پرچم باهماد آزادگان

57 ـ چنـد پرســش و پـاسـخهاي آنـها

1-
شبهاي آدينه و روزهاي آن كه كساني بنزد من مي آيند هميشه پرسشهايي ميكنند و پاسخهايي مي شنوند و من دوست ميدارم كه گاهي آنها را در نوشته هاي خود بياورم ، و اين خود راهي براي نزديكي انديشه هاست.
در آدينة گذشته دو تن بنزد من آمدند و چنين گفتند : " شما بارها در نوشته هاي خود نام «حقايق» را مي بريد و چنين ميگوييد كه همگي بايد حقايق را بپذيرند. ما ميخواهيم چند پرسشي از شما كنيم" :
1) آيا در جهان حقايقي هست؟.. بسياري از دانشمندان بحقايق قايل نيستند. ميگويند در جهان هرچه هست جز فريب نيست. ميگويند : هر كسيكه نيروي گويندگي و زبان شيوا دارد ميتواند مطالبي را بنام حقايق بقبولاند و جمعي را پيرو خود گرداند. نه اينكه راستي را حقايق باشد.
2) بر فرض آنكه حقايقي هست راه درك آنها چيست؟.. چگونه ميتوان حقيقت را شناخت؟..
3) آيا ميتوان از روي حقايق زندگي كرد و از هرچه نحقيقت است چشم پوشيد؟..
گفتم : بيكايك پرسشها پاسخ ميگويم :

56 ـ چـه جـدايـي ميـانـة شـرقيـان و غـربيـانسـت؟..

چون در گفتارهاي گذشته نوشتيم كه ايرانيان و ديگر شرقيان بايد بخود تكاني دهند و بآلودگيهاي خود چاره كنند تا بتوانند با اروپائيان همسري نمايند ، برخي خوانندگان مقصودي را كه از اين جمله ها داشته ايم نفهميده بايرادهايي برخاسته اند اينست مي خواهيم مقصود را روشن گردانيم :
ما انديشة خود را دربارة اروپا بارها نوشته ايم. اروپاييان با آن پيشرفتي كه در زمينة دانشها و اختراعات كرده و جهان را بتكان آورده اند

55 ـ گــفت و شــنيــد

چند روز پيش دو تن بنزد من آمده اند و يكي بسخن پرداخته در ميان گفتگو چنين ميگويد :" سرگذشت ما نيز در پايان اين جنگ معلوم خواهد شد. كوشش ديگري فايده ندارد". آن يكي سرخود را بتصديق او تكان داده ميگويد : " آري بايد منتظر باشيم كه نتيجة اين جنگ چيست. شب آبستن است تا چه زايد سحر".
اين دو تن از كسانيند كه خود را دانا شمارده در كارهاي زندگاني داراي انديشه و عقيده ميباشند و اينان در نهان از كوششهايي كه ما در راه نيكي ايران بكار مي بريم خشنودي ندارند و اينست گاهي يك كدام بنزد من ميآيند و در ميان گفتگو تعرضهايي نمايند و سخنان كنايه آميزي گويند. اينها نيز مقصودشان جز تعرض و كنايه نبود.
از سوي ديگر اين راز درون ايشان است كه بهيچ كوششي در راه زندگاني توده اي و براي نگه داري كشور نياز نمي بينند و هميشه ميخواهند تماشاگر حوادث باشند و سودهايي براي خود از كوششهاي ديگران توقع دارند

54 ـ يـك راز دانسـتنـي

در هفتة گذشته خبري در روزنامه ها بچاپ رسيد كه مضمونش اين بود : اينكه در بعضي روزنامه ها از ناامني رضاييه نوشته بودند صحيح نيست. چنانكه مأمورين دولت گزارش داده اند در آنجا امنيت برقرار است.
اين خبر كه دولت بروزنامه ها داد يك پاسخي بايرادهاي ما بود. ما چون دربارة رضاييه بكابينة آقاي سهيلي ايراد گرفته فشار مي آورديم اينرا بجاي پاسخي بما بروزنامه ها فرستاده.
اگرچه اكنون كابينة آقاي سهيلي از ميان رفته و ديگر نبايد بآن اعتراضي نماييم و يا باين خبر ما نيز پاسخي نوشته بگوييم چنان امنيتي دروغست. ولي چون اين خبر طرز انديشة وزيران را دربارة كشور و معناييكه بامنيت ميدهند روشن مي سازد ميخواهيم در اينجا از آن سخن رانيم.

53 ـ سيــزدهم مـرداد يـا چـهاردهــم؟..

چنانكه خوانندگان آگاهند همه ساله در ايران روز چهاردهم مرداد را بنام آنكه روز داده شدن مشروطه است عيد ميگيرند و در بهارستان جشن و پذيرائي باشكوهي انجام مي يابد و امسال نيز خواهد بود.
ما چون بمشروطه علاقه منديم و آنرا بهترين راه حكومت يا سررشته داري مي شماريم و تاكنون در اين زمينه كوششهاي بسيار كرده ايم اكنون نيز در اين جشن از شادي و خشنودي خودداري نخواهيم كرد و چنانكه آگاهي داده ايم شمارة فردا شمارة خاصي با عكسهاي پيشروان و سران مشروطه خواهي خواهد بود.
ولي در اينجا دو نكته اي هست يكي آنكه ما معني درست مشروطه را ميخواهيم. ما آنرا آرزومنديم كه بزودي يكروزي بيايد كه همة مردم ايران معني درست مشروطه را بدانند ، و مزايايي را كه اينگونه زندگاني ، اينگونه سررشته داري ، اينگونه كشورداري ، دارد بشناسند و خود شايستة چنان كشورداري گردند.
بارها گفته ايم فرق مشروطه با استبداد تنها در شكل حكومت و بودن يا نبودن قانون نيست. يك فرق بزرگ

52 ـ بـايد نيـكان از بـدان جـدا گـردند

يكي از خوانندگان پرچم نامه اي فرستاده و در آن پرسشهايي كرده كه از جمله مي نويسد : " آيا شما به نتيجة زحمات خود مطمئن هستيد؟!.. آيا اينمردم اصلاح خواهند شد؟!.."
ميگويم : من اگر بنتيجة زحمتهاي خود اطمينان نداشتم باين كوششها برنميخاستم. مرا باين كار هوس برنيانگيخته. نه سالست ما اين رنج را ميبريم و اگر از روي هوس بود تاكنون پايان مي يافت. بهوس كسي نه سال برنج سختي تاب نمي آورد. ما باين راه از روي بينش درآمده ايم و از روي بينش گام برميداريم و بنتيجة كار خود اطمينان داريم.
اما اينكه مي پرسيد : « آيا اين مردم اصلاح خواهند شد؟!..» پيداست اصلاح يا نيكي بآرزو نتواند بود و يك وسيله اي ميخواهد. در جهان هيچ چيزي بي وسيله نتواند بود. نيكي اين مردم بسته بآنست كه