پاکدینی حقایق و پشتگرمی آن به خیم « حقیقت جویی» یا « آمیغ پژوهی» آدمیان است. کسانی خرده گرفته اند که پیمان (و سپس پرچم) با هیچ دسته ای نساخته و همه را دشمن خود گردانیده. تازه پس از ایرادها که به کیشها و ادبیات دوره‌ی مغول گرفته کتابهاشان را نیز درخور آتش می داند. پیمان به آنان چنین پاسخ می دهد :
كساني مي گويند : پيمان نبايد اينهمه با فيلسوفان و عرفا و شعرا و هواداران اروپا و دسته هاي ديگر بجنگد و همه را با خود دشمن سازد. بهتر آنكه با دسته هايي بسازد.
مي گوييم : ما را با گمراهان سازشي نيست.
كسيكه راه خدا را پاك ميكند بروست كه با همه‌ی گمراهيها نبرد نمايد و دل آسوده داشته از كسي باك نكند. چرا برآن مي نگريد كه با همه‌ی اين دسته ها نبرد مينماييم. برآن بنگريد كه با اين نبردها هرگز دچار لغزش نميگرديم و سخني بناروا نمي رانيم. آيا اين گواه نگهداري خدا نيست؟...
كسروي (پیمان سال سوم ، شماره‌ی هفتم ، مرداد 1315)

152 ـ دفاع آقاي كسروي در ديوان جنايي

پایگاه : خوانندگان می دانند که کوششهای کسروی در زمینه های اجتماعی از سال 1312 با انتشار ماهنامه‌ی پیمان آغاز شد. بخش نخست این ماهنامه درباره‌ی آیین زندگانی اجتماعی و اخلاق و بخش دومش از جستارهای دانشی و زبان فارسی سخن می گفت و شیوه‌ی نگارشش تازگی شگفتی داشت. در آغاز ، پیمان جز یک ماهنامه‌ی ادبی ـ اخلاقی ـ دانشی که به زبان فارسی اهمیت بسیاری می داد شناخته نبود. لیکن کم‌کم که جستارهایی همچون نکوهش از اروپاییگری ، شعر و شاعری ، رمان ، فلسفه و پندارها در آن بچاپ رسید و در پیرامون دین سخنانی بمیان آورد پیمان با دیده‌ی دیگری نگریسته شد : از یک سو هواخواهانی وفادار یافت و از سوی دیگر دشمنانی کینه جو.

این بدخواهیها به سنگ اندازیهایی راه گشود : برخی از « ادیبان» به هایهوی‌هایی برخاستند. فروغی نخست‌وزیر از چاپ متن سخنرانی او در انجمن ادبی جلو گرفت و وزیر فرهنگ ، حکمت ، از استادی او در دانشگاه. جز این اداره‌ی سیاسی (سانسور) که دیرزمانی بدست علی دشتی اداره می شد ـ تا روزی که بود ـ جلوگیری از برخی گفتارهای پیمان می کرد. اینها اگرچه میدان نوشتن آزادانه را به پیمان تنگتر می گردانید ولی او راه خود را هرچند آرامتر می پیمود و می کوشید بازتاب نوشته ها بیش از برانگیختن هیاهو در محافل ادبی و « مصلحان» نباشد و به حساس گردیدن حکومت نینجامد.

151 ـ با ياري خدا و همدستي و پاكدلي چكاري كه نتوان كرد


در اين آخرها گاهي ديده ميشود در برخي روزنامه هاي تهران نامي از آزادگان يا از آقاي كسروي برده سخنان نيشداري مي نويسند. اين نويسندگان چنين وامينمايند كه هواخواهان اسلامند و چون آقاي كسروي يا آزادگان توهين باسلام كرده بغيرت ايشان برخورده و آن نيش زدنها و دشمنيها از راه غيرت اسلام مي باشد.

جاي شگفت است كه كساني مردم را تا باين اندازه نافهـم و نادان پنـدارند و در انديشه‌ی فريب و اغفال ايشان باشند. آقاي كسروي از سالهاست مهنامه نوشته ، روزنامه پراكنده ، كتابها بچاپ رسانيده و دور و نزديك ايشانرا مي‌شناسند و از راهشان آگاهند. آن كسانيكه دعوي هواخواهي اسلام مي كنند آنها را نيز همه مي شناسند و غرضي را كه دارند ، دور و نزديك مي دانند.

دستگاهيست كه براي خود درچيده اند و سالهاست از آن نان ميخورند و حكومت مي كنند و پروايي ببدبختي بيست ميليون مردم نمي نمايند. آقاي كسروي به برانداختن آندستگاه ميكوشد كه توده اي را از بدبختي رها گرداند ، و اين هايهويها براي جلوگيري از اين كوشش آقاي كسروي و بهر نگاهداري دستگاه نان خواري خودشانست. اسلام در پيش ايشان اين دستگاه نان خواريست.