پرچم باهماد آزادگان

51 ـ بايـد بـراستيهـا گـردن گـزاشــت

چند روز پيش كسي تلفن كرده بي آنكه خود را بشناساند چنين ميگويد : " آيا ميتوانيم يك جمع ايراني از شما خواهش كنيم كه بيش از اين موضوع شعر را تعقيب نكنيد". گفتم يك جمعي نباشد و يكتن ايراني باشد پيش ما گراميست ولي در اين مورد بهتر است ما از آنان خواهش كنيم كه سخناني را كه با دليل مي نويسيم بپذيرند. ما كه بشاعران دشنام نمي دهيم ، دروغ نمي بنديم ، سخناني را با دليل مي نويسيم ، و اين براي رهايي ايرانيان از اين آلودگيهاست و ما خود هيچ غرضي نداريم. پس آنكسان بگويند كه چرا نمي پذيرند؟!. گفت : سخن شما راست است ولي

50 ـ خـرابـاتيـان كه بـودند ، چـه ميگفتنــد؟..

چون در شماره هاي اخير پرچم بارها نام « خراباتيان» و « خراباتيگري» برده شده ، ميخواهيم روشن گردانيم كه خراباتيان كه بودند و چه ميگفتند ، بيشتر مردم اينها را نميدانند.
نخست معني « خرابات» روشن گردانم : بايد دانست خرابات بمعني ميخانه و قمارخانه است و در فرهنگها نيز

49 ـ كلـمه هايـي كه معنـايـش دانستـه نيسـت

 1-
در ايران بسياري از كلمه هاست كه در زبانها ميگردد ولي اگر شما بپرسيد كمتر كسي معني آنها را ميداند. مثلاً كلمه هاي اخلاق ، دين ، تربيت ، ادبيات ، تمدن ، عرفان هميشه بر سر زبانهاست و پياپي در روزنامه ها درميان گفتارها تكرار ميشود. ولي شما اگر هر يكي را بگيريد ، و از هر كسيكه ميخواهيد بپرسيد خواهيد ديد معني درستي از آنها نفهميده و بشما شرح نميتواند داد ما بارها اينرا آزموده ايم.
مثلاً كلمة « اخلاق» را بگيريم. بارها آزموده ايم كه يك معناي روشن

48 ـ چــرا زندگانــي رو بسـختـي رفته؟..

بارها شنيده ام كساني بمن نسبت ميدهند كه منكر ماشين هستم. همين اكنون نامه اي در پيشم است كه يكي مي نويسد : در فلان مجلس گفتگو از مضرات ماشين ميرفت من هم با عقيدة شما موافقت كردم.
من در شگفتم كه سخني را كه مي نويسم بيشتر از مردم نيك نمي خوانند و نيك نمي فهمند ، و بسياري از ايشان بگفته هاي من معنايي از پيش خود مي دهند. ما ناگزير شده ايم هر سخني را يكبار بنويسيم و يكبار هم در پيرامون آن شرحها داده بگوييم : مقصود ما فلانست و فلان نيست.

47 ـ بـايـد بـه پستــي خويـها چـاره كـرد

گردن نهادن بزور ، و فروتني نمودن در برابر زورمند ، و همچنين گردن كشيدن بناتوان ، و پاگزاردن بروي افتاده ، در بسياري از ايرانيان طبيعت دوم گرديده.
اين خوي پست در كمتر جايي باندازة ايران رواج دارد. در كشوريكه قرنها استبداد فرمانروا بوده و پادشاهان ستمگر ساية خدا شمرده ميشدند ، در كشوريكه كتابها پر از دستورهاي چاپلوسي و پستيست