پرچم باهماد آزادگان

76 ـ خرده گيري و پاسخ آن

يكي با دستينة « الداعي عبدالله » نامه اي نوشته و چنين ميگويد : شما در جريده تان جمع بين اضداد كرده ايد : زيرا از يك طرف عكسهاي مشروطه خواهان را چاپ ميكنيد و طرفداري از مشروطه نشان ميدهيد. از يكطرف مردم را بدين دعوت ميكنيد. از يكطرف نيز حمايت و تعريف از شاه سابق مي نمائيد. در حاليكه شاه مزبور هم مشروطه را پايمال گردانيد و هم دين را معدوم ساخت. در زمان او روحانيت انقراض پذيرفت ...» و چون لحن نامه بافرهنگانه است و نويسنده اش گويا در مشروطه از پيشگامان بوده با همة ناشناسي بهتر ميدانيم بنوشته اش پاسخ دهيم و اينست بشرح پائين ميپردازيم :

75 ـ گفتارهايي از خوانندگان

پايگاه : در روزنامة پرچم بجز نوشته هاي دارندة آن ، گفتارهايي ازخوانندگان نيز چاپ ميشده. برخي از آنها گواهي پاكدلانه ( شهادت صادقانه ) بوده و زير همان عنوان بچاپ رسيده ، برخي خود شاعر يا هوادار رمان بوده اند كه با خواندن نوشته هاي پيمان و پرچم تكان خورده به بيهودگي بلكه زيانمندي آن كارها پي برده دست برداشته اند و اينست سرگذشت خود را بنام هواداري از گفته هاي پرچم در اين زمينه نوشته اند

74 ـ در پيرامون خرد

يكي از شگفتيها بايد شمرد كه مردمان معني خرد را نمي دانند و آنرا نمي شناسند. « خرد» چيست؟ خرد گرانمايه ترين گوهريست كه خدا بآدميان داده كه بدستياري آن نيك از بد ، راست از كج ، سود از زيان بازشناسند ، براهنمايي آن براستيها پي برند و معني درست جهان و زندگي را بدانند. ولي جاي افسوس است كه مردمان چنين گوهر گرانمايه اي را نميشناسند و از آن بهره مندي نميخواهند. داستان مردمان با اين رفتارشان داستان راهروانيست كه در تاريكي شب راه ميروند و يك چراغ تاباني را كه دارند بجاي بهره مندي از آن ، خاموشش ميسازند

73 ـ پاسخ به آقاي منوچهر عدل

نخست بايد بگويم كه از اظهار تأثر خودداري نمي توانم. زيرا اين خود ماية تأثر است كه در اين كشور بيشتر نويسندگان گذشته از آنكه دربند دليل نمي باشند از هيچگونه بيفرهنگي و زباندرازي نيز خودداري نمي نمايند. اين بارها رخداده كه كساني زير عنوان پاسخ بآقاي كسروي يا پاسخ پيمان و پرچم گفتارهايي نوشته اند ولي تنها چيزي كه در آن گفتارها نمي توان يافت پاسخ است. بلكه با ياوه و ناسزا صفحات اين نامه و آن نامه را مانند دلشان سياه گردانيده اند.

آن سياه دلان رسوا بدانند كه بزودي مزد بيفرهنگي خود را خواهند گرفت.

خوشبختانه آقاي منوچهر عدل در گفتار خود پيروي از آن سبكمغزان ننموده

72 ـ قابل توجه وزارت فرهنگ

نگارش منوچهر عدل [از خوي] :

همانطوريكه در ايران يكعده اي بنام پيشوايان مذهب ، ما ايرانيان را به بداخلاقي و بدبختي سوق داده اند عده اي هم بنام شاعر و فيلسوف و صوفي ، صفات برجسته و عالي باستاني ما ايرانيان را از ريشه كندند!

در نتيجه (ادبيات) كه بايد با قلم تواناي نويسندگان خود روانهاي خشن و پست را باعلاترين درجة اخلاق برساند به پست ترين درجة اخلاقي امروزه رسانيده است.

امروز كه آقاي كسروي سر منشاء سستي و پراكندگي افكار ما را نتيجة مستقيم شاعران مي داند انصافاً نمي شود حكم كرد كه حق ندارند.

ولي اعمال بد و بيروية شاعران نبايد عظمت و بزرگي گويندگان و نويسندگان بااخلاق و بااراده را نيز محو و نابود سازد.

مثلاً مسعود سعد سلمان كه ميفرمايد :

گر تو سنگي بلاي سختي كش      ور نه اي سنگ بشكن و بگداز

بكم از قدر خود مشو راضي       بين كه گنجشك را نگيرد باز ... الخ

درسهاي عالي شهامت و عزت نفس و علو همت ياد ما داده

71 ـ بايد بهتر از اين چاره انديشيد

چندي است روزنامه هاي تهران از سختي زندگاني و كمي خواربار سخن ميرانند ولي ما بخاموشي گراييده ايم. چرا بخاموشي گراييده ايم؟..