پرچم باهماد آزادگان

4 ـ چگونه نيك باشيم؟.

بايد هركسي نخست بخود پردازد و خود را از بديها بپيرايد
از گفتار ديروزي نتيجه اين را گرفتيم كه اگر ميخواهيم از اين خواري و درماندگي رها گرديم همه بايد نيك باشيم تا از جهان نيكي بينيم.
كنون ميخواهيم از راه « نيكي» گفتگو كنيم و ميخواهيم بگوييم نيكي چيست و چگونه ميتوان يك توده را نيك گردانيد.
در سخن اينرا هركسي خواهد پذيرفت كه بايد نيك بود ، ولي چون بكار پردازيم و بخواهيم گامي در اين راه برداريم با دو اشكال بزرگي دچار خواهيم گرديد

3ـ يك مردمي تا خود نيك نباشند از جهان نيكي نبينند ـ 2

 پايگاه : درپي پيشآمدهاي شهريور1320 لشكرهاي دو دولت انگليس و روس به كشور ما درآمدند و در بهمن ماه همان سال پيماني ميان ايشان با دولت ايران بسته شد و دو سو تعهداتي را تا پايان جنگ بگردن گرفتند. دربارة اين پيمان ، خوانندگاني از روزنامة پرچم كه كسروي و يارانش در همان سال بنياد گزارده بودند پرسشهايي كرده اند كه پاسخ كوتاهشدة او را در پايين مي بينيم.
... كنون بايد كاري كرد كه ديگر دچار چنين پيماني نشد. آنچه ميبايد كرد اينست ، و اين كار با آه و ناله ، و گله و فرياد ، و بدگويي از اين و از آن نشود. از گوش دادن به راديو برلين نتيجه اي نباشد ، از فرياد « يا مرگ يا استقلال» كشيدن شاهرخ بهرام [مجري همان راديو] سودي بدست نيآيد. اينها همه باد هوا شود و از ميان رود و درد و گرفتاري همچنان بماند.

2ـ يك مردمي تا خود نيك نباشند از جهان نيكي نبينند ـ 1

پايگاه : در تاريخ هندوستان چنين مي خوانيم :
در آغاز سدة هفدهم دو كشور فرانسه و انگليس نمايندگيهاي شركتهاي بازرگاني خود را در هندوستان برپا كردند. اين شركتها حق انحصاري بازرگاني ، پديد آوردن نيروي پليس در هندوستان را از دولت خود دريافت كرده در آنجا نيز با دادن پيشكش و يا ماليات به پادشاه يا فرمانرواي محلي حق ساختن ساختمانهاي بازرگاني يا بندرگاه را بدست آوردند. ساختمانهاي بازرگاني همان مغازه ها ، انبارهاي كالا و خانه هاي مأموران بود كه برج و باروي استواري آنرا دربر مي گرفت تا در هنگام جنگ با دشمنان بتواند پايداري كند.
پس از مرگ اورنگ زيب پادشاه هندوستان در1707 ، كاركنان دولت و پادشاه كه با عنوانهاي نوّاب و راجه شناخته مي شدند سر به خودسري برداشته و بجنگ ميان خود پرداختند.
كمپاني فرانسوي لشكري از بوميان آراسته با ياري دادن به اين فرماندار و جنگ با آن ديگري از يكسو آتش جنگ را ميان ايشان افروخته تر مي داشت و از سوي ديگر در اين گيرودار به زمينها و داراك ايشان دست مي انداخت چنانكه كاريكال و كلكته را ازآنِ خود ساخت و پاينامِ نوّابي گرفت. از سويي ديگر بازرگاني داخلي هند را زير ديده باني خود درآورده و بردن كالا از يك بندر به بندري ديگر را خود بدست گرفت.
از آنسو كمپاني (انگليسي) هند شرقي از امپراتور گوركاني هند اجازه يافت تا در شهر « سورات» كارخانه اي برپا سازد. چند سال بعد در جنوب هند قطعه زميني خريد و شهر مَدْرس را بنياد گذاشت. همو در 1690 شهر كلكته را بنياد گذاشت.
هر دو كشور گام بگام با شركتهاي بازرگاني خود بر بخشهايي از كشور هندوستان و اقتصاد آن دست يافتند و در كارهاي آن چيرگي نمودند.
سپس در ميانة سدة هجدهم ، ميان انگليسيها و فرانسويها جنگهايي درگرفت و در 1763 با پيماننامة پاريس انگليسيها دست فرانسويان را در هندوستان برتافته سلطان بي رقيب آن سرزمين گرديدند. اين پيماننامه را سرچشمة نيرومندي بيشتر انگلستان و فاصله گرفتن او از ديگر كشورهاي اروپايي دانسته اند.
چون انگليسيها از همچشمي فرانسويان آسوده گرديدند " عين همان روش و دستوري را كه دوپلكس [سردار فرانسوي] پيش گرفته بود سرمشق قرار داده و آن عبارت بود از تهية قشون محلي مطابق نظام اروپايي ، دخالت در منازعات امراء هندوستان و امداد بطرفي كه بيشتر اراضي بكمپاني وامي گذارد يا بيشتر پول مي دهد. پس كمپاني در كمتر از پنجاه سال بوسيلة خود هندوها هندوستان را مسخر كرد ..." (آلبر ماله ـ ژول ايزاك ، انقلاب كبير فرانسه ، بخش هفتم)
تنها هشت هزار تن انگليسي از سرزميني بسيار دور آمده بر سيصد و پنجاه مليون هندي فرمانروايي مي كردند. جاي پرسشست كه اين شمار اندك چگونه بر آن سرزمين پهناور و انبوهي بسيار مردم چيره گشتند؟
گانديِ آن بزرگمرد آسيا ، پاسخ اين پرسش و آن سرگذشت اندوهبار را چنين شرح مي دهد :

1ـ انکیزیسیون در ایران

پايگاه : سده هاي ميانه در اروپا دوره اي است كه خودكامگي و ستمگري دستگاه كليسا آغاز شده به اوج خود ميرسد.  يكي از ابزارهاي  نيرو گرفتن  كليسا  دادگاههاي « تفتيش عقايد» (انكيزيسيون) بود. چنين دستگاه هراسناكي سده ها در اروپا فرمانروايي كرد تا آنكه در سدة هجدهم از نيرو افتاد و بازماندة آن نيز در سدة نوزدهم برچيده شد.
   اين در اروپا بود. از آنسو در ايران هنوز شيعيگري از ضربه هاي سهمناكي كه از جنبش مشروطه خورده بود به پاخاستن نمي توانست كه برآمدن رضاشاه پهلوي و محدوديتهايي كه او براي ملايان پديد آورد ايشان را بيكبار گوشه نشين گرداند چنانكه بسياري هم جامة ملايي را بيكبار از تن درآوردند.