پرچم باهماد آزادگان

165 ـ ما در سياست نيز از ديگران پيشتريم ـ3


درباره‌ی آلودگي توده بايد گفت بسياري از مردم آنرا نميدانند و كمي در اين توده سراغ نميدارند. بسياري نيز همان اندازه مي دانند كه توده آلوده است ولي از چگونگي آن آگاه نمي باشند كه اگر بپرسيم آلودگيها چيست و چه چيزها مايه‌ی گرفتاري اينمردم شده پاسخ درستي نخواهيم شنيد. بسياري نيز آلودگي آنرا مي‌شمارند كه در ديگرانست و آنچه را كه در خودشانست بحساب نمي‌گزارند.

از زمانيكه آمد و رفت ميانه‌ی ايران و اروپا پيدا شده و كساني از سنجش حال اين توده با توده‌هاي اروپايي به پس ماندن ايرانيـان پـي برده اند ، هميشه غيـرتمنداني بوده اند كه خـواسته اند بكـوشند و اين تـوده را پيش برند و بپاي توده هاي اروپايي رسانند. ميرزا تقيخان اميركبير و حاجي ميرزا حسينخان سپهسالار و ميرزا عليخان امين الدوله و ميرزا ملكم خان و ديگران از درباريان و شيخ هادي نجم آبادي و سيد عبدالله بهبهاني و سيد محمد طباطبائي و آخوند خراساني و حاجي ميرزا حسين تهراني و حاجي شيخ عبدالله مازندراني و ثقة الاسلام تبريزي و ديگران از علما ، كساني بوده‌انـد كه پس مانـدن توده‌ی ايرانـي را دريافتـه ، و هر يكـي در زمان خـود و بنـوبت خـود كوششهايـي در آن باره بكار برده اند. سپس نيز ميرزا كوچكخان در جنگل و شيخ محمد خياباني در تبريز و كلنل محمدتقي خان در خراسان بجانفشانيهايي برخاسته و هر يكي تا آخرين توانايي خود در راه اين كشور كوشيده اند.

164 ـ ما در سياست نيز از ديگران پيشتريم ـ2

در شماره‌ی دوم نوشتيم ديگران مي گويند : « شما در سياست وارد نيستيد» ولي راستي آنست كه ما در سياست نيز از ديگران پيشتريم. در ايران از صدها سال سياستي نبوده است و اكنون هم نيست ، و اين تنها ماييم كه يكراه سياسي را براي اين كشور پيش گرفته ايم و در آنراه مي كوشيم.

سياست آنست كه يك توده راهي براي خود در ميان ديگر توده ها باز كند و رفتارش با آن توده ها از روي فهم و بينش باشد. ديگران هر معنايي ميدهند بدهند. معني راست سياست همينست.

بهر حال ما در اين باره يك انديشه‌ی روشن بسيار دوررسي ميداريم و از روي فهم و بينش بيكرشته كوششهايي برخاسته ايم.

انديشه و كوششهاي سياسي ما درباره‌ی ايران بروي پنج چيز بنياد يافته است :

163 ـ ما در سياست نيز از ديگران پيشتريم ـ1

سياست چيست؟..

كسانـي ايـراد گرفتـه ميگوينـد : « شمـا در سياست وارد نيستيد». ميگـويم : شمـا سياست به چـه مي گوييد؟.. اين واژه نيز از آنهاست كه معني خود را از دست داده اند و هر كسي معني ديگري بآنها ميدهد.

سياست « بهمبستگـي يك توده با توده هاي ديگـر و چگونگـي آن بهمبستگي» مي باشد. سياست آنست كه يك توده راهي براي زيست خود در ميان ديگر توده ها باز كند و رفتارش با آن توده ها از روي فهم و بينش باشد.[1]

در ايران تاكنون سياست نبوده

سياست باين معني در ايران هيچگاه نبوده اكنون نيز نيست. پنجاه يا شصت سال پيش ميرزاملكم خان كه خود مرد دانايي مي بوده در اين باره بگله پرداخته چنين مي نويسد :

162 ـ در پيرامون گوشت خواري

يكي از خوانندگان پرچم مي نويسد :

در (ورجاوند بنياد) نوشته ايد : (گوشتخواري آدميان را دشمن چهارپايان و مرغان سودمنـد و بي آزار گردانيـده و آنان را از جايگاه سروري پايين آورده. بايد تا مي توان از گوشتخواري بازايستاد. اين نه شاينـده‌ی آدميست كه دندان بگوشت زيردستان فـرو برد.) صفحه‌ی 18 ورجاوند بنياد.

نويسنده از كساني هستم كه خوردن گوشت را نمي پسندم و آنرا لايق شأن و مقام انساني نميدانم. ولي اينجا چند مطلبي هست ـ اولاً اگر ما گوشت نخوريم آيا خوردنيهاي ديگر هست كه باندازه‌ی كفايت احتياج را رفع كند. ثانياً آيا نخوردن گوشت مزاج را بهم نخواهد زد و قوه‌ی آدم را كمتر نخواهد گردانيد. ثالثاً اگر از گوشتخواري صرف نظر شود آيا حيواناتي كه ما حراست ميكنيم و مقصودمان استفاده از گـوشت آنهاست ـ از قبيل گوسفند و بز و گاو و گاوميش ـ چـه حالـي پيدا خواهد كرد. اينها مسائليست كه بايد در نظر گرفته شود.

مي گوييم : از نويسنده خشنوديم كه اين يادآوريها را كرده است و ما اينك بيكايك پرسشهاي او پاسخ مي نويسيم :